گنجور

شمارهٔ ۱۴

سری دارم ز سودای تو سرمست
که با چشم تو آن را نسبتی هست
به گوشم می‌رسد از هر زبانی
که دیدم چشم مستش رفتم از دست
ز دل بویی ندارد هر که جانش
بدان پیوسته ابرویت نپیوست
نپندارم که جز پیش دهانت
نشانی ز آب حیوان در جهان هست
دل از خورشید رخسار تو می‌سوخت
به زیر سایه زلف تو بنشست
همی زد سرو لاف از سربلندی
چو بالای بلندت دید بشکست
زمین را پای‌بوست می‌دهد دست
همام از ذوق آن چون خاک شد پست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سری دارم ز سودای تو سرمست
که با چشم تو آن را نسبتی هست
هوش مصنوعی: من سرمستی دارم که به خاطر عشق تو به وجود آمده است، چون چشمان تو ارتباطی با آن سرمستی دارند.
به گوشم می‌رسد از هر زبانی
که دیدم چشم مستش رفتم از دست
هوش مصنوعی: هر زبانی که شنیدم، به من می‌گوید که چشمان پر از شراب او را دیده‌ام و به خاطر آن تسلیم شدم.
ز دل بویی ندارد هر که جانش
بدان پیوسته ابرویت نپیوست
هوش مصنوعی: هر کسی که جانش به دیار عشق تو پیوسته باشد، باید در دلش عطر و یاد تو باقی مانده باشد. اگر دلش بویی از تو نداشته باشد، یعنی نتوانسته به تو و زیبایی‌هایت وصل شود.
نپندارم که جز پیش دهانت
نشانی ز آب حیوان در جهان هست
هوش مصنوعی: من فکر نمی‌کنم که در دنیا نشانی از آب حیات جز نزد دهان تو وجود داشته باشد.
دل از خورشید رخسار تو می‌سوخت
به زیر سایه زلف تو بنشست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و تابناکی چهره‌ات می‌سوخت و حالا در سایه‌ی زلف‌های تو آرام گرفته است.
همی زد سرو لاف از سربلندی
چو بالای بلندت دید بشکست
هوش مصنوعی: سرو جوانی به خاطر زیبایی و بلندی خود به خود می‌بالید، اما وقتی دید که بالای سرش شکسته شده است، دیگر نتوانست به خود ببالد.
زمین را پای‌بوست می‌دهد دست
همام از ذوق آن چون خاک شد پست
هوش مصنوعی: زمین به خاطر شادی همام، به زیر پاهای او نرم و لطیف می‌شود، به‌گونه‌ای که هم چون خاکی که نرم شده است، احساس خوشحالی می‌کند.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «سری دارم ز سودای تو سر مست» به «سری دارم ز سودای تو سرمست»

تغییر مصرع ۲ از «زمین را پای بوست میدهد دست» به «که با چشم تو آن را نسبتی هست»

تغییر مصرع ۳ از «به گوشم میرسد از هر زبانی» به «به گوشم می‌رسد از هر زبانی»

تغییر مصرع ۴ از «که با چشم تو آن را نسبتی هست» به «که دیدم چشم مستش رفتم از دست»

تغییر مصرع ۶ از «که دیدم چشم مستش رفتم از دست» به «بدان پیوسته ابرویت نپیوست»

تغییر مصرع ۸ از «بدان پیوسته ابرویت نپیوست» به «نشانی ز آب حیوان در جهان هست»

تغییر مصرع ۹ از «دل از خورشید رخسار تو میسوخت» به «دل از خورشید رخسار تو می‌سوخت»

تغییر مصرع ۱۰ از «نشانی زاب حیوان در جهان هست» به «به زیر سایه زلف تو بنشست»

تغییر مصرع ۱۱ از «همی زد سرو لاف از سر بلندی» به «همی زد سرو لاف از سربلندی»

تغییر مصرع ۱۲ از «به زیر سایه زلف تو بنشست» به «چو بالای بلندت دید بشکست»

تغییر مصرع ۱۳ از «همام از ذوق آن چون خاک شد پست» به «زمین را پای‌بوست می‌دهد دست»

تغییر مصرع ۱۴ از «چو بالای بلندت دید بشکست» به «همام از ذوق آن چون خاک شد پست»