شمارهٔ ۱۲۳
وداع یار و دیارم چو بگذرد به خیال
شود منازلم از آب دیده مالامال
ز سوز سینه من ساربان به فریاد است
ز بیم آن که رسد آتشش به بار و جمال
فراق را نفسی چون هزار سال بود
ببین که چون گذرد روز و هفته و مه و سال
مرا به خدمت یاران مهربان ایام
مجال همنفسی داده بود در همه حال
خیالشان که نماید به ما کنون جز خواب
پیامشان که رساند مگر نسیم شمال
میان آتش سوزنده ممکن است آرام
ولی در آتش هجران قرار و صبر محال
امید وعدهٔ دیدار میدهد ایام
خوش است وعده او گر دهد زمانه مجال
دریغ باشد اگر تشنه جان کند تسلیم
میان بادیه در اشتیاق آب زلال
همام با شب هجران و انتظار بساز
مگر طلوع کند آفتاب روز وصال
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وداع یار و دیارم چو بگذرد به خیال
شود منازلم از آب دیده مالامال
هوش مصنوعی: وقتی که از یار و دیارم وداع کنم، یاد آن روزها در ذهنم میآید و اشکهای من به قدری زیاد میشود که انگار خانهام از آنها پر شده است.
ز سوز سینه من ساربان به فریاد است
ز بیم آن که رسد آتشش به بار و جمال
هوش مصنوعی: از درد دل من راننده شتری به فریاد آمده است، از ترس آنکه شعلههای آتش دل من به زیبایی و شادابی او آسیب برساند.
فراق را نفسی چون هزار سال بود
ببین که چون گذرد روز و هفته و مه و سال
هوش مصنوعی: فراق و دوری به قدری سخت است که هر لحظهاش به اندازه هزار سال احساس میشود. حال تصور کن که زمان چگونه میگذرد، چه روزها، هفتهها، ماهها و سالها که در این دوری سپری میشوند.
مرا به خدمت یاران مهربان ایام
مجال همنفسی داده بود در همه حال
هوش مصنوعی: دوستان مهربانم در طول زمان فرصتی برای همصحبتی و همراهی با من فراهم کردهاند و همیشه در کنارم بودهاند.
خیالشان که نماید به ما کنون جز خواب
پیامشان که رساند مگر نسیم شمال
هوش مصنوعی: تصور آنها که اکنون به ما میرسد، جز خواب نیست و پیامی که به ما میرساند، فقط نسیم شمال است.
میان آتش سوزنده ممکن است آرام
ولی در آتش هجران قرار و صبر محال
هوش مصنوعی: در دل آتش سوزان ممکن است آرامش پیدا شود، اما در آتش جدایی، پیدا کردن آرامش و صبر امکانپذیر نیست.
امید وعدهٔ دیدار میدهد ایام
خوش است وعده او گر دهد زمانه مجال
هوش مصنوعی: امید به دیدار معشوق ایام خوشی را به همراه دارد، و اگر زمان اجازه دهد، وعدهی او میتواند دلگرمکننده باشد.
دریغ باشد اگر تشنه جان کند تسلیم
میان بادیه در اشتیاق آب زلال
هوش مصنوعی: تأسف آور است که کسی در حال تشنگی جان بدهد و در میان بیابان به خاطر آرزوی یک آب زلال تسلیم شود.
همام با شب هجران و انتظار بساز
مگر طلوع کند آفتاب روز وصال
هوش مصنوعی: در زمانی که از معشوق دوری میکشی و در انتظار وصال هستی، با غم و سختیهای آن روزگار کنار بیاور تا شاید روزی آفتاب وصال و دیدار بر تو تابیده شود.
حاشیه ها
1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبانزاده
تغییر مصرع ۱ از «وداع بار و دیارم چو بگذرد به خیال» به «وداع یار و دیارم چو بگذرد به خیال»
تغییر مصرع ۶ از «ببین که چون گذرد روز و هفته و مه وسال» به «ببین که چون گذرد روز و هفته و مه و سال»
تغییر مصرع ۷ از «مرا به خدمت باران مهربان ایام» به «مرا به خدمت یاران مهربان ایام»
تغییر مصرع ۸ از «مجال هم نفسی داده بود در همه حال» به «مجال همنفسی داده بود در همه حال»
تغییر مصرع ۱۳ از «امید وعدهٔ دیدار می دهد ایام» به «امید وعدهٔ دیدار میدهد ایام»
حذف مصرع ۱۹ با متن «»
حذف مصرع ۲۰ با متن «»
حذف مصرع ۲۱ با متن «»
حذف مصرع ۲۲ با متن «»
حذف مصرع ۲۳ با متن «»
حذف مصرع ۲۴ با متن «»