گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش
که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش
هوس شکار دارد منم از جهان و جانی
وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش
همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد
سخنش اگر ندادی خبر از دهان تنگش
شدم آن چنان ز مستی که به دوش می‌برندم
نچشیده نیم جرعه ز شراب لعل رنگش
قدمی به دیدن ما ننهد مگر به سالی
به مبارکی چو آید نبود دمی درنگش
سر ما و آستانش که کم از سگی نباشم
که چو بر دری نشیند نزند کسی به سنگش
به همام التفاتی نکند ز کبر باری
سر صلح چون ندارد هوسی بدی به جنگش

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نبود خلاص ما را ز دو چشم شوخ شنگش
که چو در کرشمه آید گذرد ز جان خدنگش
هوش مصنوعی: ما از نگاه‌های بازیگوش و دوست‌داشتنی او رهایی نداریم؛ زیرا وقتی او با ناز و کرشمه به ما نگاه می‌کند، انگار تیر عشقش به قلب ما می‌زند و ما را اسیر می‌کند.
هوس شکار دارد منم از جهان و جانی
وگرم هزار باشد نبرم یکی ز چنگش
هوش مصنوعی: من از دنیا و جانم به شدت میل به شکار دارم و حتی اگر هزار فرصت هم پیش بیاید، یکی از آنها را از دست نخواهم داد.
همه را خیال بودی که مگر دهن ندارد
سخنش اگر ندادی خبر از دهان تنگش
هوش مصنوعی: همه فکر می‌کردند که او زبان ندارد، اما اگر خبری از مشکلاتش می‌دادی، متوجه می‌شدی که او هم مسائل خود را دارد.
شدم آن چنان ز مستی که به دوش می‌برندم
نچشیده نیم جرعه ز شراب لعل رنگش
هوش مصنوعی: به خاطر مستی شدید به حالتی رسیده‌ام که مرا به دوش می‌کشند، در حالی که حتی یک قطره از شراب قرمز رنگش ننوشیده‌ام.
قدمی به دیدن ما ننهد مگر به سالی
به مبارکی چو آید نبود دمی درنگش
هوش مصنوعی: کسی به دیدار ما نمی‌آید مگر اینکه خوش‌یمنی داشته باشد و هرگز در این دیدار تأخیری وجود ندارد.
سر ما و آستانش که کم از سگی نباشم
که چو بر دری نشیند نزند کسی به سنگش
هوش مصنوعی: حاضرم جانم را فدای درگاهش کنم و برای او مانند سگی وفادار باشم، که هرگز کسی جرأت نمی‌کند به او آسیبی برساند.
به همام التفاتی نکند ز کبر باری
سر صلح چون ندارد هوسی بدی به جنگش
هوش مصنوعی: همام به خاطر کبر و خودبزرگ‌بینی‌اش به صلح توجهی ندارد، زیرا هیچ تمایلی به جنگ ندارد.

حاشیه ها

1400/04/22 20:06
کاربر سیستمی

تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده

تغییر مصرع ۷ از «شدم آن چنان ز مستی که به دوش می برندم» به «شدم آن چنان ز مستی که به دوش می‌برندم»

تغییر مصرع ۹ از «قدمی به دیدن ما نهد مگر به سالی» به «قدمی به دیدن ما ننهد مگر به سالی»

تغییر مصرع ۱۰ از «به مبارکی چو آید نبود دمی در نگش» به «به مبارکی چو آید نبود دمی درنگش»

تغییر مصرع ۱۱ از «پسر ما و آستانش که کم از سگی نباشم» به «سر ما و آستانش که کم از سگی نباشم»

تغییر مصرع ۱۳ از «به همام التفاتی نکند زکبر باری» به «به همام التفاتی نکند ز کبر باری»

تغییر مصرع ۱۴ از «سر صلحچون ندارد هوسی بدی به جنگش» به «سر صلح چون ندارد هوسی بدی به جنگش»