گنجور

شمارهٔ ۱۸۶

توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پری
هر چه دیدیم و شنیدیم از آن خوبتری
تا ببینیم نظیرت به جهان گردیدیم
نیکوان را همه دیدیم تو چیزی دگری
عارفان روی تو جویند نه گل‌های بهشت
عقلشان می‌کند اقرار به صاحب‌نظری
می‌روی دیده مردم نگران از چپ و راست
همه در حسرت خاکی که بر او می‌گذری
التفاتی نکند سوی کسی چشم خوشت
هر یکی را هوس آن که کجا می‌نگری
هوس آن بود که حسنت همگی در یابم
باز دیدم نه به اندازه نور بصری
می‌دهد زلف تو را باد صبا تشویشی
مگر ای باد تو از غیرت ما بی‌خبری
مگذر بر سر زلفش که گرفتار شوی
جان ازین دامِ به هم برشده بیرون نبری
عاشقی را که بود غیرت صحبت چو همام
راز معشوق نگوید به نسیم سحری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

توبه کردم که نخوانم دگرت ماه و پری
هر چه دیدیم و شنیدیم از آن خوبتری
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که دیگر به ماه و پری نگاه نکنم، زیرا هر چه از زیبایی‌ها دیدم و شنیدم، بهتر از آن‌ها وجود ندارد.
تا ببینیم نظیرت به جهان گردیدیم
نیکوان را همه دیدیم تو چیزی دگری
هوش مصنوعی: ما برای دیدن نظیر تو به هر گوشه‌ای سفر کردیم و نیکوکاران را مشاهده کردیم، اما تو چیز دیگری هستی.
عارفان روی تو جویند نه گل‌های بهشت
عقلشان می‌کند اقرار به صاحب‌نظری
هوش مصنوعی: عارفان به دنبال حقیقت وجود تو هستند و نه زیبایی‌های بهشت. عقل آن‌ها به شناخت و تحسین صاحب‌نظران واقعی می‌رسد.
می‌روی دیده مردم نگران از چپ و راست
همه در حسرت خاکی که بر او می‌گذری
هوش مصنوعی: وقتی به سمت جلو می‌روی، مردم از دو طرف به تو نگاه می‌کنند و نگران هستند. همه آن‌ها آرزو دارند که بر خاکی که بر آن قدم می‌زنی، پای بگذارند.
التفاتی نکند سوی کسی چشم خوشت
هر یکی را هوس آن که کجا می‌نگری
هوش مصنوعی: به کسی توجهی نمی‌کند که به چشمان زیبا و دلربایت نگاه کند. هر فردی آرزو دارد بداند که تو به چه کسی می‌نگری.
هوس آن بود که حسنت همگی در یابم
باز دیدم نه به اندازه نور بصری
هوش مصنوعی: آرزو داشتم که زیبایی‌ات را به تمام وجود درک کنم، اما متوجه شدم که این زیبایی، فراتر از حد توان بینایی‌ام است.
می‌دهد زلف تو را باد صبا تشویشی
مگر ای باد تو از غیرت ما بی‌خبری
هوش مصنوعی: باد صبا زلف تو را به هم می‌زند، اما ای باد، تو بی‌خبر از غیرت ما هستی.
مگذر بر سر زلفش که گرفتار شوی
جان ازین دامِ به هم برشده بیرون نبری
هوش مصنوعی: بهتر است در کنار زلف‌های او نروی، چون ممکن است به دام عشق او بیفتی و از این دام که بر هم تنیده شده، نتوانی نجات پیدا کنی.
عاشقی را که بود غیرت صحبت چو همام
راز معشوق نگوید به نسیم سحری
هوش مصنوعی: عاشقی که غیرت دارد در صحبت‌هایش، راز معشوق را مثل همام (شخصیتی عاشق و باغیرت) با کسی در میان نمی‌گذارد، حتی به نسیم صبحگاهی هم نمی‌گوید.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۲ از «همه در حسرت خاکی که برو می گذری» به «هر چه دیدیم و شنیدیم از آن خوبتری»

تغییر مصرع ۳ از «تا به بینیم نظیرت به جهان گردیدیم» به «تا ببینیم نظیرت به جهان گردیدیم»

تغییر مصرع ۴ از «هر یکی را هوس آن که کجا می نگری» به «نیکوان را همه دیدیم تو چیزی دگری»

تغییر مصرع ۵ از «عارفان روی تو جویند نه گلهای بهشت» به «عارفان روی تو جویند نه گل‌های بهشت»

تغییر مصرع ۶ از «باز دیدم نه به اندازه نور بصری» به «عقلشان می‌کند اقرار به صاحب‌نظری»

تغییر مصرع ۷ از «میدهد زلف تو را باد صبا تشویشی» به «می‌روی دیده مردم نگران از چپ و راست»

تغییر مصرع ۸ از «مگر ای باد تو از غیرت ما بی خبری» به «همه در حسرت خاکی که بر او می‌گذری»

تغییر مصرع ۹ از «مگذر بر سر زلفش که گرفتار شوی» به «التفاتی نکند سوی کسی چشم خوشت»

تغییر مصرع ۱۰ از «جان ازین دام به هم بر شده بیرون نبری» به «هر یکی را هوس آن که کجا می‌نگری»

تغییر مصرع ۱۲ از «راز معشوق نگوید به نسیم سحری» به «باز دیدم نه به اندازه نور بصری»

تغییر مصرع ۱۳ از «می روی دیده مردم نگران از چپ و راست» به «می‌دهد زلف تو را باد صبا تشویشی»

تغییر مصرع ۱۴ از «هر چه دیدیم و شنیدیم از آن خوبتری» به «مگر ای باد تو از غیرت ما بی‌خبری»

تغییر مصرع ۱۵ از «التفاتی نکند سوی کسی چشم خوشت» به «مگذر بر سر زلفش که گرفتار شوی»

تغییر مصرع ۱۶ از «نیکوان را همه دیدیم تو چیزی دگری» به «جان ازین دامِ به هم برشده بیرون نبری»

تغییر مصرع ۱۸ از «عقلشان می کند اقرار به صاحب نظری» به «راز معشوق نگوید به نسیم سحری»