گنجور

شمارهٔ ۱۹

حسنت چو اشتیاق دلم بی‌نهایت است
وز عاشقان فراغت یارم به غایت است
با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او
همرنگ می‌شویم چه جای کنایت است
عارف ز حال گوید و عالم ز دیگران
ما و حدیث عشق تو کانها حکایت است
چشم تو راست کرد به دل تیر غمزه را
شادم که التفات دلیل عنایت است
دل از میان ظلمت مویت نگاه کرد
روی تو دید گفت امید هدایت است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسنت چو اشتیاق دلم بی‌نهایت است
وز عاشقان فراغت یارم به غایت است
هوش مصنوعی: زیبایی تو به اندازه‌ای است که دلم بی‌نهایت به آن اشتياق دارد و از این که محبوبم از عاشقان دور است، به شدت رنج می‌برم.
با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او
همرنگ می‌شویم چه جای کنایت است
هوش مصنوعی: با نگاه خواب‌آلود و موهای نامرتب او، ما هم به رنگ شراب درمی‌آییم. اینجا چه جایی برای کنایه وجود دارد؟
عارف ز حال گوید و عالم ز دیگران
ما و حدیث عشق تو کانها حکایت است
هوش مصنوعی: عارف از تجربه‌های خودش سخن می‌گوید، در حالی که عالم درباره‌ی دیگران صحبت می‌کند. ولی داستان عشق تو چنان است که مانند یک روایت گرانبها خواهد بود.
چشم تو راست کرد به دل تیر غمزه را
شادم که التفات دلیل عنایت است
هوش مصنوعی: چشمان تو به دل نشان داد که تیر غمزه‌ات را به راستای شادابی فرستاده‌ای، زیرا توجه تو نشانه‌ای از لطف و محبت است.
دل از میان ظلمت مویت نگاه کرد
روی تو دید گفت امید هدایت است
هوش مصنوعی: دل با چشم خود در تاریکی موهای تو نگریست و وقتی روی زیبای تو را دید، این امید را پیدا کرد که راهی برای هدایت و راهنمایی وجود دارد.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «حسنت چو اشتیاق دلم بی نهایت است» به «حسنت چو اشتیاق دلم بی‌نهایت است»

تغییر مصرع ۲ از «وز عاشقان فراغت بارم به غایت است» به «وز عاشقان فراغت یارم به غایت است»

تغییر مصرع ۳ از «با چشم مست و زلف پریشان نهاد او» به «با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او»

تغییر مصرع ۴ از «همرنگ میشویم چه جای کنایت است» به «همرنگ می‌شویم چه جای کنایت است»