گنجور

بخش ۷ - کشفُ الحجاب السّادس فی الزّکوة

قوله، تعالی:«و أقیمُوا الصَّلوةَ و اتُوا الزّکوةَ (۴۳/البقره).»

و مانند این آیات و اخبار بسیار است.

و از احکام فرایض ایمان یکی زکات است بر آن کس که واجب شود و اعراض از آن روی نیست اما زکات بر اتمام نعمت واجب شود؛ چون دویست درم که نعمتی تمام بود اندر تحت تصرف کسی باشد به حکم ملک بر وی پنج درم واجب شود؛ و بیست دینار نعمتی بود تمام بعد از گذشتن سال بر آن نیم دینار واجب شود؛ و پنج اشتر نعمتی تمام بود بر آن گوسفندی واجب شود و آن‌چه بدین ماند از اموال.

اما جاه را نیز زکات بود، چنان‌که مال را؛ از آن‌چه آن نیز نعمتی تمام است؛ کما قال رسول اللّه، صلّی اللّه علیه و سلّم: «إنَّ اللّه تعالی فَرضَ علیکم زکوةَ جاهِکم؛ کما فَرضَ علیکم زکوةَ مالِکم.» و أیضاً قوله، علیه السّلام: «إنّ لِکلّ شیءٍ زکوةٌ و زکوةُ الدّار بیتُ الضّیافةِ.»

و حقیقت زکوة گزاردِ شکر نعمت بود هم از آن جنس نعمت و تندرستی نعمتی عظیم است و هر عضوی را زکاتی است و آن آن است که کل اعضای خود را مستغرق خدمت و مشغول عبادت دارد و به هیچ لهو و لعب نگراید تا حق زکات نعمت گزارده باشد. پس نعمت باطن را نیز زکات باشد و حقیقت آن را احصا نتوان کرد از بسیاری که هست. پس مر آن را نیز زکاتی باید اندر خور آن، و آن عرفان نعمت بود ظاهری و باطنی. و چون بنده بدانست که نعمت حق تعالی بر وی بی کران است، شکر بیکرانه‌ای مر زکات نعمت بیکرانه را واجب بود.

و در جمله زکات نعمت دنیا به نزدیک این طایفه محمود نباشد؛ از آن‌چه بخل ناستوده باشد و بخلی تمام باید تا دویست درم را کسی دربند کند و یک سال اندر تحت تصرف خود محبوس کند، آنگاه پنج درم از آن بدهد. و چون کریمان را طریق بذل مال باشد و سیرت سخاوت زکات برچه مال واجب شود؟

یافتم که یکی از علمای ظاهر بر حکم تجربه مر شبلی را پرسید از زکات که: «چه باید کرد؟» گفت: «چون بخل موجود بود و مال حاصل، از هر دویست درم پنج درم بباید داد و از هر بیست دینار نیم دینار به مذهب تو؛ اما به مذهب من هیچ چیز ملک نباید کرد تا از مشغلهٔ زکات رسته باشی.» گفت: «امام تو اندر این مسأله کیست؟» گفت: «ابابکر الصدیق رضی اللّه عنه که هرچه داشت بداد. رسول علیه السّلام وی را گفت: ما خَلَّفْتَ لِعِیالِکَ؟ گفت: اللّهَ وَرَسُولَه.»

و از امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وجْهَهُ روایت کنند که اندر قصیده‌ای چنین گفته است:

فما وَجَبَتْ علیَّ زکوةُ مالٍ
وهل تَجِبُ الزَّکوةُ علی جوادٍ

پس مال کریمان مبذول باشد و خونشان هدر. نه به مال بخیلی کنند و نه بر خون خصومت؛ از آن‌چه ایشان را ملک نباشد. اما اگر کسی مر جهل را ارتکاب کند و گوید که: «چون مرا مال نیست از علم زکات مستغنی‌ام.» این محال باشد؛ از آن‌چه آموختن علم فرض عین است و استغنا نمودن از علم، کفر محض.

و از فتنه‌های زمانه یکی این است که مدعیان صلاح و فقر به جهل علم را می ترک کنند. وقتی من جماعتی از متصوّفه را که مبتدی بودند می عبادت تلقین کردم، جاهلی اندر افتاد و من باب «صدقة الابل» می‌گفتم و حکم «بنت لبون» و «بنت مخاض» و «حِقه» را می ظاهر کردم. آن مرتکب جهل را دل از آن مسأله تنگ شد برخاست و گفت: «مرا اشتر نیست تا علم بنت لبون به کار آیدم.» گفتم: «ای هذا! همچندان که مر دادن زکات را علم باید، ستدن آن را نیز بباید. اگر کسی بنت لبونی به تو دهد و بستانی آنگه به ترک علم بنت لبون هم نباشد گفت. و اگر کسی را مال نباشد و بایستِ مال هم نباشد، هم فرض علم ازوی بنیوفتد.» فنعوذ باللّه من الجهل.

بخش ۶ - فصل: و مشایخ این طایفه را اندر تحقیق دوستی رموز بیش از آن است که مر آن را احصا توان کرد و من لختی از گفته‌های ایشان بیارم تا وجه تبرک به جای آورده باشم.بخش ۸ - فصل: و از مشایخ متصوّفه بوده‌اند که زکات بستده‌اند، و کس بوده است که نستده است؛ از آن‌چه فقرشان به اختیار بوده است نستده‌اند که: «چون مال جمع نکنیم تا زکات نباید داد از ارباب دنیا هم نستانیم تایدشان علیا نباشد و از آنِ ما سُفلی.» و آن که اندر فقر مضطر بوده‌اند بستده‌اند نه مر بایستِ خود را، بل آن خواسته‌اند تا فریضه‌ای از گردن برادر مسلمانی بردارند. چون نیست این بود ید علیا این بود نه آن اگر دست دهنده علیا بودی و دست ستاننده سفلی باطل بودی؛ لقوله، تعالی: «ویَأخُذُ الصّدقاتِ (۱۰۴/التّوبه)»، و بایستی تا زکات دهنده فاضل تر بودی از ستاننده و این اعتقاد عین ضلالت بود. پس ید علیا آن باشد که چیزی به حکم وجوب آن از برادر مسلمان بستاند تا بار آن ازگردن آن کس بردارد و درویشان دنیایی نی‌اند که ایشان عقبایی‌اند.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله، تعالی:«و أقیمُوا الصَّلوةَ و اتُوا الزّکوةَ (۴۳/البقره).»
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: «نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت کنید».
و مانند این آیات و اخبار بسیار است.
هوش مصنوعی: این آیات و اخبار نمونه‌های زیادی دارند.
و از احکام فرایض ایمان یکی زکات است بر آن کس که واجب شود و اعراض از آن روی نیست اما زکات بر اتمام نعمت واجب شود؛ چون دویست درم که نعمتی تمام بود اندر تحت تصرف کسی باشد به حکم ملک بر وی پنج درم واجب شود؛ و بیست دینار نعمتی بود تمام بعد از گذشتن سال بر آن نیم دینار واجب شود؛ و پنج اشتر نعمتی تمام بود بر آن گوسفندی واجب شود و آن‌چه بدین ماند از اموال.
هوش مصنوعی: یکی از اصول ایمان، پرداخت زکات است که بر کسانی که واجب شده، لازم است. زکات به‌عنوان نشانی از اتمام نعمت واجب می‌شود. به‌طور مثال، اگر کسی دویست درم داشته باشد که دارایی‌اش محسوب می‌شود، بر او واجب است که پنج درم زکات بدهد. همچنین، اگر بیست دینار داشته باشد، پس از گذشت یک سال، باید نیم دینار زکات بپردازد. در مورد پنج شتر نیز، بر او واجب است که به نسبت آن‌ها گوسفند زکات بدهد. این قوانین شامل سایر اموال نیز می‌شود.
اما جاه را نیز زکات بود، چنان‌که مال را؛ از آن‌چه آن نیز نعمتی تمام است؛ کما قال رسول اللّه، صلّی اللّه علیه و سلّم: «إنَّ اللّه تعالی فَرضَ علیکم زکوةَ جاهِکم؛ کما فَرضَ علیکم زکوةَ مالِکم.» و أیضاً قوله، علیه السّلام: «إنّ لِکلّ شیءٍ زکوةٌ و زکوةُ الدّار بیتُ الضّیافةِ.»
هوش مصنوعی: بهتر است بدانیم که مقام و اعتبار نیز همانند دارایی‌ها نیاز به زکات دارد، چون آنها نیز نعمتی بزرگ محسوب می‌شوند. پیامبر اسلام فرموده‌اند که خداوند زکات مقام و اعتبار را نیز همانند زکات مال واجب کرده است. همچنین ایشان بیان کرده‌اند که برای هر چیزی زکاتی وجود دارد و زکات خانه، میزبانی و پذیرایی از مهمانان است.
و حقیقت زکوة گزاردِ شکر نعمت بود هم از آن جنس نعمت و تندرستی نعمتی عظیم است و هر عضوی را زکاتی است و آن آن است که کل اعضای خود را مستغرق خدمت و مشغول عبادت دارد و به هیچ لهو و لعب نگراید تا حق زکات نعمت گزارده باشد. پس نعمت باطن را نیز زکات باشد و حقیقت آن را احصا نتوان کرد از بسیاری که هست. پس مر آن را نیز زکاتی باید اندر خور آن، و آن عرفان نعمت بود ظاهری و باطنی. و چون بنده بدانست که نعمت حق تعالی بر وی بی کران است، شکر بیکرانه‌ای مر زکات نعمت بیکرانه را واجب بود.
هوش مصنوعی: شکرگزاری از نعمت‌ها و ثروت‌های خداوند، کاری واجب و مهم است. سلامتی یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌هاست و برای هر بخشی از وجود انسان، باید به نوعی شکرگزاری کرد. این شکل از شکرگزاری، به این معناست که تمامی اعضای بدن در خدمت خداوند باشند و به هیچ کار بیهوده‌ای مشغول نشوند. به علاوه، شکرگزاری تنها به نعمت‌های ظاهری مربوط نمی‌شود، بلکه نعمت‌های باطنی نیز نیاز به شکر دارند. نمی‌توان به راحتی تعداد نعمت‌های باطنی را شمرد، اما برای هر یک از آنها نیز شکر خاصی وجود دارد که درک آن نیازمند معرفت و شناخت است. وقتی انسان بفهمد که نعمت‌های خداوند بر او بسیاری است، احساس نیاز به شکرگزاری بی‌پایانی خواهد کرد.
و در جمله زکات نعمت دنیا به نزدیک این طایفه محمود نباشد؛ از آن‌چه بخل ناستوده باشد و بخلی تمام باید تا دویست درم را کسی دربند کند و یک سال اندر تحت تصرف خود محبوس کند، آنگاه پنج درم از آن بدهد. و چون کریمان را طریق بذل مال باشد و سیرت سخاوت زکات برچه مال واجب شود؟
هوش مصنوعی: زکات به عنوان یکی از واجبات مالی، نباید برای افرادی که کریم و بخشنده هستند، دشوار و ناخوشایند باشد. اگر کسی بخواهد دوپاره مال را به زکات بدهد، باید آن را در یک سال در تصرف خود نگه‌دارد و سپس بخش کوچکی از آن را به عنوان زکات بپردازد. اما برای افراد سخاوتمند، بخشیدن مال باید راحت و آسان باشد و زکات بر عهده آنها به شکل طبیعی و بدون اجبار قرار بگیرد.
یافتم که یکی از علمای ظاهر بر حکم تجربه مر شبلی را پرسید از زکات که: «چه باید کرد؟» گفت: «چون بخل موجود بود و مال حاصل، از هر دویست درم پنج درم بباید داد و از هر بیست دینار نیم دینار به مذهب تو؛ اما به مذهب من هیچ چیز ملک نباید کرد تا از مشغلهٔ زکات رسته باشی.» گفت: «امام تو اندر این مسأله کیست؟» گفت: «ابابکر الصدیق رضی اللّه عنه که هرچه داشت بداد. رسول علیه السّلام وی را گفت: ما خَلَّفْتَ لِعِیالِکَ؟ گفت: اللّهَ وَرَسُولَه.»
هوش مصنوعی: یافتم که یکی از علمای ظاهری در مورد زکات از شبلی سوال کرد که: «چه باید کرد؟» شبلی پاسخ داد: «وقتی بخل وجود داشته باشد و مال هم به دست آید، باید از هر دویست درم پنج درم و از هر بیست دینار نیم دینار داد. اما از نظر مذهب من، هیچ چیزی نباید ملک شود تا از قید زکات رها شوی.» سپس پرسید: «امام تو در این مسأله کیست؟» شبلی گفت: «ابوبکر صدیق رضی الله عنه که هرچه داشت خرج کرد. رسول خدا به او فرمود: چه چیزی برای خانواده‌ات گذاشتی؟ گفت: خدا و رسولش.»
و از امیرالمؤمنین علی کرّم اللّه وجْهَهُ روایت کنند که اندر قصیده‌ای چنین گفته است:
هوش مصنوعی: از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) روایت شده است که در یک شعر چنین بیان کرده است:
فما وَجَبَتْ علیَّ زکوةُ مالٍ
وهل تَجِبُ الزَّکوةُ علی جوادٍ
هوش مصنوعی: آیا بر من زکات مال واجب است و آیا بر اسب نیکوکار نیز زکات واجب می‌شود؟
پس مال کریمان مبذول باشد و خونشان هدر. نه به مال بخیلی کنند و نه بر خون خصومت؛ از آن‌چه ایشان را ملک نباشد. اما اگر کسی مر جهل را ارتکاب کند و گوید که: «چون مرا مال نیست از علم زکات مستغنی‌ام.» این محال باشد؛ از آن‌چه آموختن علم فرض عین است و استغنا نمودن از علم، کفر محض.
هوش مصنوعی: پس افراد کریم و بخشنده باید مال خود را در راه کمک به دیگران هزینه کنند و نباید از خون و حیات یکدیگر به سادگی بگذرند. آنها نه باید در مورد ثروت بخیل باشند و نه در مورد خون و جان خصومت کنند، چرا که این کارها متعلق به آنها نیست. اما اگر کسی به دلیل نداشتن مال، از یادگیری علم زکات دست بکشد و بگوید که «من از زکات به خاطر نداشتن مال بی‌نیازم»، این حرف نادرست است. زیرا یادگیری علم، یک وظیفه اساسی است و خود را از آن بی‌نیاز دانستن، نوعی کفر به حساب می‌آید.
و از فتنه‌های زمانه یکی این است که مدعیان صلاح و فقر به جهل علم را می ترک کنند. وقتی من جماعتی از متصوّفه را که مبتدی بودند می عبادت تلقین کردم، جاهلی اندر افتاد و من باب «صدقة الابل» می‌گفتم و حکم «بنت لبون» و «بنت مخاض» و «حِقه» را می ظاهر کردم. آن مرتکب جهل را دل از آن مسأله تنگ شد برخاست و گفت: «مرا اشتر نیست تا علم بنت لبون به کار آیدم.» گفتم: «ای هذا! همچندان که مر دادن زکات را علم باید، ستدن آن را نیز بباید. اگر کسی بنت لبونی به تو دهد و بستانی آنگه به ترک علم بنت لبون هم نباشد گفت. و اگر کسی را مال نباشد و بایستِ مال هم نباشد، هم فرض علم ازوی بنیوفتد.» فنعوذ باللّه من الجهل.
هوش مصنوعی: یکی از مشکلات زمانه این است که افرادی که خود را اهل صلاح و فقر می‌دانند، از یادگیری علم و دانش غافل می‌شوند. زمانی که من به گروهی از صوفیان مبتدی عبادت و طریقه آن را آموزش می‌دادم، شخصی نادان به من گفت که چون «بنت لبون» یا «بنت مخاض» ندارد، نیازی به یادگیری این احکام ندارد. من در پاسخ گفتم که درست به اندازه‌ای که دانستن زکات واجب است، باید علم و دانش آن را نیز فراگرفت. اگر کسی «بنت لبونی» به تو بدهد، باید بتوانی احکام آن را نیز بدانید. و اگر کسی هیچ مالی نداشته باشد، باز هم بر او واجب است که علم آن را یاد بگیرد. از جهل و نادانی به خدا پناه می‌بریم.