برگردان به زبان ساده
بدان که سماع وارد حق است و تزکیت جد از هزل و لهو است؛ و به هیچ حال طبع مبتدی قابل حدیث حق نباشد و به ورود آن معنی ربانی مر طبع را زیر و زبری باشد و حُرقت و قهر؛ چنانکه گروهی اندر سماع بیهوش شوند و گروهی هلاک گردند و هیچ کس نباشد الا که طبع او از حد اعتدال بیرون شود و این را برهان ظاهر است.
هوش مصنوعی: سماع (یعنی موسیقی و آواز) موضوعی است که به حقیقت نزدیک میشود و زهد از سرگرمیها و تفریحات بیمانه است. در این وضعیت، روح مبتدیان نمیتواند به درستی به معانی عمیق و واقعی دست یابد و ورود این معانی میتواند حال روح را دگرگون کند و حتی به احساسات شدید و هشداردهندهای منجر شود. به همین دلیل، برخی افراد در حین سماع در حالت بیهوشی قرار میگیرند و برخی دیگر دچار آسیب میشوند. هیچ کس نمیتواند از این حالتها در امان بماند، مگر آنکه روح او در حالت اعتدال باقی بماند که این قضیه خودش به وضوح قابل مشاهده است.
و معروف است که اندر روم چیزی ساختهاند اندر بیمارستانی، سخت عجیب، که آن را «اَنگِلْیون» خوانند و اندر هر چیزی که عجایب باشد بسیار یونانیان بدین نام خوانند آن را؛ چنانکه صحف را اَنگِلیون خوانند و آن وضع مانی را و مانند آن را و مراد از این نه اظهار حکم آن است و آن مثال رودی است از رودها و اندر هفتهای دو روز بیماران را اندر آنجا برند و آن بفرمایند زدن و بر مقدار علت، آن بیمار را آواز آن بشنوانند آنگاه ورا از آنجا بیرون آرند. و چون خواهند که کسی را هلاک کنند زمانی بیشتر آنجا بدارند تا هلاک شود و بهحقیقت آجال مکتوب است اما مرگ را اسباب باشد و آن اطبا پیوسته میشنوند و اندر ایشان هیچ اثر نکند؛ از آنچه آن موافق است با طبع ایشان و مخالف به طبع مبتدیان.
هوش مصنوعی: در یک بیمارستان در روم، شیئی عجیب به نام «اَنگِلْیون» ساختهاند. یونانیها به هر چیزی که عجیب باشد، این نام را میدهند، مانند صحف و آثار مانی. این شیء به نمایندگی از یک مثال، مثل یک رود عمل میکند. در این بیمارستان، بیماران دو روز در هفته به این مکان میآیند و با توجه به وضعیت بیماریشان، صداهایی را میشنوند. سپس آنها را از آنجا خارج میکنند. اگر بخواهند که کسی را هلاک کنند، او را بیشتر در آنجا نگه میدارند تا جانش را از دست بدهد. در واقع، زمان مرگ نوشته شده است، اما عوامل خاصی هم باعث مرگ میشوند و پزشکان این موارد را همواره میشنوند، اما تأثیری بر روی آنها نمیگذارد، زیرا وفق طبع آنهاست و با طبع مبتدیان در تضاد است.
و اندر هندوستان دیدم که اندر زهر قاتل کرمی پدید آمده بود و زندگی وی بدان بود؛ از آنچه کلیت وی همه آن بود.
هوش مصنوعی: در هندوستان شاهد بودم که بر اثر زهر یک مار، موجودی بهوجود آمده بود و زندگیاش به همین زهر وابسته بود؛ زیرا تمام وجود او تحت تأثیر آن بود.
و اندر ترکستان دیدم به شهری به سرحد اسلام که آتش اندر کوهی افتاده بود و میسوخت و از سنگهای آن نوشادر بیرون میجوشید و اندر آن آتش موشی بود که چون از آتش بیرون آمدی هلاک شدی.
هوش مصنوعی: در ترکستان، در شهری نزدیک به مرز اسلام، دودی از کوهی به هوا برخاسته بود و آتش در آن میسوخت. از سنگهای آن کوه، مایعی شبیه به نوشادر بیرون میجوشید. در میان آن آتش، موشی وجود داشت که وقتی از آتش خارج شد، نابود شد.
و مراد بهجز این است از این جمله، که اضطراب مبتدی اندر حلول وارد حق تعالی بدو از آن میباشد که حس وی مر آن را مخالف است چون آن متواتر شود اندر آن ساکن شود. ندیدی که چون جبرئیل اندر ابتدا بیامد پیغمبر علیه السّلام طاقت رؤیت وی نداشت، و چون به نهایت رسید اگر یک نفس دیرتر آمدی تنگدل شدی؟ و این را شواهد بسیار است و این حکایت هم دلیل اضطراب مبتدیان است و هم برهان سکون منتهیان اندر سماع.
هوش مصنوعی: منظور از این جمله این است که اضطراب ناشی از ورود به حالت روحانی و نزدیک شدن به ذات خداوند، به این دلیل است که حس انسان با آن مخالفت میکند، و زمانی که این حالت متواتر و پایدار شد، انسان در آن سکون پیدا میکند. مثالی که در این مورد میتوان زد، زمانی است که جبرئیل در ابتدا به پیامبر (ص) آمد و او نتوانست او را ببیند، اما وقتی به نهایت رسید، اگر یک لحظه دیرتر میرسید، پیامبر (ص) دچار تنگدلی میشد. این موضوع دلایل متعددی دارد و نشاندهنده اضطراب افراد مبتدی و سکون افراد با تجربهتر در شنیدن و دریافت حالات معنوی است.
و معروف است که جنید را مریدی بوده است که اندر سماع اضطراب بسیار کردی و درویشان بدان مشغول شدندی پیش شیخ رضی اللّه عنهشکایت کردند. وی را گفت: «بعد از این اگر اندر سماع اضطراب کنی نیز من با تو صحبت نکنم.» بومحمد جُریری گوید: «در سماعی من اندر وی نگاه میکردم. لب بر هم نهاده بود و خاموش میبود تا از هر مویی از اندام وی چشمهای بگشاد تا هوش از وی بشد و یک روز بیهوش بود. پس من ندانم تا وی اندر سماع درستتر بود، یا حرمت پیر بر دلش قویتر.»
هوش مصنوعی: جنید یک مرید داشت که در حین سماع بسیار دچار اضطراب میشد و درویشان این وضعیت را به او گزارش کردند. جنید به او گفت: «از این به بعد، اگر در سماع مضطرب باشی، من با تو صحبت نمیکنم.» بومحمد جُریری میگوید: «در حین سماع به او نگاه میکردم. او لبهایش را به هم میفشرد و خاموش بود تا در نهایت وضعیتش به گونهای شد که بیهوش شد. من نمیدانم آیا او در سماع بهتر بود یا احترام به استاد بر دلش تأثیر بیشتری داشت.»
و گویند که مریدی اندر سماع نعرهای بزد. پیر ورا گفت: «خاموش.» وی سر بر زانو نهاد و چون نگاه کردند مرده بود.
هوش مصنوعی: گویند که یک مرید در حال سماع نعرهای کشید. پیر او را نجات داد و گفت: «سکوت کن.» مرید سرش را بر زانو گذاشت و وقتی به او نگاه کردند، متوجه شدند که مرده است.
و از شیخ بومسلم فارِس بن غالب الفارسی رُضِیَ عنه شنیدم که گفت: «درویشی اندر سماع اضطرابی میکرد یکی دست بر سر وی نهاد که: بنشین. نشستن همان بود و رفتن از دنیا همان.
هوش مصنوعی: از شیخ بومسلم فارس بن غالب الفارسی رضی الله عنه نقل شده که گفت: «در حین سماع، یکی از درویشان دچار اضطراب و هیجان شده بود. شخصی دست بر سر او نهاد و به او گفت: بنشین. به همین ترتیب او نشسته و از دنیا رفت.»
و جنید رضی اللّه عنه میگوید که: «دیدم درویشی را که اندر سماع جان بداد.»
هوش مصنوعی: جنید رضی الله عنه میگوید: «شخصی درویش را دیدم که در حین سماع (موسیقی معنوی) جانش را فدای آن کرد.»
و دقی روایت کند از دَرّاج که او گفت: من با ابن الفُوَطی بر لب دجله میرفتیم میان بصره و اُبلَّه. به کوشکی فرا رسیدیم نیکو. مردی بر آن در نشسته بود و کنیزکی در پیش او نشسته که وی را می غنا کرد و میگفت:
هوش مصنوعی: در راهی که بین بصره و اُبله بود، من و ابن الفُوطی در کنار دجله حرکت میکردیم. به یک قصر زیبا رسیدیم که مردی بر در آن نشسته بود و کنیزکی در جلوی او نشسته و در حال خواندن آواز بود.
فی سبیلِ اللّهِ ودٌّ
کانَ مِنّی لک یُبْذَل
هوش مصنوعی: در راه خدا، دوستی از جانب من وجود دارد که به راحتی نثار میشود.
کلُّ یومٍ تتلوَّن
غیرُ هذا بکَ أجْمَل
هوش مصنوعی: هر روز به طرز دیگری زیبا میشوی و از این بهتری.
و جوانی را دیدم اندر زیر دیوار کوشک استاده، با مرقعهای و رَکوهای. گفت: «ای کنیزک، به خدایِ تو بر تو، که این بیت بازگوی؛ که از زندگانی من یک نفس بیش نمانده است؛ تا باری جان به استماع این بیت برآید.» کنیزک دیگر باره بازگفت. آن جوان نعرهای بزد. جان از وی جدا شد خداوندهٔ کوشک مر کنیزک را گفت که: «تو آزادی.» و خود فرود آمد به جهاز وی مشغول شد، و همه اهل بصره بر وی نماز کردند. پس آن مرد بر پای خاست و گفت: «یا اهل بصره، من که فلان بن فلانم همه املاک خود سبیل کردم و ممالیک آزاد کردم.» هم از آنجا برفت و کس خبر آن نیافت.
هوش مصنوعی: جوانی را دیدم که زیر دیوار یک کاخ ایستاده بود و لباسی بر دوش داشت. او به کنیزکی گفت: «به خدا تو را قسم میدهم که این بیت را برایم بگویی؛ چون دیگر از زندگی من چیزی نمانده و فقط میخواهم جانم با این بیت جدا شود.» کنیزک دوباره آن را گفت. جوان نعرهای کشید و جانش از بدنش جدا شد. صاحب کاخ به کنیزک گفت: «تو آزاد هستی.» سپس به سمت جوان رفت و مشغول کار او شد و همه مردم بصره برایش نماز خواندند. آنگاه جوان برپا شد و گفت: «ای اهل بصره، من فلانی هستم و تمام داراییهایم را صدقه دادهام و غلامانم را آزاد کردهام.» و بعد از آن مکان را ترک کرد و هیچکس از این موضوع باخبر نشد.
و فایدهٔ این حدیث و حکایت آن است که مرید را اندر غلبهٔ سماع، حال چندین بباید که سماع وی، فاسقان را از فسق باز دارد و اندر زمانه گروهی گمشدگان به سماع فاسقان حاضر شوند و گویند ما سماع از حق کنیم و فاسقان، بدانکه ایشان مر ایشان را موافقت کنند بر سماع کردن و فسق و فجور حریصتر شوند تا خود را و ایشان را هلاک کنند.
هوش مصنوعی: این متن به نکتهای اشاره دارد که فرد مرید باید در هنگام شنیدن موسیقی (سماع) توجه داشته باشد. به عبارت دیگر، او باید به نوع سماعی که دارد دقت کند و مطمئن باشد که آن سماع او را از بدیها و گناهان دور میکند. همچنین هشدار میدهد که در زمانه کنونی، برخی افراد گمراه ممکن است با استفاده از موسیقی، به دنبال سوء استفاده از دیگران باشند و تنها خود را در مسیر فساد بیشتر قرار دهند. در نتیجه، اهمیت انتخاب صحیح و مطمئن در سماع و رعایت اصول درست در این زمینه مورد تأکید قرار میگیرد.
و از جنید رضی اللّه عنه پرسیدند که: «اگر ما بر وجه اعتبار اندر کلیسیا شویم، روا بود و مراد ما از آن جز آن نبود تا ذُلّ کافران ببینیم و بر نعمت اسلام شکر کنیم؟» وی گفت: «اگر به کلیسیا توانید شد چنانکه چون شما بیرون آیید تنی چند را از ایشان به درگاه توانید آورد، بروید، و اگرنه مروید.»
هوش مصنوعی: از جنید رضی الله عنه درباره رفتن به کلیسا پرسیدند که آیا جایز است، با این نیت که ذلت کافران را ببینیم و بر نعمت اسلام شکر کنیم؟ او پاسخ داد: اگر میتوانید به کلیسا بروید و بتوانید چند نفر از آنها را به دین خود دعوت کنید، بروید؛ اما اگر چنین چیزی امکانپذیر نیست، نروید.
پس صومعهای اگر به خرابات شود، خرابات صومعهٔ وی شود و خراباتی اگر به صومعه رود، صومعه خرابات وی گردد.
هوش مصنوعی: اگر یک صومعه به محلی خراب و ویران تبدیل شود، آن محل ویران، معبد او خواهد شد و اگر یک محل خراب به معبد برود، آن معبد تحت تأثیر خرابی قرار میگیرد.
و یکی از کبار مشایخ گوید: من با درویشی در بغداد آواز مغنیی شنیدم که میخواند:
هوش مصنوعی: یکی از بزرگترین شیخها میگوید: من در بغداد با یک درویش بودم و آواز یک خواننده را شنیدیم که میخواند:
مُنیً إن تکن حقّاً تکُنْ احسنَ المنی
وَإلّا فَقَدْ عِشْنا بها زَمَناً رَغْدَا
هوش مصنوعی: اگر آرزوی تو حقیقت داشته باشد، بهترین آرزو خواهد بود، وگرنه ما سالها با آرزوهایی خوب زندگی کردهایم.
آن درویش نعرهای بزد و از دنیا بیرون شد.
هوش مصنوعی: آن درویش فریادی کشید و از این دنیا رفت.
و مانند این، ابوعلی رودباری رضی اللّه عنه گوید: درویشی را دیدم که به آواز مغنیی مشغول گشته بود من نیز گوش بنهادم تا وی چه میگوید. آن کس به صوتی حزین میگفت:
هوش مصنوعی: ابوعلی رودباری میگوید: یک درویش را دیدم که به آواز یک خواننده مشغول بود و من نیز تصمیم گرفتم به او گوش کنم تا ببینم چه میگوید. آن درویش با صدایی غمانگیز میخواند.
أمُدُّ کفّی بِالخُضُوعِ
إلَی الّذی جادَ بِالصَّنیع
هوش مصنوعی: دست خود را به نشانهی احترام به کسی دراز میکنم که لطف و نیکیاش را به من ارزانی داشته است.
آن درویش بانگی بکرد و بیفتاد چون بشدم ورا یافتم مرده.
هوش مصنوعی: آن درویش فریادی زد و به زمین افتاد، وقتی به او نزدیک شدم، متوجه شدم که مرده است.
و یکی گوید که: با ابراهیم خواص رحمة اللّه علیه به راهی میرفتم طربی اندر دلم پدید آمد، برخواندم:
هوش مصنوعی: یکی میگوید که: با ابراهیم خواص رحمتالله علیه در حال رفتن به مسیری بودم که ناگهان شوری در دلم ایجاد شد، و من شعری را خواندم:
صحَّ عندَ النّاسِ أنّی عاشِقٌ
غیرَ أنْ لَمْ یَعْلَمُوا عِشْقی لِمَنْ
هوش مصنوعی: مردم به عشق من پی بردهاند، اما نمیدانند که من به چه کسی عشق میورزم.
ما فی الْإنسانِ شیءٌ حسَنٌ
إلّا وأحسنُ منه صوتٌ حسنُ
هوش مصنوعی: در وجود انسان هیچ چیز خوبی وجود ندارد مگر اینکه از آن زیباتر صدای خوشی وجود دارد.
مرا گفت: «باز گوی این بیت را.»بازگفتم. وی به حکم تواجد قدمی چند بر زمین زد. چون نگاه کردم، آن اَقدام وی، چون به موم، به سنگ فرو میرفت آنگاه بیهوش بیفتاد چون به هوش آمد مرا گفت: «اندر روضهٔ بهشت بودم تو ندیدی.»
هوش مصنوعی: مرا گفت: «این بیت را دوباره بگو.» من هم دوباره گفتم. او به حکم حضور، چند قدمی بر زمین برداشت. وقتی نگاه کردم، آن قدمهای او مانند موم در سنگ فرومیرفت. سپس ناگهان بیهوش شد و وقتی به هوش آمد، به من گفت: «در باغ بهشت بودم، تو ندیدی.»
و از این جنس حکایات بیش از این است که این کتاب آن رامحتمل باشد.
هوش مصنوعی: این نوع داستانها بیش از این وجود دارند که این کتاب بتواند تمام آنها را دربرگیرد.
و من اندر معاینه درویشی دیدم اندر جبال آذربایگان که میرفت و میگفت این بیتها بشتاب:
هوش مصنوعی: من در کوههای آذربایجان درویشی را دیدم که در حال راه رفتن بود و این ابیات را به سرعت میگفت.
واللّهِ ما طَلَعَتْ شمسٌ وَما غَرَبَتْ
إلّا و أنْتَ مُنی قلبی وَوَسْواسی
هوش مصنوعی: به خدا قسم، نه صبحی طلوع کرده و نه غروبی فرارسیده مگر اینکه تو آرزوی دل و خیال من بودهای.
وَلا تَنَفَّسْتُ مَحْزُوناً وَلا فَرِحاً
إلّا و ذِکْرُکَ مَقْرونٌ بأنفاسی
هوش مصنوعی: نه غمگین نفس کشیدم و نه شاد، مگر آنکه یاد تو همواره همراه با نفسهایم بوده است.
ولاجَلَسْتُ إلی قَوْمٍ اُحَدِّثُهم
إلّا و أنْتَ حَدیثی بینَ جُلّاسی
هوش مصنوعی: وقتی به جمعی مینشینم و با آنها صحبت میکنم، همیشه تو در صحبتهایم میان آنها وجود داری.
ولاهمَمْتُ بِشُربِ الماء مِنْ عَطَشٍ
إلّا رأیتُ خیالاً مِنکَ فی الْکاسِ
هوش مصنوعی: من به خاطر تشنگی، قصد داشتم آب بنوشم، اما هر زمانی که به لیوان نگاه میکردم، خیال تو در آن تصویر میشد.
از سماع این متغیر شد. پشت به سنگی باز گذاشت و جان بداد.
هوش مصنوعی: او به صدای سماع گوش داد و تحت تأثیر آن قرار گرفت. سپس به سنگی تکیه داد و جان خود را تسلیم کرد.