گنجور

شمارهٔ ۱۴۶

عالمی را به جمالت نگران می‌بینم
نه بدین دل نگرانی که من مسکینم
مگرم دست اجل از سر پا بنشاند
ور نه تا هست قدم از طلبت ننشینم
بر سر کوی تو یا سر بنهم یا باشد
آستان تو شبی تا به سحر بالینم
سنگ‌هایی که قدم‌گاه تو باشد
لعل و یاقوت کنم از مژه خونینم
مذهبم عاشقی و قبله من روی تو شد
من از این مذهب اگر دور شوم بی‌دینم
نه چنان فتنه آن شکل و شمایل شده‌ام
که بود عزم تماشای گل و نسرینم
غیرت آید نظرم را به غرامت گیرد
بی تو گر سرو روان یا گل خندان بینم
به گدایان نرسد آن لب شیرین باری
تو سخن گوی که تا من شکری می‌چینم
خوشم آید سخنت ور همه دشنام دهی
آفرین بر لبت آن دم که کنی نفرینم
زان حلاوت که ز وصف تو دهانم یابد
می‌توان دید اثری در سخن شیرینم
داد حسن تو ملاحت به غزل‌های همام
چون بخوانم در و دیوار کند تحسینم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالمی را به جمالت نگران می‌بینم
نه بدین دل نگرانی که من مسکینم
هوش مصنوعی: می‌بینم که جهانی از زیبایی تو شگفت‌زده و نگران است، نه به خاطر اینکه من آدم بیچاره‌ای هستم.
مگرم دست اجل از سر پا بنشاند
ور نه تا هست قدم از طلبت ننشینم
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده‌ام هرگز از طلب تو دست نخواهم کشید، مگر اینکه تقدیر مرا به زمین بنشاند.
بر سر کوی تو یا سر بنهم یا باشد
آستان تو شبی تا به سحر بالینم
هوش مصنوعی: در کنار کوچه‌ای که به تو می‌رسد، یا سر بر زمین می‌گذارم و از عشق تو می‌گویم، یا در آستانه‌ات شب را می‌گذرانم تا صبح بر بالین تو بیدار باشم.
سنگ‌هایی که قدم‌گاه تو باشد
لعل و یاقوت کنم از مژه خونینم
هوش مصنوعی: اگر قدم‌هایت بر سنگ‌ها فرود آید، آن‌ها را به جواهراتی چون لعل و یاقوت تبدیل می‌کنم، حتی اگر برای این کار از چشمان اشک‌آلود و خونی خود استفاده کنم.
مذهبم عاشقی و قبله من روی تو شد
من از این مذهب اگر دور شوم بی‌دینم
هوش مصنوعی: در عشق تو به سر می‌برم و تو را محور زندگی‌ام قرار داده‌ام. اگر از این عشق و وابستگی دور شوم، احساس می‌کنم که ایمانم را از دست داده‌ام.
نه چنان فتنه آن شکل و شمایل شده‌ام
که بود عزم تماشای گل و نسرینم
هوش مصنوعی: من به قدری دچار جذابیت و زیبایی آن چهره شده‌ام که دیگر تنها عزم و اراده‌ام به تماشای گل و نسرین معطوف نیست.
غیرت آید نظرم را به غرامت گیرد
بی تو گر سرو روان یا گل خندان بینم
هوش مصنوعی: غیرت و حسادت من زمانی برانگیخته می‌شود که تو نیستی، و اگر سرو زیبایی یا گلی خندان ببینم، از این بابت ناراحت می‌شوم.
به گدایان نرسد آن لب شیرین باری
تو سخن گوی که تا من شکری می‌چینم
هوش مصنوعی: لب شیرین تو به هیچ گدا و بی‌نوا نمی‌رسد. سخن بگو که من در حال جمع‌آوری شکری هستم.
خوشم آید سخنت ور همه دشنام دهی
آفرین بر لبت آن دم که کنی نفرینم
هوش مصنوعی: من از گفتار تو لذت می‌برم، حتی اگر تمام وقت مرا مورد دشنام قرار دهی. آفرین بر لبت در آن لحظه که نفرینم می‌کنی.
زان حلاوت که ز وصف تو دهانم یابد
می‌توان دید اثری در سخن شیرینم
هوش مصنوعی: به خاطر شیرینی تو، زبانم به توصیف تو گویا می‌شود و می‌توان تأثیری از آن را در گفتار شیرینم مشاهده کرد.
داد حسن تو ملاحت به غزل‌های همام
چون بخوانم در و دیوار کند تحسینم
هوش مصنوعی: زمانی که من غزل‌های همام را می‌خوانم، زیبایی و جذابیت تو آن‌قدر درخشاں است که تمام دیوارها و محیط اطراف به تحسین تو می‌پردازند.

حاشیه ها

1398/12/11 18:03
۲۴۶

بیت چهارم: «آن شب» مربوط به مصرع اول است.

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «عالمی را به جمالت نگران می بینم» به «عالمی را به جمالت نگران می‌بینم»

تغییر مصرع ۳ از «مکرم دست اجل از سر پا بنشاند» به «مگرم دست اجل از سر پا بنشاند»

تغییر مصرع ۴ از «ورنه تا هست قدم از طلبت ننشینم» به «ور نه تا هست قدم از طلبت ننشینم»

تغییر مصرع ۵ از «بر سر کوی تو یاسر بنهم با باشد» به «بر سر کوی تو یا سر بنهم یا باشد»

تغییر مصرع ۷ از «سنگی هایی که قدمگاه تو باشد» به «سنگ‌هایی که قدم‌گاه تو باشد»

تغییر مصرع ۸ از «آن شب لعل و یاقوت کنم از مژه خونینم» به «لعل و یاقوت کنم از مژه خونینم»

تغییر مصرع ۱۰ از «من ازین مذهب اگر دور شوم بی دینم» به «من از این مذهب اگر دور شوم بی‌دینم»

تغییر مصرع ۱۱ از «نه چنان فتنه آن شکل و شمایل شده ام» به «نه چنان فتنه آن شکل و شمایل شده‌ام»

تغییر مصرع ۱۶ از «تو سخن گوی که تامن شکری می چینم» به «تو سخن گوی که تا من شکری می‌چینم»

تغییر مصرع ۲۰ از «می توان دید اثری در سخن شیرینم» به «می‌توان دید اثری در سخن شیرینم»

تغییر مصرع ۲۱ از «داد حسن تو ملاحت به غزلهای همام» به «داد حسن تو ملاحت به غزل‌های همام»