گنجور

شمارهٔ ۱۵۶

غنچهٔ خندان فدا بادت چو بگشایی دهن
آب حیوان است یا لب جان شیرین یا سخن
قامت سرو خرامان است یا بالای تو
نه به بالایت نروید هیچ سروی در چمن
این چنین سروی اگر یوسف بدیدی در قبا
از گریبان تا به دامن پاره کردی پیرهن
با صفای عارضت هرگز ندارد نسبتی
قطرهٔ شبنم سحرگه بر سر برگ سمن
آب روی خود نگه دار از نظرها زینهار
هم به چشم خویشتن بین آب روی خویشتن
با ختن میلی نداریم و ز مشکش فارغیم
عشق با چین سر زلف تو باید باختن
نیست زلفت را سر مویی به جانم التفات
ای هزاران جان سر زلف تو را در هر شکن
گرچه نور چشم مایی شمع چون خوانم تو را
هم ادب نبود که گویم آفتاب انجمن
روی تو شمعی‌ست کز انوار قدس افروختند
چشمهٔ خورشید باید شمع رویت را لگن
تا خیال قامتت بر چشمه چشم همام
سایه‌ای افکند فارغ شد ز سرو و نارون

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غنچهٔ خندان فدا بادت چو بگشایی دهن
آب حیوان است یا لب جان شیرین یا سخن
هوش مصنوعی: وقتی غنچهٔ خندان گشوده می‌شود، آیا آنچه که از درونش بیرون می‌آید، آب حیات است یا شیرینی کلامی؟
قامت سرو خرامان است یا بالای تو
نه به بالایت نروید هیچ سروی در چمن
هوش مصنوعی: قامت تو همانند سروهای خرامان و زیباست، اما هیچ سروی نمی‌تواند به زیبایی و شکوه تو در چمن نزدیک شود.
این چنین سروی اگر یوسف بدیدی در قبا
از گریبان تا به دامن پاره کردی پیرهن
هوش مصنوعی: اگر در قبا یوسف را ببینی، آنقدر از زیبایی او شگفت‌زده می‌شوی که انگار برای تماشای او، پیرهن‌ات را تا دامن پاره می‌کنی.
با صفای عارضت هرگز ندارد نسبتی
قطرهٔ شبنم سحرگه بر سر برگ سمن
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو هیچگاه قابل مقایسه با قطرهٔ شبنم در صبح زود بر روی برگ گل سمن نیست.
آب روی خود نگه دار از نظرها زینهار
هم به چشم خویشتن بین آب روی خویشتن
هوش مصنوعی: سعی کن آبروی خود را در برابر نگاه دیگران حفظ کنی و مراقب باش که خودت هم خودت را درست ببینی.
با ختن میلی نداریم و ز مشکش فارغیم
عشق با چین سر زلف تو باید باختن
هوش مصنوعی: ما علاقه‌ای به ختن و خوشبوهایش نداریم و از عطر آن بی‌نیازیم، عشق واقعی در باختن به موهای پیچ در پیچ تو نهفته است.
نیست زلفت را سر مویی به جانم التفات
ای هزاران جان سر زلف تو را در هر شکن
هوش مصنوعی: هر موی زلف تو به من اهمیت دارد، ای کاش توجهی به حال من کنی. من هزار جان هم داشته باشم، باز هم سر زلف تو را در هر پیچ و خم آن می‌بینم.
گرچه نور چشم مایی شمع چون خوانم تو را
هم ادب نبود که گویم آفتاب انجمن
هوش مصنوعی: اگرچه تو برای من بسیار عزیز و گرامی هستی، اما وقتی تو را شمع می‌نامم، درست نیست که به تو بگویم آفتاب جمع.
روی تو شمعی‌ست کز انوار قدس افروختند
چشمهٔ خورشید باید شمع رویت را لگن
هوش مصنوعی: روی تو مانند شمعی است که از نور مقدس شعله‌ور شده، و چشمهٔ خورشید باید ظرفی برای نگهداری شمع زیبایی تو باشد.
تا خیال قامتت بر چشمه چشم همام
سایه‌ای افکند فارغ شد ز سرو و نارون
هوش مصنوعی: زمانی که تصور زیبایی تو بر چشمان همام (که به نوعی نماد زیبایی و ظرافت است) سایه‌افکن شد، دیگر نیازی به نگرانی درباره‌ درختان سرو و نارون ندارم.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۴ از «نه به بالایت نروید هیچسروی در چمن» به «نه به بالایت نروید هیچ سروی در چمن»

تغییر مصرع ۸ از «قطرهٔ شبنم سحر که بر سر برگ سمن» به «قطرهٔ شبنم سحرگه بر سر برگ سمن»

تغییر مصرع ۱۵ از «گرچه نور چشم مایی شمع چون خوانم تورا» به «گرچه نور چشم مایی شمع چون خوانم تو را»

تغییر مصرع ۱۷ از «روی توشمعی ست کز انوار قدس افروختند» به «روی تو شمعی‌ست کز انوار قدس افروختند»

تغییر مصرع ۲۰ از «سایه یی افکند فارغ شد ز سرو و نارون» به «سایه‌ای افکند فارغ شد ز سرو و نارون»