گنجور

شمارهٔ ۱۵۴

تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن
بوی گل است یا نفس آب حیات یا سخن
از نفسش مشام ما نافه مشک می‌شود
شاید اگر برون بری مجمر عود از انجمن
گر به چمن در آید او یاد نیاورد کسی
با حرکات قامتش جنبش سرو و نارون
باد غبار کوی او برد سحر به بوستان
چون بشنید بوی او گل بدرید پیرهن
زان عرقی که می‌کند شرم ز عارضش روان
آب نماند قطره را بر ورق گل و سمن
باد چو بوی زلف او داد به خاک کوی او
تاجر از این زمین برد مشک به جانب ختن
جان به لب تو داده‌ام پیش تو سر نهاده‌ام
شمعی و شاهدان لگن جانی و دیگران بدن
جان من شکسته کی در نظر آوری تو چون
زلف تو را هزار جان هست به زیر هر شکن

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن
بوی گل است یا نفس آب حیات یا سخن
هوش مصنوعی: زندگی ما تازه و شاداب می‌شود زمانی که او لب‌هایش را باز کند. این بوی گل یا نفس آب حیات است، یا نغمه‌ای عاشقانه.
از نفسش مشام ما نافه مشک می‌شود
شاید اگر برون بری مجمر عود از انجمن
هوش مصنوعی: عطر و بوی دل‌انگیز او مانند مشک ما را معطر می‌کند و شاید اگر او از جمع جدا شود، همانند بویی که از عود به مشام می‌رسد، فضای ما را پر کند.
گر به چمن در آید او یاد نیاورد کسی
با حرکات قامتش جنبش سرو و نارون
هوش مصنوعی: اگر او در باغ بیاید، کسی به یادش نمی‌آید؛ با حرکات و قامتش، حرکات سرو و نارون را به یاد می‌آورد.
باد غبار کوی او برد سحر به بوستان
چون بشنید بوی او گل بدرید پیرهن
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی غبار کوی معشوق را به باغستان منتقل کرد و هنگامی که گل‌ها بوی او را استشمام کردند، به شوق و ذوق، گلبرگ‌های خود را پاره کردند.
زان عرقی که می‌کند شرم ز عارضش روان
آب نماند قطره را بر ورق گل و سمن
هوش مصنوعی: به خاطر عرقی که از چهره‌اش به زمین می‌ریزد، هیچ آبی بر روی گل و سمن باقی نمی‌ماند.
باد چو بوی زلف او داد به خاک کوی او
تاجر از این زمین برد مشک به جانب ختن
هوش مصنوعی: باد بوی دلفریب موی محبوب را به خاک کوی او می‌پراکند و تاجر از این زمین عطر مشک را به سمت ختن می‌برد.
جان به لب تو داده‌ام پیش تو سر نهاده‌ام
شمعی و شاهدان لگن جانی و دیگران بدن
هوش مصنوعی: من جانم را به پای تو گذاشته‌ام و به حضورت افتاده‌ام. شمعی در برابر تو و نشانه‌های وجودم را در دستان تو قرار داده‌ام. دیگران نیز بدنشان را در این میان دارند.
جان من شکسته کی در نظر آوری تو چون
زلف تو را هزار جان هست به زیر هر شکن
هوش مصنوعی: جان من به شدت درد می‌کشد، آیا تو متوجه این حالت می‌شوی؟ تو که زلف‌هایت هزار جان را زیر هر یک از خم‌هایش پنهان دارد.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «پور تازه شود حبات ما چون بگشاید او دهن» به «تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن»

تغییر مصرع ۳ از «از نفسش مشام ما نافه مشک میشود» به «از نفسش مشام ما نافه مشک می‌شود»

تغییر مصرع ۹ از «زان عرقی که می کند شرم ز عارضش روان» به «زان عرقی که می‌کند شرم ز عارضش روان»

تغییر مصرع ۱۲ از «تاجر ازین زمین برد مشک به جانب ختن» به «تاجر از این زمین برد مشک به جانب ختن»

تغییر مصرع ۱۳ از «جان به لب تو داده ام پیش تو سر نهاده ام» به «جان به لب تو داده‌ام پیش تو سر نهاده‌ام»

تغییر مصرع ۱۶ از «زلف تورا هز ارجان هست به زیر هرشکن» به «زلف تو را هزار جان هست به زیر هر شکن»