گنجور

شمارهٔ ۱۳۲

من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوان بستم
عجب دارم که بشکیبم ز روی خوب تا هستم
مرا باید که در دستم بود زلف پری رویان
چه باشد گر دهد یا نه مریدی بوسه بر دستم
خیال مهر ورزیدن نبود اندر سرم لیکن
چوزلف پرشکن دیدم به رغبت توبه بشکستم
لب شیرین می‌گونت سخن می‌گفت بشنیدم
ز انفاس خوشت بویی هنوز از ذوق آن مستم
ز چشم اشکریز من روان شد چشمه‌ها حالی
به زیر سایه سروی چو بی روی تو بنشستم
مرا با هر سر مویت چو پیدا گشت پیوندی
دگر با هیچ دلبندی سر مویی نپیوستم
ز شمع عارضت عکسی چو در چشم همام آمد
ز شمع آسمان دیدن دو چشم خویش در بستم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من از دنیا و مافیها دل اندر نیکوان بستم
عجب دارم که بشکیبم ز روی خوب تا هستم
هوش مصنوعی: من دل‌باخته‌ی خوبی‌ها و نیکان هستم و از دنیا و چیزهایش دل بریده‌ام. عجیب است که با وجود این همه عشق و محبت به زیبایی‌ها، هنوز هم تحمل می‌کنم و در دنیا زندگی می‌کنم.
مرا باید که در دستم بود زلف پری رویان
چه باشد گر دهد یا نه مریدی بوسه بر دستم
هوش مصنوعی: من باید از زلف‌های پری‌چهره‌ها در دستم چیزی داشته باشم، فرقی نمی‌کند که آیا آن‌ها مریدی به من می‌دهند یا نه، من فقط یک بوسه بر دستم می‌خواهم.
خیال مهر ورزیدن نبود اندر سرم لیکن
چوزلف پرشکن دیدم به رغبت توبه بشکستم
هوش مصنوعی: در ذهنم هیچ تصوری از عشق و محبت نداشتم، اما وقتی که موهای زیبا و مجعد او را دیدم، به شوق آمدم و تصمیم گرفتم به همه‌ی عهدها و پیمان‌هایم پشت پا بزنم.
لب شیرین می‌گونت سخن می‌گفت بشنیدم
ز انفاس خوشت بویی هنوز از ذوق آن مستم
هوش مصنوعی: لبان شیرین تو صحبت می‌کردند و من از لطافت نفست هنوز هم بویی خوش به مشامم می‌رسد و به خاطر آن احساس شادی و سرخوشی می‌کنم.
ز چشم اشکریز من روان شد چشمه‌ها حالی
به زیر سایه سروی چو بی روی تو بنشستم
هوش مصنوعی: از چشمان من اشک‌ها مانند چشمه‌ها جاری شد. حالا که در زیر سایه یک سرو نشسته‌ام و تو را ندارم.
مرا با هر سر مویت چو پیدا گشت پیوندی
دگر با هیچ دلبندی سر مویی نپیوستم
هوش مصنوعی: وقتی که سر مویت را دیدم، پیوندی عمیق و جدید در من شکل گرفت و دیگر نمی‌توانم به هیچ عشق و وابستگی دیگری فکر کنم.
ز شمع عارضت عکسی چو در چشم همام آمد
ز شمع آسمان دیدن دو چشم خویش در بستم
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های چهره‌ات تصویری در چشم من نقش بسته، مانند اینکه وقتی به شمعی نگاه می‌کنیم، درخشش آن به چشمان ما می‌تابد. این‌قدر به چشمان خودم زل زده‌ام که نمی‌توانم حتی به نگاه شمعی آسمانی توجه کنم.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۶ از «چوزلف پر شکن دیدم بد رغبت تو به بشکستم» به «چوزلف پرشکن دیدم به رغبت توبه بشکستم»

تغییر مصرع ۷ از «لب شیرین می گونت سخن می گفت بشنیدم» به «لب شیرین می‌گونت سخن می‌گفت بشنیدم»

تغییر مصرع ۹ از «ز چشم اشکریزمن روان شد چشمه هاحالی» به «ز چشم اشکریز من روان شد چشمه‌ها حالی»

تغییر مصرع ۱۰ از «به زیر سایه سروی چو بیروی تو بنشستم» به «به زیر سایه سروی چو بی روی تو بنشستم»

تغییر مصرع ۱۳ از «از شمع عارضت عکسی چودر چشم همام آمده» به «ز شمع عارضت عکسی چو در چشم همام آمد»