گنجور

شمارهٔ ۱۱۷

برو با ما صلاح و زهد مفروش
که من پندت نخواهم کرد در گوش
ملامت آتش دل می‌کند تیز
به آتش کی نشیند دیگ را جوش
شما را سلسبیل و حوض کوثر
مرا آب حیات از چشمه نوش
مرا امروز با سر عشق‌بازی‌ست
که در پای خیالت داشتم دوش
من خاکی که باشم کآسمان را
همی‌زیبد مه تابان در آغوش
اگر سر خاک پایت را بشاید
کشیدن بار باشد بر سر دوش
شکایت داشتم از دوست بسیار
چو آمد شد حکایت‌ها فراموش
نظر کردن به رویت چون توانم
که چون بویی شنیدم رفتم از هوش
به گویایی نشد کس محرم دوست
قناعت کن به بینایی و مخروش
همام افسانه عشقش مکن فاش
زفان حال خود گوید که خاموش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برو با ما صلاح و زهد مفروش
که من پندت نخواهم کرد در گوش
هوش مصنوعی: به کسی که نصیحت و رهنمودهای غیردلخواهی می‌دهد بگو که به راه و روش خودت ادامه بده و نگران من نباش. من نمی‌خواهم اظهارنظر کنم یا به تو تذکری بدهم.
ملامت آتش دل می‌کند تیز
به آتش کی نشیند دیگ را جوش
هوش مصنوعی: انتقاد و ملامت باعث می‌شود که احساسات درون آدمی به شدت برافروخته شود، اما آیا کسی می‌تواند در چنین حالتی آرام بگیرد یا در برابر این هیجان مقاومت کند؟
شما را سلسبیل و حوض کوثر
مرا آب حیات از چشمه نوش
هوش مصنوعی: شما از نعمت‌های بهشتی و آب‌های زلال بهره‌مند هستید، اما من از چشمه‌ای بهره‌مندم که مرا جاودانه می‌کند.
مرا امروز با سر عشق‌بازی‌ست
که در پای خیالت داشتم دوش
هوش مصنوعی: امروز تحت تأثیر عشق و محبت هستم، چون دیشب در خواب به یاد تو و خیالت بودم.
من خاکی که باشم کآسمان را
همی‌زیبد مه تابان در آغوش
هوش مصنوعی: من در مقام خاک، به قدری کوچک و ساده‌ام که حتی آسمان هم برایم زیبا و دلنشین می‌شود، مانند ماه در آغوشی لطیف.
اگر سر خاک پایت را بشاید
کشیدن بار باشد بر سر دوش
هوش مصنوعی: اگر پای تو بر روی خاک قرار گیرد، این ممکن است نشانه‌ای باشد از اینکه بار سنگینی بر دوش خود داری.
شکایت داشتم از دوست بسیار
چو آمد شد حکایت‌ها فراموش
هوش مصنوعی: از دوست خود بسیار در دل شکایت داشتم، اما وقتی او آمد، همه‌ی آن داستان‌ها و شکایت‌ها فراموش شد.
نظر کردن به رویت چون توانم
که چون بویی شنیدم رفتم از هوش
هوش مصنوعی: نگاه کردن به چهره‌ات برایم غیرممکن است، زیرا وقتی بویی از تو به مشامم رسید، از حال رفتم.
به گویایی نشد کس محرم دوست
قناعت کن به بینایی و مخروش
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است به‌طور واضح و روشن درباره عشق و رازهای دوست صحبت کند، بنابراین به آنچه می‌دانی اکتفا کن و از گفت‌وگو درباره‌اش خودداری کن.
همام افسانه عشقش مکن فاش
زفان حال خود گوید که خاموش
هوش مصنوعی: برای گفتن داستان عشق همام، زبانت را بسته نگه‌دار؛ چرا که حال او خود را بیان می‌کند، پس خاموش باش.

حاشیه ها

1398/12/11 03:03
۲۴۶

بیت ماقبل آخر: بدگویایی -->به گویایی.

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۱ از «برو با ماصلاح و زهد مفروش» به «برو با ما صلاح و زهد مفروش»

تغییر مصرع ۳ از «ملامت آتش دل می کند تیز» به «ملامت آتش دل می‌کند تیز»

تغییر مصرع ۷ از «مرا امروز با سر عشق بازی ست» به «مرا امروز با سر عشق‌بازی‌ست»

تغییر مصرع ۹ از «من خاکی که باشم کاسمان را» به «من خاکی که باشم کآسمان را»

تغییر مصرع ۱۰ از «همی زیبد مه تابان در آغوش» به «همی‌زیبد مه تابان در آغوش»

تغییر مصرع ۱۴ از «چو آمد شد حکایت ها فراموش» به «چو آمد شد حکایت‌ها فراموش»

تغییر مصرع ۱۷ از «بدگویایی نشد کس محرم دوست» به «به گویایی نشد کس محرم دوست»