گنجور

شمارهٔ ۱۸۰

باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی
فتنه‌ای در مجلس صاحب‌دلان انداختی
راز ما را فاش کردی در میان خاص و عام
وین حکایت در زبان این و آن انداختی
عارفان را با پری‌رویان کشیدی در سماع
بلبلان مست را در گلستان انداختی
ای نگار سرو قامت تا به میدان آمدی
با تو هر عاشق که آمد در میان انداختی
فتنه را بیدار کردی زان دو چشم نیم خواب
گفت و گوی عشق بازی در جهان انداختی
گرچه انسانی خدا از نور پاکت آفرید
همچو عیسی عالمی را در گمان انداختی
تا که بشنیدیم بویی های و هویی می‌زدیم
روی بنمودی و ما را از زبان انداختی
عشق نگذارد که شب‌ها دیده را برهم نهیم
خواب‌ها را بر سر آب روان انداختی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز ای مطرب حدیثی در میان انداختی
فتنه‌ای در مجلس صاحب‌دلان انداختی
هوش مصنوعی: ای ساززن، تو داستانی را مطرح کردی که باعث جلب نظر و ایجاد هیجان در جمع فرزانگان شدی.
راز ما را فاش کردی در میان خاص و عام
وین حکایت در زبان این و آن انداختی
هوش مصنوعی: تو راز ما را در میان مردم به زبان آورده‌ای و این داستان را در صحبت‌های این و آن منتشر کرده‌ای.
عارفان را با پری‌رویان کشیدی در سماع
بلبلان مست را در گلستان انداختی
هوش مصنوعی: عارفان را به همراه دختران زیبا در حال رقص و شادی نشانده‌ای و بلبلان سرمست را در باغ گل قرار داده‌ای.
ای نگار سرو قامت تا به میدان آمدی
با تو هر عاشق که آمد در میان انداختی
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، وقتی که تو به میدان آمدی، همه عاشقان را که با تو بودند به آسانی جذب خودت کردی.
فتنه را بیدار کردی زان دو چشم نیم خواب
گفت و گوی عشق بازی در جهان انداختی
هوش مصنوعی: با نگاه نیمه خواب خود، آتش فتنه را روشن کردی و گفتگوهای عاشقانه را در دنیا راه انداختی.
گرچه انسانی خدا از نور پاکت آفرید
همچو عیسی عالمی را در گمان انداختی
هوش مصنوعی: هرچند خداوند تو را از نوری پاک آفریده است، مانند عیسی، اما تو باعث شدی که جهانیان در اشتباه بیفتند.
تا که بشنیدیم بویی های و هویی می‌زدیم
روی بنمودی و ما را از زبان انداختی
هوش مصنوعی: ما هنگامی که صدای دل‌انگیز تو را شنیدیم، به وجد آمدیم و شور و شادی به راه انداختیم، اما تو با حضور خود ما را چنان مسحور کردی که زبان‌مان بند آمد و نتوانستیم چیزی بگوییم.
عشق نگذارد که شب‌ها دیده را برهم نهیم
خواب‌ها را بر سر آب روان انداختی
هوش مصنوعی: عشق اجازه نمی‌دهد که در شب‌ها چشمانمان را ببندیم و خواب‌های خود را بر روی آب جاری رها کرده‌ایم.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۲ از «فتنه یی در مجلس صاحب دلان انداختی» به «فتنه‌ای در مجلس صاحب‌دلان انداختی»

تغییر مصرع ۵ از «عارفان را با پری رویان کشیدی در سماع» به «عارفان را با پری‌رویان کشیدی در سماع»

تغییر مصرع ۱۳ از «تا که بشنیدیم بویی های و هویی می زدیم» به «تا که بشنیدیم بویی های و هویی می‌زدیم»

تغییر مصرع ۱۵ از «عشق نگذارد که شب ها دیده را برهم نهیم» به «عشق نگذارد که شب‌ها دیده را برهم نهیم»

تغییر مصرع ۱۶ از «خواب ها را بر سر آب روان انداختی» به «خواب‌ها را بر سر آب روان انداختی»