گنجور

شمارهٔ ۱۹۰

ترسا بچه‌ای ناگه بر کف می گلناری
از صومعه باز آمد سرمست به عیاری
بنشست چو عیاران آن مونس غم‌خواران
از پسته خندان کرد آغاز شکر باری
افتاد ز عشق او در صومعه غوغایی
جستند ز سالوسی پیران همه بیزاری
از دیدهٔ پیر ما شد اشک روان حالی
چون دید مریدان را از عشق بدان زاری
بگشاد زبان کای زین این بی‌ادبی تا چند
از روی چنین پیری خود شرم نمی‌داری
ترسا بچه گفت او را من گر چه ز می مستم
ای پیر تو نیز آخر مست می پنداری
من مستم و آگاهم از مستی خود باری
مستی تو و می‌لافی از عالم هشیاری
ای پیر از این مستی هشیار شوی حالی
گر نوش کنی جامی زین بادهٔ گلناری
پیر از سخن کودک زد چاک گریبان را
برخاست غرامت را افتاده به صد خواری
می بستد و خندان شد بر وی همه آسان شد
اندر صف رندان شد مشهور به می‌خواری
دردا که چنین پیری دردی‌کش طفلی شد
از گفته ترسایی برگشت ز دین‌داری
هر بیدل بی معنی این رمز کجا داند
مگشای همام این سر گر صاحب اسراری

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترسا بچه‌ای ناگه بر کف می گلناری
از صومعه باز آمد سرمست به عیاری
هوش مصنوعی: یک نوجوان ترسا ناگهان از صومعه بیرون آمد و خوشحال و سرمست بر روی گل‌های نارنجی راه می‌رفت.
بنشست چو عیاران آن مونس غم‌خواران
از پسته خندان کرد آغاز شکر باری
هوش مصنوعی: دوستانم که در کنار هم نشسته‌ایم، با حالتی شاداب و خنده در میان غم‌هایمان، به یاد دردهایمان، شروع به صحبت و شیرینی‌گویی کردیم.
افتاد ز عشق او در صومعه غوغایی
جستند ز سالوسی پیران همه بیزاری
هوش مصنوعی: به دلیل عشق او در دل صومعه هیاهویی برپا شد و همه‌ی پیرانی که به ریاکاری و تظاهر مشغول بودند، از او فاصله گرفتند و دلسرد شدند.
از دیدهٔ پیر ما شد اشک روان حالی
چون دید مریدان را از عشق بدان زاری
هوش مصنوعی: از چشمان پیر ما اشکی روان شد، وقتی که مریدان را در حال زاری به خاطر عشق دید.
بگشاد زبان کای زین این بی‌ادبی تا چند
از روی چنین پیری خود شرم نمی‌داری
هوش مصنوعی: زبان باز کرد و گفت: ای جوان، از این بی‌ادبی تا چه زمانی ادامه خواهی داد؟ چرا از روی چنین سالخورد‌ه‌ای شرم نمی‌کنی؟
ترسا بچه گفت او را من گر چه ز می مستم
ای پیر تو نیز آخر مست می پنداری
هوش مصنوعی: ترسا بچه گفت: من که در حال مستی هستم، اما تو هم که پیری، در واقع می‌پنداری که مست نیستی؟
من مستم و آگاهم از مستی خود باری
مستی تو و می‌لافی از عالم هشیاری
هوش مصنوعی: من در حالتی از مستی به سر می‌برم و به خوبی از این حال خود آگاهی دارم، اما تو در حال مستی‌ات، از دنیای هشیاری بی‌خبری و فقط به لهو و شادی خود مشغولی.
ای پیر از این مستی هشیار شوی حالی
گر نوش کنی جامی زین بادهٔ گلناری
هوش مصنوعی: ای مرد سالخورده، اگر از این مستی به هوش بیایی، حالا اگر جرعه‌ای از این شراب خوش بویی را بنوشی، چه حال خوبی خواهی داشت.
پیر از سخن کودک زد چاک گریبان را
برخاست غرامت را افتاده به صد خواری
هوش مصنوعی: سالمندی از گفتار کودک به شدت ناراحت شد و یقه‌اش را چاک زد. او با ذلت و شرمندگی به عواقب کارش پی برد.
می بستد و خندان شد بر وی همه آسان شد
اندر صف رندان شد مشهور به می‌خواری
هوش مصنوعی: او با خنده به همه می‌نگریست و همه چیز برایش آسان و ساده به نظر می‌رسید، به طوری که در میان رندان به شهرتی به خاطر می‌خواری دست یافت.
دردا که چنین پیری دردی‌کش طفلی شد
از گفته ترسایی برگشت ز دین‌داری
هوش مصنوعی: حیف است که این شخص پیر و باتجربه، به سبب حرف‌های یک خداشناس، از ایمان و دینداری خود بازگشته و به دردی کشیده شده که مناسب سن و سال او نیست.
هر بیدل بی معنی این رمز کجا داند
مگشای همام این سر گر صاحب اسراری
هوش مصنوعی: هر کسی که از دیوانگی و بی‌خبری دور است، نمی‌تواند این رموز را بفهمد؛ مگر اینکه کسی که از اسرار آگاه است، این مسائل را برای او روشن کند.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «ترسا بچه یی ناگه بر کف می گلناری» به «ترسا بچه‌ای ناگه بر کف می گلناری»

تغییر مصرع ۳ از «بنشست چو عیتاران آن مونس غمخواران» به «بنشست چو عیاران آن مونس غم‌خواران»

تغییر مصرع ۶ از «جستند ز سا لوسی پیران همه بیزاری» به «جستند ز سالوسی پیران همه بیزاری»

تغییر مصرع ۹ از «بگشاد زبان کای زین این بی ادبی تا چند» به «بگشاد زبان کای زین این بی‌ادبی تا چند»

تغییر مصرع ۱۰ از «از روی چنین پیری خود شرم نمیداری» به «از روی چنین پیری خود شرم نمی‌داری»

تغییر مصرع ۱۴ از «مستی تو و میلافی از عالم هشیاری» به «مستی تو و می‌لافی از عالم هشیاری»

تغییر مصرع ۱۵ از «ای پیر ازین مستی هشیار شوی حالی» به «ای پیر از این مستی هشیار شوی حالی»

تغییر مصرع ۱۹ از «می بستد و خندان شد بروی همه آسان شد» به «می بستد و خندان شد بر وی همه آسان شد»

تغییر مصرع ۲۰ از «اندر صف رندان شد مشهور به میخواری» به «اندر صف رندان شد مشهور به می‌خواری»

تغییر مصرع ۲۱ از «دردا که چنین پیری دردی کش طفلی شد» به «دردا که چنین پیری دردی‌کش طفلی شد»

تغییر مصرع ۲۲ از «از گفته ترسایی برگشت ز دین داری» به «از گفته ترسایی برگشت ز دین‌داری»

تغییر مصرع ۲۴ از «مگشای همام این سیر گر صاحب اسراری» به «مگشای همام این سر گر صاحب اسراری»