و مشایخ این طایفه را اندر تحقیق دوستی رموز بیش از آن است که مر آن را احصا توان کرد و من لختی از گفتههای ایشان بیارم تا وجه تبرک به جای آورده باشم.
استاد ابوالقاسم قشیری رحمة اللّه علیه گوید: «المحبّةُ مَحْوُ الْمُحِبِّ بِصفاتِه و إثباتُ المحبوبِ بذاتِه.»
محبت آن بود که محب کل اوصاف خود را اندر حق طلب محبوب خود نفی کند مر اثبات ذات حق را؛ یعنی چون محبوب باقی بود محب فانی باید؛ که غیرت دوستی بقای محب را نفی کند تا ولایت مطلق وی را گردد و فنای صفت محب جز به اثبات ذات محبوب نباشد و روا نباشد که محب به صفت خود قایم بود؛ که اگر به صفت خود قایم بودی از جمال محبوب بی نیاز بودی. چون میداند که حیاتش به جمال محبوب است طالب نفس اوصاف خود باشد بضرورت؛ از آنچه معلوم وی است که با بقای صفت خود از محبوب محجوب است. پس از دوستی دوست دشمن خود گشته است.
و معروف است که چون حسین بن منصور را رحمةاللّهبر دار کردند آخرین سخنان وی این بود: «حَسْبُ الواجِدِ إفرادُ الواحد له.»
و محب را آن بسنده باشد که هستی او از راه دوستی پاک گردد و ولایت نفس اندر وجد وی برسد و متلاشی شود.
ابویزید رحمة اللّه علیه گوید: «المحبَّةُ اسْتقلالُ الکثیرِ مِنْ نَفْسِکَ و استکثارُ القلیلِ مِنْ حَبیبِکَ.»
محبت آن بود که بسیار خود اندک دانی و اندک دوست بسیار دانی و این معاملت حق است بر بنده؛ که نعمت دنیا و آنچه در دنیا داده است به بنده، اندک خواند و گفت: «قُلْ مَتاعُ الدّنیا قلیلٌ (۷۷/النّساء). بگوی یامحمد که: متاع دنیا اندک است آنچه به شما دادهام.» آنگاه اندر این عمر اندک و متاع اندک و جای اندک مر ذکر اندک ایشان را بسیار خواند؛ قوله، تعالی: «والذّاکرینَ اللّهَ کثیراً و الذّاکِراتِ (۳۵/الأحزاب)»؛ تا خلق عالم بدانند که دوستِ بر حقیقت خدای است جل جلاله و این صفت مر خلق را درست نیاید و آنچه از حق است به بنده هیچ اندک نیست.
سهل بن عبداللّه گوید، رضی اللّه عنه: المَحبَّةُ مُعانَقَةُ الطّاعاتِ و مبایَنَةُ المخالَفاتِ.»
محبت آن است که با طاعات محبوب دست در آغوش کنی و از مخالفت وی اعراض کنی؛ از آنچه هرگاه که دوستی اندر دل قویتر بود فرمان دوست بر دوست آسانتر بود. و این رد آن گروه است از مَلاحده که گویند: «بنده اندر دوستی به درجتی رسد که طاعت از وی برخیزد.» و این محال بود که اندر حال صحت عقل حکم تکلیف از بنده ساقط شود؛ از آنچه اجماع است که شریعت محمد مصطفی صلی اللّه علیه و سلم هرگز منسوخ نشود، و چون از یک کس روا باشد برخاستن آن در حال صحت از همه کس روا باشد؛ و این زندقهٔ محض باشد و باز مغلوب و معتوه را حکمی دیگر است و عذری دیگر.
اما روا باشد که بنده را خداوند تعالی اندر دوستی خود به درجتی رساند که رنج گزاردنِ طاعت از وی برخیزد؛ از آنچه رنج امر بر مقدار محبت اَمر صورت گیرد. هر چند که محبت قویتر بود رنج طاعت سهل تر بود. و این ظاهر است اندر حال پیغمبر صلی اللّه علیه که چون از حق بدو قسم آمد «لَعَمْرُکَ (۷۲/الحِجر)»، وی چندان عبادت کرد به شب و روز که از همه کارها بازماند و پایهای مبارک وی بیاماسید؛تا خداوند تعالی گفت: «طه ما أنْزَلْنا عَلَیکَ القرآنَ لِتَشْقی (۱و۲ طه).» و نیز روا بود که اندر حال گزارد فرمان رؤیت طاعت از بنده برخیزد؛ کما کانَ لِلنّبی، علیه السّلام: «وانّه لَیُغانُ عَلی قَلْبی حتّی کُنْتُ استَغْفِرُ اللّهَ فی کُلِّ یَوْمٍ سبعینَ مرَّةً.» هر روزی هفتاد بار من بر کردار خویش استغفار کنم؛ از آنچه به خود و به کردار خود میننگریست تا معجب شدی. به طاعت خود ازتعظیم امر حق مینگریست و میگفت: «طاعت من سزای وی نیست.»
سَمنون محب رضی اللّه عنه گوید: «ذَهَبَ المُحِبُّونَ لِلّهِ بِشَرَفِ الدّنیا و الآخرة؛ لأنّ النّبی صلّی اللّه علیه و سلم قال: المرءُ مَعَ مَنْ أحَبَّ.»
دوستان خدای تعالی اندر شرف دنیاو آخرتاند؛ از آنچه پیغمبر میگوید صلی اللّه علیه که: مرد با آن کس باشد که ورا دوست گیرد. پس ایشان در دنیا و عقبی با حق باشند و خطا روا نباشد با آن که با وی بود. پس شرف دنیا آن بود که حق با ایشان است، و شرف عقبی آن که ایشان با حق باشند.
و یحیی بن مُعاذ الرازی رحمة اللّه علیه گوید: «حقیقةُ المَحبَّةِ ما لایَنقُصُ بالجفاءِ و لایزیدُ بالبرّ و العَطاءِ.»
محبت به جفا کم نشود و به بر و عطا زیادت نگردد؛ از آنچه این هر دو اندر محبت سبباند و اسباب اندر حال عیان متلاشی بود و دوست را بلای دوست خوش باشد و وفا و جفا اندر تحقیق محبت متساوی بود؛ چون محبت حاصل بود وفا چون جفا باشد و جفا چون وفا.
و اندر حکایات معروف است که: شبلی را به تهمت جنون اندر بیمارستان بازداشتند. گروهی به زیارت وی آمدند پرسید: «مَنْ أنتم؟» قالوا: «أحبّاؤُک». سنگ اندر ایشان انداختن گرفت. جمله بهزیمت شدند. گفت: «لو کُنْتُمْ أحِبّائی لِما فَرَرْتُم من بَلائی؟ فاصْبِروا عَلی بَلائی.» اگر دوستان منید از بلای من چرا میگریزید؟ که دوست از بلای دوست نگریزد.
اندر این معنی سخن بسیار اید و من بر این مایه بسنده کردم. و باللّه التّوفیق.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و مشایخ این طایفه را اندر تحقیق دوستی رموز بیش از آن است که مر آن را احصا توان کرد و من لختی از گفتههای ایشان بیارم تا وجه تبرک به جای آورده باشم.
هوش مصنوعی: مشایخ این گروه در بررسی موضوع دوستی، نکات و رازهای زیادی دارند که نمیتوان همه آنها را شمرد. من بهطور مختصر از سخنان آنها مثالهایی میآورم تا با این کار به نوعی مورد تفقد و احترام قرار گرفته باشم.
استاد ابوالقاسم قشیری رحمة اللّه علیه گوید: «المحبّةُ مَحْوُ الْمُحِبِّ بِصفاتِه و إثباتُ المحبوبِ بذاتِه.»
هوش مصنوعی: استاد ابوالقاسم قشیری رحمت الله علیه میگوید: «عشق باعث میشود که ویژگیهای عاشق از بین برود و تنها وجود محبوب باقی بماند.»
محبت آن بود که محب کل اوصاف خود را اندر حق طلب محبوب خود نفی کند مر اثبات ذات حق را؛ یعنی چون محبوب باقی بود محب فانی باید؛ که غیرت دوستی بقای محب را نفی کند تا ولایت مطلق وی را گردد و فنای صفت محب جز به اثبات ذات محبوب نباشد و روا نباشد که محب به صفت خود قایم بود؛ که اگر به صفت خود قایم بودی از جمال محبوب بی نیاز بودی. چون میداند که حیاتش به جمال محبوب است طالب نفس اوصاف خود باشد بضرورت؛ از آنچه معلوم وی است که با بقای صفت خود از محبوب محجوب است. پس از دوستی دوست دشمن خود گشته است.
هوش مصنوعی: محبت به این معناست که یک عشقورز باید تمام ویژگیهای خود را از میان ببرد تا بتواند محبوبش را به درستی درک کند. یعنی وقتی محبوب همواره وجود دارد، عشقورز باید خود را فنا کند. احساس عشق و غیرت در دوستی باعث میشود که وجود عشقورز نفی شود و او به مقام محبوب نزدیکتر شود. وجود صفات شخصی عشقورز باید به اثبات محبوب ختم شود، زیرا اگر بر صفات خود پایبند باشد، از زیبایی محبوب بینیاز خواهد بود. عشقورز باید بداند که حیات و وجودش به زیبایی محبوب وابسته است و از آنجایی که با در نظر گرفتن صفات خود نمیتواند به محبوب برسد، در واقع به نوعی خود را از او دور کرده است.
و معروف است که چون حسین بن منصور را رحمةاللّهبر دار کردند آخرین سخنان وی این بود: «حَسْبُ الواجِدِ إفرادُ الواحد له.»
هوش مصنوعی: مشهور است که زمانی که حسین بن منصور را اعدام کردند، آخرین کلماتی که بر زبان آورد این بود: «کسی که دارایی دارد، به تنهایی موجودیت خود را دارد.»
و محب را آن بسنده باشد که هستی او از راه دوستی پاک گردد و ولایت نفس اندر وجد وی برسد و متلاشی شود.
هوش مصنوعی: و برای عاشق کافی است که وجودش از طریق دوستی پاک شود و به حالتی برسد که اراده و خواستههایش تحت سلطهی عشق قرار گیرد و از هم بپاشد.
ابویزید رحمة اللّه علیه گوید: «المحبَّةُ اسْتقلالُ الکثیرِ مِنْ نَفْسِکَ و استکثارُ القلیلِ مِنْ حَبیبِکَ.»
هوش مصنوعی: ابویزید رحمتالله علیه میگوید: «محبت به این معناست که شما بخشی زیادی از خودتان را در اختیار دیگران قرار دهید و از چیزهای اندک آن کسی که دوستش دارید، بهرهبرداری کنید.»
محبت آن بود که بسیار خود اندک دانی و اندک دوست بسیار دانی و این معاملت حق است بر بنده؛ که نعمت دنیا و آنچه در دنیا داده است به بنده، اندک خواند و گفت: «قُلْ مَتاعُ الدّنیا قلیلٌ (۷۷/النّساء). بگوی یامحمد که: متاع دنیا اندک است آنچه به شما دادهام.» آنگاه اندر این عمر اندک و متاع اندک و جای اندک مر ذکر اندک ایشان را بسیار خواند؛ قوله، تعالی: «والذّاکرینَ اللّهَ کثیراً و الذّاکِراتِ (۳۵/الأحزاب)»؛ تا خلق عالم بدانند که دوستِ بر حقیقت خدای است جل جلاله و این صفت مر خلق را درست نیاید و آنچه از حق است به بنده هیچ اندک نیست.
هوش مصنوعی: محبت این است که انسان به خود احساس کمی داشته باشد و در عوض، نسبت به دیگران احساس دوستی و محبت فراوانی داشته باشد. این رفتار در واقع حقی است که خداوند بر بندگانش دارد. خداوند نعمتهای دنیوی را ناچیز میشمارد و به پیامبر میفرماید: "بگو که متاع دنیا اندک است." بنابراین، در این زندگی که خود و نعمتها محدود است، باید به یاد خداوند به طور فراوان بپردازیم. باید بدانیم که دوستان واقعی خداوند هستند و این موضوع برای بندگان به درستی قابل درک نیست و در واقع، آنچه از جانب خداوند به بندگان داده میشود، هرگز هیچی اندک نیست.
سهل بن عبداللّه گوید، رضی اللّه عنه: المَحبَّةُ مُعانَقَةُ الطّاعاتِ و مبایَنَةُ المخالَفاتِ.»
هوش مصنوعی: سهل بن عبداللّه میگوید: محبت، در آغوش گرفتن اطاعات و دوری از نافرمانیهاست.
محبت آن است که با طاعات محبوب دست در آغوش کنی و از مخالفت وی اعراض کنی؛ از آنچه هرگاه که دوستی اندر دل قویتر بود فرمان دوست بر دوست آسانتر بود. و این رد آن گروه است از مَلاحده که گویند: «بنده اندر دوستی به درجتی رسد که طاعت از وی برخیزد.» و این محال بود که اندر حال صحت عقل حکم تکلیف از بنده ساقط شود؛ از آنچه اجماع است که شریعت محمد مصطفی صلی اللّه علیه و سلم هرگز منسوخ نشود، و چون از یک کس روا باشد برخاستن آن در حال صحت از همه کس روا باشد؛ و این زندقهٔ محض باشد و باز مغلوب و معتوه را حکمی دیگر است و عذری دیگر.
هوش مصنوعی: محبت واقعی یعنی اینکه با انجام عبادات و اعمال مورد پسند محبوب، با او در ارتباط باشی و از کارهای مخالف او خودداری کنی. هرچه محبت در دل قویتر باشد، اطاعت از محبوب هم آسانتر خواهد بود. این نظر مخالفان عقیدهای است که میگویند انسان به حدی از دوستی میرسد که دیگر نیازی به اطاعت ندارد. اما این موضوع صحیح نیست، زیرا در حالت سلامت عقل، حکم اطاعت از انسان ساقط نمیشود. توافق عمومی وجود دارد که شریعت پیامبر اسلام هرگز منسوخ نخواهد شد و اگر برای یک نفر مجاز باشد که در حالت سلامت از اطاعت معاف باشد، این امر برای همه افراد نیز جایز خواهد بود. این عقیده کاملاً نادرست و مغلطهآمیز است و افرادی که در وضع خاص خود، مانند افراد غیرعاقل، معافیت دیگری دارند.
اما روا باشد که بنده را خداوند تعالی اندر دوستی خود به درجتی رساند که رنج گزاردنِ طاعت از وی برخیزد؛ از آنچه رنج امر بر مقدار محبت اَمر صورت گیرد. هر چند که محبت قویتر بود رنج طاعت سهل تر بود. و این ظاهر است اندر حال پیغمبر صلی اللّه علیه که چون از حق بدو قسم آمد «لَعَمْرُکَ (۷۲/الحِجر)»، وی چندان عبادت کرد به شب و روز که از همه کارها بازماند و پایهای مبارک وی بیاماسید؛تا خداوند تعالی گفت: «طه ما أنْزَلْنا عَلَیکَ القرآنَ لِتَشْقی (۱و۲ طه).» و نیز روا بود که اندر حال گزارد فرمان رؤیت طاعت از بنده برخیزد؛ کما کانَ لِلنّبی، علیه السّلام: «وانّه لَیُغانُ عَلی قَلْبی حتّی کُنْتُ استَغْفِرُ اللّهَ فی کُلِّ یَوْمٍ سبعینَ مرَّةً.» هر روزی هفتاد بار من بر کردار خویش استغفار کنم؛ از آنچه به خود و به کردار خود میننگریست تا معجب شدی. به طاعت خود ازتعظیم امر حق مینگریست و میگفت: «طاعت من سزای وی نیست.»
هوش مصنوعی: اما ممکن است که خداوند بندهاش را به درجهای از دوستی برساند که برای او رنج طاعت، به سبب محبتش، سبکتر شود. هر چه محبت قویتر باشد، رنج طاعت نیز آسانتر میشود. این موضوع در مورد پیامبر صلیاللهعلیهوآله و سلم روشن است؛ زیرا او به قدری شب و روز عبادت کرد که از دیگر کارها بازماند و پاهایش آسیب دید. تا اینکه خداوند فرمود: «ما قرآن را بر تو نازل نکردیم تا به زحمت بیفتی». همچنین، در حین انجام اطاعت، ممکن است بنده با احساس رنجی از دیدن عظمت فرمان خدا مواجه شود؛ مانند حالت پیامبر که میفرمود: «حالت بر دلم غلبه میکند، به طوری که هر روز هفتاد بار برای کارهایم استغفار میکنم». او به کردار خود مینگریست و به خاطر عظمت حق، احساس شرم میکرد و میگفت: «طاعت من شایسته او نیست».
سَمنون محب رضی اللّه عنه گوید: «ذَهَبَ المُحِبُّونَ لِلّهِ بِشَرَفِ الدّنیا و الآخرة؛ لأنّ النّبی صلّی اللّه علیه و سلم قال: المرءُ مَعَ مَنْ أحَبَّ.»
هوش مصنوعی: سَمنون محب رضی الله عنه میگوید: «عاشقان خدا در دنیا و آخرت به درجهای عالی و باارزش دست یافتهاند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودهاند: انسان با کسی که دوستش دارد، خواهد بود.»
دوستان خدای تعالی اندر شرف دنیاو آخرتاند؛ از آنچه پیغمبر میگوید صلی اللّه علیه که: مرد با آن کس باشد که ورا دوست گیرد. پس ایشان در دنیا و عقبی با حق باشند و خطا روا نباشد با آن که با وی بود. پس شرف دنیا آن بود که حق با ایشان است، و شرف عقبی آن که ایشان با حق باشند.
هوش مصنوعی: دوستان خدا در دنیا و آخرت در جایگاه بلندی قرار دارند؛ چنانکه پیامبر(ص) فرمود: انسان با کسی خواهد بود که او را دوست میدارد. بنابراین، دوستان خدا در دنیا و آخرت در کنار حق هستند و خطا از آنها سر نمیزند. بنابراین، شرافت آنها در دنیا این است که حق در کنارشان است و شرافت آنها در آخرت نیز به این است که آنها در کنار حق هستند.
و یحیی بن مُعاذ الرازی رحمة اللّه علیه گوید: «حقیقةُ المَحبَّةِ ما لایَنقُصُ بالجفاءِ و لایزیدُ بالبرّ و العَطاءِ.»
هوش مصنوعی: یحیی بن معاذ رازی میگوید: «ماهیت واقعی محبت این است که نه با بیمحلی کاهش مییابد و نه با kindness و بخشش افزایش مییابد.»
محبت به جفا کم نشود و به بر و عطا زیادت نگردد؛ از آنچه این هر دو اندر محبت سبباند و اسباب اندر حال عیان متلاشی بود و دوست را بلای دوست خوش باشد و وفا و جفا اندر تحقیق محبت متساوی بود؛ چون محبت حاصل بود وفا چون جفا باشد و جفا چون وفا.
هوش مصنوعی: محبت نباید به خاطر ظلم و ستم کم شود و نباید به خاطر بخشش و عطا بیشتر گردد. هر دوی این ویژگیها در عشق، علتهایی هستند که به طور واضح در حال خود را نشان میدهند. دوستی بلایا و مشکلاتی که از طرف دوست میآید را پذیراست و در واقع وفاداری و ظلم در تحقق عشق برابرند. زیرا وقتی عشق برقرار باشد، وفاداری مانند ظلم و ظلم مانند وفاداری خواهد بود.
و اندر حکایات معروف است که: شبلی را به تهمت جنون اندر بیمارستان بازداشتند. گروهی به زیارت وی آمدند پرسید: «مَنْ أنتم؟» قالوا: «أحبّاؤُک». سنگ اندر ایشان انداختن گرفت. جمله بهزیمت شدند. گفت: «لو کُنْتُمْ أحِبّائی لِما فَرَرْتُم من بَلائی؟ فاصْبِروا عَلی بَلائی.» اگر دوستان منید از بلای من چرا میگریزید؟ که دوست از بلای دوست نگریزد.
هوش مصنوعی: در داستانی مشهور آمده است که شبلی به دلیل اتهام دیوانگی در بیمارستان زندانی شد. عدهای برای دیدن او آمدند و از او پرسیدند: «شما کی هستید؟» او پاسخ داد: «من دوستان شما هستم.» وقتی سنگی به سمت آنها پرتاب کرد، همه فرار کردند. او گفت: «اگر شما دوستان من هستید، چرا از سختیهای من فرار میکنید؟ صبر کنید بر مصیبت من.» به این معنا که اگر واقعا دوستان من هستید، نباید از مشکلات من بگریزید، چون دوست در زمان سختیهای دوستش کنار او میماند.
اندر این معنی سخن بسیار اید و من بر این مایه بسنده کردم. و باللّه التّوفیق.
هوش مصنوعی: در این مورد صحبتهای زیادی وجود دارد، اما من به این نکته بسنده کردم. با یاری خداوند، موفقیت همراه باشد.