و از مشایخ متصوّفه بودهاند که زکات بستدهاند، و کس بوده است که نستده است؛ از آنچه فقرشان به اختیار بوده است نستدهاند که: «چون مال جمع نکنیم تا زکات نباید داد از ارباب دنیا هم نستانیم تایدشان علیا نباشد و از آنِ ما سُفلی.» و آن که اندر فقر مضطر بودهاند بستدهاند نه مر بایستِ خود را، بل آن خواستهاند تا فریضهای از گردن برادر مسلمانی بردارند. چون نیست این بود ید علیا این بود نه آن اگر دست دهنده علیا بودی و دست ستاننده سفلی باطل بودی؛ لقوله، تعالی: «ویَأخُذُ الصّدقاتِ (۱۰۴/التّوبه)»، و بایستی تا زکات دهنده فاضل تر بودی از ستاننده و این اعتقاد عین ضلالت بود. پس ید علیا آن باشد که چیزی به حکم وجوب آن از برادر مسلمان بستاند تا بار آن ازگردن آن کس بردارد و درویشان دنیایی نیاند که ایشان عقباییاند.
اگر عقبایی بار دنیا از گردن دنیایی برنگیرد حکم فریضه بر وی لازم آید و به قیامت بدان مأخوذ گردد. پس حق تعالی مر عقبایی را به بایستکی سهل امتحان کرد تا دنیائیان بدان بار فریضه را بتوانستند گزارد، ولامحاله ید علیا ید فقرا باشد که بر موافقت حق ستاننده است؛ از آن که حق خدای بر وی واجب بود و اگر ید ستاننده سفلی بودی چنانکه گروهی از اهل حشو میگویند ید پیغمبران بایستی که سفلی بودی؛ که ایشان حق خدای می بستاندند و بر غلطاند و می ندانند که به امر ستدهاند و از پسِ پیغمبران ائمهٔ دین هم بر این بوده اند که حق بیت المال میبستدهاند. و بر غلط است که آن ید سفلی ستاننده را گوید و خیر ید دهنده داند و این هر دو اصلی قوی است اندر تصوّف و مضمون این محل به باب الجود و السّخاء بود و من طرفی بدین پیوندم ان شاء اللّه. و حسبنا اللّه و نعم الرفیق.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و از مشایخ متصوّفه بودهاند که زکات بستدهاند، و کس بوده است که نستده است؛ از آنچه فقرشان به اختیار بوده است نستدهاند که: «چون مال جمع نکنیم تا زکات نباید داد از ارباب دنیا هم نستانیم تایدشان علیا نباشد و از آنِ ما سُفلی.» و آن که اندر فقر مضطر بودهاند بستدهاند نه مر بایستِ خود را، بل آن خواستهاند تا فریضهای از گردن برادر مسلمانی بردارند. چون نیست این بود ید علیا این بود نه آن اگر دست دهنده علیا بودی و دست ستاننده سفلی باطل بودی؛ لقوله، تعالی: «ویَأخُذُ الصّدقاتِ (۱۰۴/التّوبه)»، و بایستی تا زکات دهنده فاضل تر بودی از ستاننده و این اعتقاد عین ضلالت بود. پس ید علیا آن باشد که چیزی به حکم وجوب آن از برادر مسلمان بستاند تا بار آن ازگردن آن کس بردارد و درویشان دنیایی نیاند که ایشان عقباییاند.
هوش مصنوعی: برخی از مشایخ صوفی، زکات را میگیرند و افرادی هم هستند که زکات نمیدهند. آنها که فقیر بوده و وضعیتشان به اختیار خودشان بوده، زکات نمیدهند به این دلیل که میگویند: «اگر مالی جمع نکنیم، پس زکات هم نمیدهیم. از داراییهای دنیا هم چیزی نمیخواهیم، زیرا اگر مال ما پایین باشد، نباید از مالهای بالاییها هم بگیریم.» اما کسانی که در وضعیت فقر سختی قرار دارند، زکات میگیرند، نه برای خودشان، بلکه برای این که فریضهای را از دوش برادر مسلمانشان بردارند. چون این درست نیست که کسی که دستش در آری به سطح بالا باشد و دیگری که دستش در آری به سطح پایین باشد، باطل باشد. باید زکاتدهنده از زکاتگیرنده برتر و محترمتر باشد و اعتقاد به این که غیر از آن درست است، کاملاً نادرست است. بنابراین، دست بالایی میتواند چیزی را به اقتضای واجب از برادر مسلمان بگیرد تا بار آن را از دوش او بردارد و درویشانی که فقیر هستند، نباید به کنار گذاشته شوند.
اگر عقبایی بار دنیا از گردن دنیایی برنگیرد حکم فریضه بر وی لازم آید و به قیامت بدان مأخوذ گردد. پس حق تعالی مر عقبایی را به بایستکی سهل امتحان کرد تا دنیائیان بدان بار فریضه را بتوانستند گزارد، ولامحاله ید علیا ید فقرا باشد که بر موافقت حق ستاننده است؛ از آن که حق خدای بر وی واجب بود و اگر ید ستاننده سفلی بودی چنانکه گروهی از اهل حشو میگویند ید پیغمبران بایستی که سفلی بودی؛ که ایشان حق خدای می بستاندند و بر غلطاند و می ندانند که به امر ستدهاند و از پسِ پیغمبران ائمهٔ دین هم بر این بوده اند که حق بیت المال میبستدهاند. و بر غلط است که آن ید سفلی ستاننده را گوید و خیر ید دهنده داند و این هر دو اصلی قوی است اندر تصوّف و مضمون این محل به باب الجود و السّخاء بود و من طرفی بدین پیوندم ان شاء اللّه. و حسبنا اللّه و نعم الرفیق.
هوش مصنوعی: اگر کسی بار دنیای خود را از دوش دیگران برندارد، حکم فریضه بر او الزامی خواهد بود و در روز قیامت به خاطر آن محاسبه خواهد شد. حق تعالی به همگان این مسئولیت را تسهیل کرده تا مردم دنیایی بتوانند این فریضه را به درستی انجام دهند. در این میان، ید علیا (دست بالایی) باید متعلق به فقرا باشد، زیرا این امر با حق همخوانی دارد. حق خداوند بر این افراد واجب است و اگر ید ستاننده پایینتر میبود، آنگاه پیغمبران نیز باید از این قاعده پیروی میکردند؛ اما این امر نادرست است، چراکه حق را به دستور الهی میستانند. پیروان پیغمبران نیز به همین صورت حق بیتالمال را گرفتهاند. بنابراین، این دیدگاه که ید ستاننده پایینتر است نادرست است و حقیقت این است که ید دهنده بهتر است. این دو اصل در تصوف بسیار مهم است و مضمون این بحث به سخاوت و بخشش مربوط میشود و من به این موضوع ارتباط میزنم، ان شاء الله. و خداوند برای ما کافی است و او بهترین رفیق است.