قوله، تعالی: «وَإلهُکُمْ إلهٌ واحِدٌ (۱۶۳/البقره).»
و قوله، تعالی: «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ (۱/الاخلاص)...الی آخر.»
وقوله، تعالی: «لاتَتَّخِذُوا إلهَیْنِ اثْنَیْنِ اِنَّما هُوَ إلهٌ واحِدٌ (۵۱/النحل).»
و قال النبی، علیه السّلام: «بَیْنا رجلٌ فیمَنْ کانَ قَبْلَکُم لَمْ یَعْمَلْ خیراً قطُّ إلّا التوحیدَ. فقال لِأهْلِه: إذا مُتُّ فأحْرِقُونی ثُمَّ اسْحَقُونی ثُمَّ ذَرُّونی نِصْفی فِی الْبَرِّ و نِصْفی فی الْبَحْرِ فی یوم رائحٍ، ففعلوا. فقالَ اللّهُ عزّ و جلّ لِلرّیح: اجْنی ما أخَذْتِ. فاذا هو بینَ یَدَیْهِ، فقال له: ما حَمَلَکَ عَلی ماصَنَعْتَ؟ فقالَ: اسْتِحْیاءً منک. فَغَفَرَ لَهُ.»
:«مردی بود پیش از شما که هیچ کردار نیکو نداشت الا توحید وفاتش قریب شد. مر اهل خود را گفت: چون من بمیرم مرا بسوزید و خاکستر من گرد کنید واندر روز بادناک نیمی به دریا اندازید و نیمی به باد بر دهید در بیابان، تا از من اثری نماند. همچنان کردند. خدای عزّ و جلّ مر باد و آب را فرمود: نگاه دارید آنچه بستدید؛ یعنی خاکستر را. تا قیامت آن را نگاه میدارند آنگاه که خدای عزّ و جلّ وی را زنده کند گوید: تو را چه چیز بر آن داشت تا خود را بسوختی؟ گوید: بارخدایا، میشرم داشتم از تو، سخت جافی بُدَم. آنگاه خداوند تعالی گوید: بیامرزیدمت.»
و حقیقت توحید حکم کردن بود بر یگانگی چیزی به صحت علم به یگانگی آن و چون حق تعالی یکی است بی قسیم اندر ذات و صفات خود و بی بدیل و شریک اندر افعال خود، و موحدان وی را بدین صفت دانند دانش ایشان را به یگانگی توحید خوانند.
و توحید سه است: یکی توحید حق مر حق را، و آن علم او بود به یگانگی خود و دیگر توحید حق مر خلق را و آن حکم وی بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وی و سدیگر توحید خلق باشد مر حق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خدای، عزّ و جلّ.
پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وی حکم تواند کرد؛ بدانکه وی تعالی یکی است که وصل و فصل نپذیرد و دوی بر وی روا نباشد، و یگانگی وی عددی نیست تا به اثبات عددی دیگر دو گردد یا وحدانیتش عددی بود و محدود نیست تا وی را ستّه جهات بود و هر جهتی را دیگر ستّه جهات باید و این اثبات اعداد بی نهایت باشد وی را مکان نیست و اندر مکان نیست تا به اثبات مکان متمکن بود و مکان را نیز مکانی باید و حکم فعل و فاعل و قدیم و محدث باطل شود، و عرضی نیست تا محتاج جوهری باشد و اندر دو حال اندر محل خود باقی نماند و جوهری نیست که وجودش جز با چون خودی درست نیاید، طبعی نیست تا مبدأ سکون و حرکت باشد و روحی نیست تا حاجتمند بِنیتی باشد، و جسمی نیست تا اجزای مؤلَّف بود و اندر چیزها قوت و حال نیست تا جنس چیزها بود، و به هیچ چیز وی را پیوند نیست تا آن چیزِ جز وی وی را روا بود. بری است از همه نقصان و نقایص. پاک از همه آفات. متعالی از همه عیوب. ورا مانند نیست تا او با مانند خود دو چیز باشند. فرزند ندارد تا نسل وی اقتضای وصل واصل وی کند. و تغیر بر ذات و صفات وی روا نیست تا وجود وی بدان متغیر شود و اندر حکم متغیر چون تغیر باشد. موصوف است به صفات کمال، آن صفاتی که موحدان مر او را به حکم بصیرت و هدایت می اثبات کنند که وی خود را بدان صفت کرده است بری است از آن صفاتی که ملحدان وی را به هوای خود صفت کنند که وی خود را بدان صفت نکرده است. تعالی اللّه عما یقولُ الظّالمون.
حیّ و علیم است. رؤوف و رحیم است. مرید وقدیر است. سمیع و بصیر است. متکلم و باقی است. علمش اندر وی حال نیست. قدرتش اندر وی صلابت نی. سمع و بصرش اندر وی متجدد نی. کلامش اندر وی تبعیض و تحدید نی. همیشه با صفات خود قدیم. کل معلومات از علم وی بیرون نیست. موجودات را از ارادتش چاره نی. آن کند که خواسته است. آن خواهد که دانسته است. خلایق را بر اسرارش اشراف نی. حکمش همه حق، دوستانش را بهجز تسلیم روی نه. امرش جمله حتم، مریدانش را بهجز گزاردن فرمان چاره نی. مقدر خیر و شر. امید و بیم جز بدو سزاوار نی. خالق نفع و ضر. حکمش بجمله حکمت و جز رضا روی نه. کس را از وصل وی بوی نه، و بدو رسیدن روی نه. دیدارش مر بهشتیان را روا. تشبیه وجهات را ناسزا. مقابله و مواجهه را بر هستی وی صورت نه. اندر دنیا مر اولیا را مشاهدت وی جایز و انکار شرط نی. آن که ورا چنین داند از اهل قطیعت نی و هر که به خلاف این داند ورا دیانت نی.
اندر این معنی سخن بسیار اید اصولی و فصولی، اما مر خوف تطویل را بدین اقتصار کردم.
و در جمله من که علی بن عثمان الجلابیام، میگویم که: اندر ابتدای این فصل بگفتم که: توحید حکم کردن بود بروحدانیت چیزی، و حکم جز به علم نتوان کرد. پس اهل سنت حکم کردند بر یگانگی خداوند تعالی به تحقیق؛ از آنچه صنعی لطیف دیدند و فعلی بدیع با اعجوبه و لطیفهٔ بسیار. نظر کردند، بودنِ آن صنایع به خود محال داشتند و اندر هر چیزی علامات حدَث ظاهر یافتند. لامحاله فاعلی بایستی تا مر آن را از عدم به وجودآرد؛ یعنی عالم را با زمین و آسمان و آفتاب و ماه و بر و بحر و کوه و صحرا با چندین صُوَر و حرکات و سَکِنات و علم و نطق و موت و حیات ایشان. پس این جمله را از صانعی چاره نبود و از دو سه مستغنی بودند، یک صانع کامل حی علیم عالم قادر و مختار از شریکی با شرکای دیگر بی نیاز. چون فعل را از یک فاعل چاره نباشد و وجود دو فاعل مر یک فعل را احتیاج نه، ولامحاله باید تا یکی باشد.
و این خلاف با ما ثَنَویان کردند به اثبات نور و ظلمت، و گبرکان به اثبات یزدان و اهرمن و طبایعیان به اثبات طبع و قوت، و افلاکیان به اثبات هفت کواکب و معتزلیان به اثبات خالقان و صانعان بی نهایت و من رد جمله را دلیلی کوتاه بگفتم و این کتاب جای اثبات کردن تُرَّهات آن طوایف نیست و طالب این علم را این مسأله از کتابی مطولتر باید طلبید که کردهام و آن را الرّعایة لحقوق اللّه، تعالی نام کردهام و یا اندر کتب مقدمان اصول، رضی اللّه عنهم.
اکنون باز گردم به رموزی که مشایخ گفتهاند اندر توحید. بتوفیق اللّه، تعالی.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله، تعالی: «وَإلهُکُمْ إلهٌ واحِدٌ (۱۶۳/البقره).»
هوش مصنوعی: خدای شما یک خدا واحد است.
و قوله، تعالی: «قُل هُوَ اللّهُ أحَدٌ (۱/الاخلاص)...الی آخر.»
هوش مصنوعی: آیهای که به آن اشاره شده، میگوید: «بگو او خداوند یکتاست». این آیه تأکید میکند که خداوند تنها و بینظیر است.
وقوله، تعالی: «لاتَتَّخِذُوا إلهَیْنِ اثْنَیْنِ اِنَّما هُوَ إلهٌ واحِدٌ (۵۱/النحل).»
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید: «دو معبود برای خود قرار ندهید، او تنها یک معبود است.»
و قال النبی، علیه السّلام: «بَیْنا رجلٌ فیمَنْ کانَ قَبْلَکُم لَمْ یَعْمَلْ خیراً قطُّ إلّا التوحیدَ. فقال لِأهْلِه: إذا مُتُّ فأحْرِقُونی ثُمَّ اسْحَقُونی ثُمَّ ذَرُّونی نِصْفی فِی الْبَرِّ و نِصْفی فی الْبَحْرِ فی یوم رائحٍ، ففعلوا. فقالَ اللّهُ عزّ و جلّ لِلرّیح: اجْنی ما أخَذْتِ. فاذا هو بینَ یَدَیْهِ، فقال له: ما حَمَلَکَ عَلی ماصَنَعْتَ؟ فقالَ: اسْتِحْیاءً منک. فَغَفَرَ لَهُ.»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام، علیه السلام، فرمودند: "یک مرد از اهل گذشتگان وجود داشت که هرگز کار نیکویی انجام نداده بود جز باور به یکتایی خداوند. او به خانوادهاش گفت: وقتی من مرد، مرا بسوزانید و سپس خاکسترم را ریزریز کنید و نیمی از آن را در زمین و نیمه دیگر را در دریا پخش کنید. در روزی که باد میوزد، آنها این کار را انجام دادند. سپس خداوند به باد فرمود: آنچه را که گرفتی، به من برگردان. ناگهان آن مرد دوباره در برابر خداوند حاضر شد. خدا از او پرسید: چه چیزی باعث شد که چنین کارهایی انجام دهی؟ او پاسخ داد: به خاطر احساس شرمندگی از تو. در نتیجه، خداوند او را بخشید."
:«مردی بود پیش از شما که هیچ کردار نیکو نداشت الا توحید وفاتش قریب شد. مر اهل خود را گفت: چون من بمیرم مرا بسوزید و خاکستر من گرد کنید واندر روز بادناک نیمی به دریا اندازید و نیمی به باد بر دهید در بیابان، تا از من اثری نماند. همچنان کردند. خدای عزّ و جلّ مر باد و آب را فرمود: نگاه دارید آنچه بستدید؛ یعنی خاکستر را. تا قیامت آن را نگاه میدارند آنگاه که خدای عزّ و جلّ وی را زنده کند گوید: تو را چه چیز بر آن داشت تا خود را بسوختی؟ گوید: بارخدایا، میشرم داشتم از تو، سخت جافی بُدَم. آنگاه خداوند تعالی گوید: بیامرزیدمت.»
هوش مصنوعی: مردی بود که هیچ کار نیکی جز ایمان به خدا نداشت و زمانی که مرگش نزدیک شد، به خانوادهاش گفت که وقتی او بمیرد، جسدش را بسوزانند و خاکسترش را به دو نیم تقسیم کنند؛ نیمی را به دریا بریزند و نیمه دیگر را در بیابان پراکنده کنند، تا هیچ نشانی از او باقی نماند. آنها همین کار را انجام دادند. خداوند به باد و آب فرمود که آنچه را که او انجام دادهاند، حفظ کنند. تا روز قیامت، خداوند آن خاکستر را نگه میدارد و وقتی آن مرد resurrected (زنده) میشود، از او میپرسد که چرا خود را سوزاندی؟ او جواب میدهد: خدایا، من از تو شرم داشتم و از گناهکار بودنم میترسیدم. خداوند میفرماید: من تو را میبخشم.
و حقیقت توحید حکم کردن بود بر یگانگی چیزی به صحت علم به یگانگی آن و چون حق تعالی یکی است بی قسیم اندر ذات و صفات خود و بی بدیل و شریک اندر افعال خود، و موحدان وی را بدین صفت دانند دانش ایشان را به یگانگی توحید خوانند.
هوش مصنوعی: توحید به معنای شناخت و اعتراف به یگانگی چیزی به طور صحیح است. از آنجا که خداوند یگانه است و در ذات و صفات خود هیچ تقسیمی ندارد و همچنین در افعال خود هیچ کسی را ندارد، موحدان او را با این ویژگیها میشناسند و علم و دانش آنها به یگانگی توحید نامیده میشود.
و توحید سه است: یکی توحید حق مر حق را، و آن علم او بود به یگانگی خود و دیگر توحید حق مر خلق را و آن حکم وی بود به توحید بنده و آفرینش توحید اندر دل وی و سدیگر توحید خلق باشد مر حق را و آن علم ایشان بود به وحدانیت خدای، عزّ و جلّ.
هوش مصنوعی: توحید به سه بخش تقسیم میشود: اولین بخش توحید مربوط به حق است که به دانایی خداوند درباره یگانگی خود اشاره دارد. دومین بخش توحید مربوط به مخلوقات است و به اراده خداوند در ایجاد یگانگی در بندگان اشاره میکند که در دل آنها جای دارد. سومین بخش توحید، مربوط به مخلوقات و علم آنها به یگانگی خداوند است که موجب میشود آنها به وجود یکتای الهی پی ببرند.
پس چون بنده به حق عارف بود بر وحدانیت وی حکم تواند کرد؛ بدانکه وی تعالی یکی است که وصل و فصل نپذیرد و دوی بر وی روا نباشد، و یگانگی وی عددی نیست تا به اثبات عددی دیگر دو گردد یا وحدانیتش عددی بود و محدود نیست تا وی را ستّه جهات بود و هر جهتی را دیگر ستّه جهات باید و این اثبات اعداد بی نهایت باشد وی را مکان نیست و اندر مکان نیست تا به اثبات مکان متمکن بود و مکان را نیز مکانی باید و حکم فعل و فاعل و قدیم و محدث باطل شود، و عرضی نیست تا محتاج جوهری باشد و اندر دو حال اندر محل خود باقی نماند و جوهری نیست که وجودش جز با چون خودی درست نیاید، طبعی نیست تا مبدأ سکون و حرکت باشد و روحی نیست تا حاجتمند بِنیتی باشد، و جسمی نیست تا اجزای مؤلَّف بود و اندر چیزها قوت و حال نیست تا جنس چیزها بود، و به هیچ چیز وی را پیوند نیست تا آن چیزِ جز وی وی را روا بود. بری است از همه نقصان و نقایص. پاک از همه آفات. متعالی از همه عیوب. ورا مانند نیست تا او با مانند خود دو چیز باشند. فرزند ندارد تا نسل وی اقتضای وصل واصل وی کند. و تغیر بر ذات و صفات وی روا نیست تا وجود وی بدان متغیر شود و اندر حکم متغیر چون تغیر باشد. موصوف است به صفات کمال، آن صفاتی که موحدان مر او را به حکم بصیرت و هدایت می اثبات کنند که وی خود را بدان صفت کرده است بری است از آن صفاتی که ملحدان وی را به هوای خود صفت کنند که وی خود را بدان صفت نکرده است. تعالی اللّه عما یقولُ الظّالمون.
هوش مصنوعی: زمانی که فرد به حقیقت و واقعیت وجود خدا علم پیدا کند، میتواند به یکتایی او حکم کند. بدان که خداوند تنها یکی است و نه وصل میشود و نه از هم جدا میگردد، و دوگانگی برای او وجود ندارد. یگانگی او عدد نیست تا به عدد دیگری تقسیم شود و همچنین یکتایی او نه محدود است و نه مکانی دارد. او در مکان نیست و نمیتواند در مکان خاصی قرار گیرد، زیرا هر مکان نیاز به مکان دیگری دارد. همچنین، او نمیتواند از شرایط تغییر و تحول پیروی کند، و نیاز ندارد که به چیزی دیگر وابسته باشد. خدایی که هیچ نوع عیبی ندارد و از همه نقصانها پاک است و برتری دارد، نمیتواند به چیز دیگری وابسته باشد. او بیهمتاست و نمیتواند فرزندی داشته باشد تا نسل او به وجود آید. هیچ تغییری در ذات و صفات او ممکن نیست. او با صفات کمال توصیف میشود، صفاتی که متفکران حقیقی برای او اثبات میکنند و از صفات نادرست و نابهجا که مخالفان به او نسبت میدهند، دور است. خداوند از هر چیزی که مخالف حقیقت اوست، دور است.
حیّ و علیم است. رؤوف و رحیم است. مرید وقدیر است. سمیع و بصیر است. متکلم و باقی است. علمش اندر وی حال نیست. قدرتش اندر وی صلابت نی. سمع و بصرش اندر وی متجدد نی. کلامش اندر وی تبعیض و تحدید نی. همیشه با صفات خود قدیم. کل معلومات از علم وی بیرون نیست. موجودات را از ارادتش چاره نی. آن کند که خواسته است. آن خواهد که دانسته است. خلایق را بر اسرارش اشراف نی. حکمش همه حق، دوستانش را بهجز تسلیم روی نه. امرش جمله حتم، مریدانش را بهجز گزاردن فرمان چاره نی. مقدر خیر و شر. امید و بیم جز بدو سزاوار نی. خالق نفع و ضر. حکمش بجمله حکمت و جز رضا روی نه. کس را از وصل وی بوی نه، و بدو رسیدن روی نه. دیدارش مر بهشتیان را روا. تشبیه وجهات را ناسزا. مقابله و مواجهه را بر هستی وی صورت نه. اندر دنیا مر اولیا را مشاهدت وی جایز و انکار شرط نی. آن که ورا چنین داند از اهل قطیعت نی و هر که به خلاف این داند ورا دیانت نی.
هوش مصنوعی: خداوند زنده و داناست. مهربان و رحیم است. اراده و قدرت دارد. شنوا و بیناست. سخنگو و جاودانه است. علم او حالتی ندارد. قدرت او ضعف ندارد. شنیدن و دیدن او تغییر نمیکند. کلام او محدود و تقسیمپذیر نیست. او همیشه با صفاتش وجود دارد. هیچ کدام از اطلاعات خارج از علم او نیست. موجودات نمیتوانند بدون اراده او وجود داشته باشند. او هر چه بخواهد، انجام میدهد. او آنچه را که میداند، میخواهد. مردم به رازهای او آگاه نیستند. حکمش کاملاً حق است و دوستانش جز تسلیم، راه دیگری ندارند. فرمانش حتمی است و پیروانش جز اطاعت چارهای ندارند. او خیر و شر را مقدر میکند. هیچ امید و ترسی جز به او شایسته نیست. او خالق سود و ضرر است. حکمش بر اساس حکمت است و جز رضایت، خواستهای ندارد. هیچکس نمیتواند به او وصل شود یا به او برسد. دیدار او برای بهشتیان مجاز است. تشبیه او ناپسند است. مقابله و روبرو شدن با او غیرممکن است. در دنیا، مشاهده او برای اولیا جایز است و انکار آن شرط نیست. آن کسی که چنین میداند، از اهل یقین است و هر کسی که برخلاف این فکر کند، از دیانت دور است.
اندر این معنی سخن بسیار اید اصولی و فصولی، اما مر خوف تطویل را بدین اقتصار کردم.
هوش مصنوعی: در این زمینه میتوان سخنان زیادی گفت و مطالب فراوانی را بیان کرد، اما به منظور جلوگیری از طولانی شدن بیش از حد، به همین حد بسنده کردم.
و در جمله من که علی بن عثمان الجلابیام، میگویم که: اندر ابتدای این فصل بگفتم که: توحید حکم کردن بود بروحدانیت چیزی، و حکم جز به علم نتوان کرد. پس اهل سنت حکم کردند بر یگانگی خداوند تعالی به تحقیق؛ از آنچه صنعی لطیف دیدند و فعلی بدیع با اعجوبه و لطیفهٔ بسیار. نظر کردند، بودنِ آن صنایع به خود محال داشتند و اندر هر چیزی علامات حدَث ظاهر یافتند. لامحاله فاعلی بایستی تا مر آن را از عدم به وجودآرد؛ یعنی عالم را با زمین و آسمان و آفتاب و ماه و بر و بحر و کوه و صحرا با چندین صُوَر و حرکات و سَکِنات و علم و نطق و موت و حیات ایشان. پس این جمله را از صانعی چاره نبود و از دو سه مستغنی بودند، یک صانع کامل حی علیم عالم قادر و مختار از شریکی با شرکای دیگر بی نیاز. چون فعل را از یک فاعل چاره نباشد و وجود دو فاعل مر یک فعل را احتیاج نه، ولامحاله باید تا یکی باشد.
هوش مصنوعی: در آغاز این فصل اشاره کردم که توحید به معنی حکم کردن بر یگانگی خداوند است و حکم فقط با علم ممکن است. اهل سنت به طور قطعی بر یگانگی خدای تعالی حکم کردهاند، زیرا در خلق و آفرینش نشانههای لطیف و شگفتآوری مشاهده کردند. آنها بر این باورند که وجود این صنایع و پدیدارها بدون فاعل ممکن نیست و در هر چیزی نشانههایی از حادث بودن مشاهده میکنند. بنابراین، باید فاعلی باشد که آن را از عدم به وجود آورد؛ یعنی جهانی که شامل زمین، آسمان، خورشید، ماه، دریاها، کوهها و بیابانهاست با تمام اشکال، حرکات، سکونتها، علم، گفتار، مرگ و زندگی آنها. از این رو، وجود یک صانع کامل، عالم و توانا ضروری است و او نیازی به شریک ندارد. زیرا اگر یک فعل تنها از یک فاعل ناشی میشود، وجود دو فاعل برای یک عمل امکانپذیر نیست و پس لازم است که تنها یک فاعل باشد.
و این خلاف با ما ثَنَویان کردند به اثبات نور و ظلمت، و گبرکان به اثبات یزدان و اهرمن و طبایعیان به اثبات طبع و قوت، و افلاکیان به اثبات هفت کواکب و معتزلیان به اثبات خالقان و صانعان بی نهایت و من رد جمله را دلیلی کوتاه بگفتم و این کتاب جای اثبات کردن تُرَّهات آن طوایف نیست و طالب این علم را این مسأله از کتابی مطولتر باید طلبید که کردهام و آن را الرّعایة لحقوق اللّه، تعالی نام کردهام و یا اندر کتب مقدمان اصول، رضی اللّه عنهم.
هوش مصنوعی: این متن به نقد نظریات مختلف درباره وجود نور و ظلمت و مفاهیم مرتبط با آنها میپردازد. برخی گروهها، از جمله ثنویان، گبرکان، طبایعیان و افلاکیان، هرکدام به نوعی به اثبات یک موضوع خاص پرداختهاند، مانند وجود یزدان و اهرمن یا تأثیر هفت کواکب. نویسنده ادعا میکند که در اینجا نمیتواند عمیقاً به تحلیل این مسائل بپردازد و اشاره میکند که برای درک بهتر و عمیقتر این مباحث، باید به منابع مفصلتری که خود نوشته است، بهویژه کتابی به نام «الرّعایة لحقوق اللّه» مراجعه کرد.
اکنون باز گردم به رموزی که مشایخ گفتهاند اندر توحید. بتوفیق اللّه، تعالی.
هوش مصنوعی: حالا به مسائلی که مشایخ درباره توحید بیان کردهاند، برمیگردم. به یاری خداوند متعال.