شمارهٔ ۱۴۴
تا کی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم
سوختم از غم عشق تو چه تدبیر کنم
هست زلف تو چو زنجیر من از راه جنون
خویشتن بسته آن زلف چو زنجیر کنم
در پس پرده اندیشه معبد کردار
همه شب نقش خیالات تو تصویر کنم
گر پریشانی زلف تو ببینم در خواب
سادهدلوار همه نقش تو تعبیر کنم
ماجرای غم عشق تو چنان نیست که من
بر زبان قلم سرزده تحریر کنم
یک دل از مهر تو با سر سخنان دارم لیک
فرصتی نیست که در پیش تو تقریر کنم
ای خوش آن لحظه که پوشیده به پیش اغیار
به نظر با تو سخن گویم و توفیر کنم
گفتی از صبر به مقصود رسی همچو همام
دل چو با من نبود صبر به تزویر کنم
گر بدانم که مرا از تو امیدی باشد
پس من دلشده در صبر چه تقصیر کنم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا کی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم
سوختم از غم عشق تو چه تدبیر کنم
هوش مصنوعی: تا کی باید از غم تو شبها نالان باشم و گریه کنم؟ برای تسکین این درد عشق تو چه چارهای پیدا کنم؟
هست زلف تو چو زنجیر من از راه جنون
خویشتن بسته آن زلف چو زنجیر کنم
هوش مصنوعی: زلفهای تو مانند زنجیری است که مرا به جنون و دیوانگی خودم گره زده است، و من با همان زلفها مانند زنجیری خود را محکم میکنم.
در پس پرده اندیشه معبد کردار
همه شب نقش خیالات تو تصویر کنم
هوش مصنوعی: در پس پرده تفکر، در معبد عمل، هر شب تصویر خیالات تو را میسازم.
گر پریشانی زلف تو ببینم در خواب
سادهدلوار همه نقش تو تعبیر کنم
هوش مصنوعی: اگر در خواب، بیخبر از واقعیت، به دیدن پریشانی در موهای تو بپردازم، با دل ساده و خالص خود، هر تصویری که از تو ببینم را تفسیر و تعبیر میکنم.
ماجرای غم عشق تو چنان نیست که من
بر زبان قلم سرزده تحریر کنم
هوش مصنوعی: ماجرای درد و رنج عشق تو به قدری عمیق و پیچیده است که نمیتوانم آن را به راحتی با کلمات بیان کنم.
یک دل از مهر تو با سر سخنان دارم لیک
فرصتی نیست که در پیش تو تقریر کنم
هوش مصنوعی: من یک دل پر از محبت نسبت به تو دارم، اما فرصتی نیست که بتوانم این احساسات را در حضورت بیان کنم.
ای خوش آن لحظه که پوشیده به پیش اغیار
به نظر با تو سخن گویم و توفیر کنم
هوش مصنوعی: خوشا آن زمانی که در حضور دیگران به طور پنهانی با تو صحبت کنم و هیچ چیز را از تو پنهان نکنم.
گفتی از صبر به مقصود رسی همچو همام
دل چو با من نبود صبر به تزویر کنم
هوش مصنوعی: تو گفتی که با صبر به هدف خواهی رسید، اما چون دل من با تو نیست، صبر را با فریب و نیرنگأ عوض میکنم.
گر بدانم که مرا از تو امیدی باشد
پس من دلشده در صبر چه تقصیر کنم
هوش مصنوعی: اگر بدانم که از طرف تو امیدی هست، پس چه تقصیری دارم در صبر کردن و دلسپردن به این انتظار؟
حاشیه ها
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۱ از «تاکی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم» به «تا کی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم»
تغییر مصرع ۸ از «ساده دل وار همه نقش تو تعبیر کنم» به «سادهدلوار همه نقش تو تعبیر کنم»
تغییر مصرع ۱۰ از «بر زبان قلم سر زده تحریر کنم» به «بر زبان قلم سرزده تحریر کنم»
تغییر مصرع ۱۸ از «پس من دل شده در صبر چه تقصیر کنم» به «پس من دلشده در صبر چه تقصیر کنم»