گنجور

شمارهٔ ۱۷۳

چون منی را کی رسد روی جهان‌آرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
روی بنمودی و غوغا در جهان انداختی
تا جهان باشد مبادا ساکن از غوغای تو
روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار
چون سرم هر ذره‌ای دارد سر سودای تو
لایق جان عزیزی در میان جان نشین
چشم و دل را چون کنم در آب و آتش جای تو
سرو را روزی به بالای تو نسبت کرده‌ام
شرمساری می‌برم عمریست از بالای تو
خوش بیاراید هوای نوبهاری روی گل
تا نماید دل‌ربایی چون رخ زیبای تو
چشم من گوید به گل بیرون کن از سر این خیال
کی بود آن را که بیند روی او پروای تو
آب اگر عکست نمودی آن نمودی بیش نیست
بود می‌باید نمودی کی بود همتای تو
ز اشک در پای خیالت گوهر‌افشان شد همام
گفت در چشم تو آید عقد گوهرهای تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون منی را کی رسد روی جهان‌آرای تو
دولت چشمم بود گردی ز خاک پای تو
هوش مصنوعی: هیچ‌کس مانند من به زیبایی و دلربایی تو نمی‌تواند برسد. دلخوشی من این است که به گرد خاک پای تو بیفتم و خود را قربانی عشق تو کنم.
روی بنمودی و غوغا در جهان انداختی
تا جهان باشد مبادا ساکن از غوغای تو
هوش مصنوعی: تو زیبایی و با جلوه‌گری‌ات شور و هیجان را در دنیا به راه انداختی، تا این دنیا به خاطر وجود تو هرگز آرام و بی‌جنبش نباشد.
روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار
چون سرم هر ذره‌ای دارد سر سودای تو
هوش مصنوعی: زمانه، وقتی که سرم را به خاک می‌زند، غباری از استخوان‌های من برمی‌خیزد. هر ذره‌ای از من، به نوعی به عشق تو مشغول است.
لایق جان عزیزی در میان جان نشین
چشم و دل را چون کنم در آب و آتش جای تو
هوش مصنوعی: عزیز دل من، چطور می‌توانم چشم و دلم را در شرایط سخت و پر مخاطره‌ای مانند آب و آتش به جای تو قرار دهم، در حالی که تو سزاوار بهترین‌ها هستی؟
سرو را روزی به بالای تو نسبت کرده‌ام
شرمساری می‌برم عمریست از بالای تو
هوش مصنوعی: من هرگاه به زیبایی و بلندی تو فکر می‌کنم، احساس شرم و ناآرامی می‌کنم، چرا که سال‌هاست در مقایسه با تو خود را ناتوان می‌بینم.
خوش بیاراید هوای نوبهاری روی گل
تا نماید دل‌ربایی چون رخ زیبای تو
هوش مصنوعی: هوا در فصل بهار به قدری خوشایند و زیباست که با جلوه‌گری گل‌ها، دل هر بیننده‌ای را می‌رباید، مانند زیبایی چهره تو.
چشم من گوید به گل بیرون کن از سر این خیال
کی بود آن را که بیند روی او پروای تو
هوش مصنوعی: چشمان من می‌گویند که این خیال را کنار بگذار و به گل نگاه کن؛ زیرا کسی که چهره‌اش را ببیند، دیگر برای تو اهمیتی نخواهد داشت.
آب اگر عکست نمودی آن نمودی بیش نیست
بود می‌باید نمودی کی بود همتای تو
هوش مصنوعی: اگر آب، تصویر تو را به نمایش گذاشت، بدان که این فقط یک تصویر است و بیشتر از این نیست. باید در نظر داشت که برای تو همتایی وجود ندارد.
ز اشک در پای خیالت گوهر‌افشان شد همام
گفت در چشم تو آید عقد گوهرهای تو
هوش مصنوعی: از اشک‌های من که در پای خاطره‌ات ریخته شد، زیبایی و درخشش خاصی پیدا کرد. همام به من گفت که زیبایی و ارزش گوهرهای تو در چشمانت نمایان است.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «چون منی را کی رسد روی جهان آرای تو» به «چون منی را کی رسد روی جهان‌آرای تو»

تغییر مصرع ۵ از «روزگارم زاستخوان سر چو انگیزد غبار» به «روزگارم ز استخوان سر چو انگیزد غبار»

تغییر مصرع ۶ از «چون سرم هر ذره یی دارد سر سودای تو» به «چون سرم هر ذره‌ای دارد سر سودای تو»

تغییر مصرع ۹ از «سرو را روزی به بالای تو نسبت کرده ام» به «سرو را روزی به بالای تو نسبت کرده‌ام»

تغییر مصرع ۱۰ از «شرمساری می برم عمریست از بالای تو» به «شرمساری می‌برم عمریست از بالای تو»

تغییر مصرع ۱۱ از «خوش بیاراید هوای نو بهاری روی گل» به «خوش بیاراید هوای نوبهاری روی گل»

تغییر مصرع ۱۲ از «تا نماید دل ربایی چون رخ زیبای تو» به «تا نماید دل‌ربایی چون رخ زیبای تو»

تغییر مصرع ۱۶ از «بود می باید نمودی کی بود همتای تو» به «بود می‌باید نمودی کی بود همتای تو»

تغییر مصرع ۱۷ از «زاشک در پای خیالت گوهر افشان شد همام» به «ز اشک در پای خیالت گوهر‌افشان شد همام»