گنجور

بخش ۴ - فصل

اندر آثار است که موسی گفت، علیه السّلام: «الهی دُلَّنی عَلی عَمَلٍ اذا عَمِلْتُ رضیتَ عَنّی.» فقال: «إنّک لاتُطیقُ ذلک یا موسی.» فَخَرَّ موسی علیه السّلام ساجداً مُتَضرِّعاً. فأوْحَی اللّهُ إلیه: «یا ابنَ عمرانَ، إِنَّ رِضائی فی رِضاکَ بِقضائی.»

:«بار خدایا، مرا راه نمای به کرداری که چون آن بکنم تو از من راضی گردی.» خداوند عزّ و جلّ گفت: «تو آن بنتوانی کرد.» موسی علیه السّلام سجده کرد و تضرع نمود. خداوند تعالی بدو وحی فرستاد: «یا پسر عمران، رضا و خشنودی من ازتو اندر رضای توست به قضای من.» یعنی چون بنده به قضاهای حق راضی باشد علامت آن بود که خداوند تعالی از وی راضی است.

بشر حافی از فضیل عیاض رضی اللّه عنهما پرسید که: زهد فاضل تر یا رضا.» فضیل گفت: «الرِّضا أفْضَلُ مِنَ الزُّهْدِ؛ لِأنَّ الرّاضی لا یتمنی فوقَ مَنْزِلَتِه.»

رضا فاضل تر از زهد؛ از آن‌چه راضی را تمنا نباشد و زاهد صاحب تمنا بود؛ یعنی فوق منزلت زهد منزلتی دیگر هست که زاهد را بدان منزلت تمنا بود و فوق رضا هیچ منزلتی نیست تا راضی را بدان تمنا افتد. پس پیشگاه فاضل تر از درگاه.

و این حکایت دلیل است بر صحت قول محاسبی که رضا از جملهٔ احوال است و ازمواهب ذوالجلال، نه از مکاسب بنده و احتیال، و نیز احتمال کند که راضی را تمنا نباشد و از پیغمبر علیه السّلام می‌آید اندر دعواتش: «اسألک الرّضا بعدَ القضا.» بارخدایا، از تو خواهم که مرا راضی داری از پس آن که قضا به من آید؛ یعنی مرا به صفتی داری که چون قضای مقدر تو به من آید مرا به ورود خود راضی یابد. این‌جا درست شد که رضا قبل ورود القضا درست نیاید؛ از آن‌چه آن عزم باشد بر رضا و عزم رضا عین رضا نباشد.

و ابوالعباس بن عطا گوید، رضی اللّه عنه: «الرِّضا نَظَرُ القَلْبِ إلَی قَدیمِ اخْتیارِ اللّهِ لِلْعَبْدِ.»

رضا نظر دل بود به اختیار قدیم خدای مر بنده را؛ یعنی هرچه به وی رسد داند که این را ارادتی قدیم و حکمی سابق است بر من، مضطرب نگردد و خرم باشد.

و حارث محاسبی، صاحب مذهب رضی اللّه عنه گوید: «الرّضا سُکُونُ الْقَلْبِ تَحْتَ مَجارِی الأحکام.»

رضا سکون دل بود اندر تحت مجاری احکام، بر آن‌چه باشد و اندر این مذهب وی قوی است؛ از آن‌چه سکون و طمأنینت دل از مکاسب بنده نیست؛ که از مواهب خدای است جل جلاله و دلیل کند که رضا از احوال بود نه از مقام.

گویند که عُتبة الغلام شبی نخفت و تا روز می‌گفت: «إنْ تُعَذِّبْنی فَانَا لکَ مُحِبٌّ و إنْ تَرْحَمْنی فَأنَا لکَ مُحِبٌّ.»

اگر مرا به دوزخ عذاب کنی دوست توام و اگر بر من رحمت کنی دوست توام؛ یعنی الم عذاب و لذت نعمت بر تن بود و فلق دوستی اندر دل این مر آن را مُضادت نکند.

و این سخن تأکید قول محاسبی است، که رضا نتیجهٔ محبت بود؛ که محب راضی بود بدانچه محبوب کند. اگر در عذاب دارد با دوستی خرم بود و اگر در نعمت بود از دوستی محجوب نگردد و اختیار خود فرو گذارد اندر مقابلهٔ اختیار حق.

ابوعثمان حیری گوید، رضی اللّه عنه: «منذُ أربَعینَ سَنَةً ما أقامَنیَ اللّهُ فی حالٍ فَکَرِهْتُه وَما نَقَلَنی إلی غَیر فَسَخَطْتُه.»

چهل سال است تا خداوند تعالی مرا اندر هر حال که داشته است مُکره نبوده‌‌ام و از هیچ حال مرا به حال دیگر نقل نکرده است که من اندر آن ساخط بوده‌‌ام و این اشارت به دوام رضا و کمال محبت بود.

و اندر حکایات مشهور است که: درویشی اندر دجله گرفتار شد و سباحت ندانست. یکی گفت از کناره‌ای که: «خواهی تا کسی را بیاگاهانم تا تو را برکشد؟» گفتا: «نه.» گفت: «خواهی تا غرقه شوی؟» گفتا: «نه.» گفت: «پس چه خواهی؟» گفت: «آن‌چه حق خواهد. مرا با خواست چه کار است؟»

و مشایخ را رضی اللّه عنهم اندر رضا سخن بسیار است به اختلاف عبارات؛ اما قاعده این دو اصل است که یاد کردم، و ترک تطویل را بر این اختصار کردم. اما این‌جا باید که فرق میان مقام و احوال بگویم و حدود آن بیارم تا بر تو و خوانندگان کتاب، ادراک این معانی آسان‌تر شود واین حد را بدانند، ان شاء اللّه.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندر آثار است که موسی گفت، علیه السّلام: «الهی دُلَّنی عَلی عَمَلٍ اذا عَمِلْتُ رضیتَ عَنّی.» فقال: «إنّک لاتُطیقُ ذلک یا موسی.» فَخَرَّ موسی علیه السّلام ساجداً مُتَضرِّعاً. فأوْحَی اللّهُ إلیه: «یا ابنَ عمرانَ، إِنَّ رِضائی فی رِضاکَ بِقضائی.»
هوش مصنوعی: موسی، علیه‌السلام، از خداوند خواسته بود که او را به کاری راهنمایی کند که اگر انجام دهد، خداوند از او راضی شود. خداوند پاسخ داد که او نمی‌تواند به این خواسته‌اش دست یابد. موسی، با حالتی پر از فروتنی و اشک، به سجده افتاد و از خداوند درخواست کرد. در پاسخ، خداوند به او وحی کرد که رضایت او در رضایت موسی و در آنچه که تقدیر کرده است، نهفته است.
:«بار خدایا، مرا راه نمای به کرداری که چون آن بکنم تو از من راضی گردی.» خداوند عزّ و جلّ گفت: «تو آن بنتوانی کرد.» موسی علیه السّلام سجده کرد و تضرع نمود. خداوند تعالی بدو وحی فرستاد: «یا پسر عمران، رضا و خشنودی من ازتو اندر رضای توست به قضای من.» یعنی چون بنده به قضاهای حق راضی باشد علامت آن بود که خداوند تعالی از وی راضی است.
هوش مصنوعی: خداوندا، مرا به انجام عملی هدایت کن که با انجام آن، از من راضی شوی. خداوند فرمود: تو نمی‌توانی چنین کاری انجام دهی. موسی سجده کرد و دعا و ناله کرد. خداوند به او وحی کرد: ای پسر عمران، رضایت و خشنودی من از تو در رضایت تو به خواست من است. به عبارت دیگر، زمانی که بنده به سرنوشت‌های الهی رضا دهد، نشانه‌ای است از اینکه خداوند از او راضی است.
بشر حافی از فضیل عیاض رضی اللّه عنهما پرسید که: زهد فاضل تر یا رضا.» فضیل گفت: «الرِّضا أفْضَلُ مِنَ الزُّهْدِ؛ لِأنَّ الرّاضی لا یتمنی فوقَ مَنْزِلَتِه.»
هوش مصنوعی: بشر حافی از فضیل عیاض سوال کرد که کدام یک بهتر است: زهد یا رضا. فضیل پاسخ داد که رضا از زهد برتر است، زیرا شخص راضی هرگز نمی‌خواهد به مقام بالاتری از وضعیت کنونی‌اش برسد.
رضا فاضل تر از زهد؛ از آن‌چه راضی را تمنا نباشد و زاهد صاحب تمنا بود؛ یعنی فوق منزلت زهد منزلتی دیگر هست که زاهد را بدان منزلت تمنا بود و فوق رضا هیچ منزلتی نیست تا راضی را بدان تمنا افتد. پس پیشگاه فاضل تر از درگاه.
هوش مصنوعی: بهتر از زهد، وضعیتی وجود دارد که در آن کسی به چیزی راضی است که زاهد به آن تمایل دارد. یعنی بالاتر از سطح زهد، جایگاهی هست که زاهد به آن تمنا می‌کند. اما بالاتر از رضایت، هیچ مقام و منزلتی وجود ندارد که کسی به آن تمایل داشته باشد. بنابراین، مقام برتر از زهد، ارزش و جایگاه خاصی دارد.
و این حکایت دلیل است بر صحت قول محاسبی که رضا از جملهٔ احوال است و ازمواهب ذوالجلال، نه از مکاسب بنده و احتیال، و نیز احتمال کند که راضی را تمنا نباشد و از پیغمبر علیه السّلام می‌آید اندر دعواتش: «اسألک الرّضا بعدَ القضا.» بارخدایا، از تو خواهم که مرا راضی داری از پس آن که قضا به من آید؛ یعنی مرا به صفتی داری که چون قضای مقدر تو به من آید مرا به ورود خود راضی یابد. این‌جا درست شد که رضا قبل ورود القضا درست نیاید؛ از آن‌چه آن عزم باشد بر رضا و عزم رضا عین رضا نباشد.
هوش مصنوعی: این داستان نشان‌دهنده این است که رضا به عنوان یکی از نعمت‌های الهی شناخته می‌شود و نه نتیجه تلاش‌های شخصی یا دسیسه‌های انسانی. همچنین، ممکن است که شخص راضی نباشد و در دعای پیامبر اکرم (ص) نیز آمده است: «از تو می‌خواهم که پس از قضا، مرا راضی کنی.» یعنی از خداوند می‌خواهم که به گونه‌ای فرهمندانه با من رفتار کند که وقتی سرنوشت مقدر شده‌اش به سراغم می‌آید، به آن راضی باشم. این نکته واضح است که رضا قبل از وقوع تقدیر به دست نمی‌آید، زیرا پذیرش رضا نیاز به تصمیم‌گیری و اراده دارد و این اراده لزوماً با خود رضا یکی نیست.
و ابوالعباس بن عطا گوید، رضی اللّه عنه: «الرِّضا نَظَرُ القَلْبِ إلَی قَدیمِ اخْتیارِ اللّهِ لِلْعَبْدِ.»
هوش مصنوعی: ابوالعباس بن عطا بیان می‌کند که رضایت، نگاهی است که دل به انتخاب قدیمی خداوند برای بندگان دارد.
رضا نظر دل بود به اختیار قدیم خدای مر بنده را؛ یعنی هرچه به وی رسد داند که این را ارادتی قدیم و حکمی سابق است بر من، مضطرب نگردد و خرم باشد.
هوش مصنوعی: رضا به این معناست که انسان باید به سرنوشت و تقدیر خود آگاه باشد و بداند که تمامی اتفاقات و اتفاقاتی که برای او پیش می‌آید، بر اساس اراده‌ی خداوند و تقدیر از پیش تعیین شده است. بنابراین، او باید دچار اضطراب نشود و با آرامش و خوشحالی با شرایط زندگی خود روبه‌رو شود.
و حارث محاسبی، صاحب مذهب رضی اللّه عنه گوید: «الرّضا سُکُونُ الْقَلْبِ تَحْتَ مَجارِی الأحکام.»
هوش مصنوعی: حارث محاسبی، عالم و شخصیت معتبر در دین، می‌گوید: «آرامش واقعی در دل، زمانی حاصل می‌شود که انسان با قوانین الهی و رویدادهای زندگی سازگار باشد.»
رضا سکون دل بود اندر تحت مجاری احکام، بر آن‌چه باشد و اندر این مذهب وی قوی است؛ از آن‌چه سکون و طمأنینت دل از مکاسب بنده نیست؛ که از مواهب خدای است جل جلاله و دلیل کند که رضا از احوال بود نه از مقام.
هوش مصنوعی: رضا، آرامش دل را در زیر تأثیر قوانین و احکام تجربه می‌کند و به آنچه که هست، رضایت می‌دهد. در این نگرش، او اعتقاد قوی دارد که آرامش و سکون دل از دستاوردهای شخصی بنده نیست، بلکه از نعمت‌های خداوند است. این امر نشان می‌دهد که رضا، نتیجه‌ای از شرایط زندگی است و نه از جایگاه اجتماعی یا مقام.
گویند که عُتبة الغلام شبی نخفت و تا روز می‌گفت: «إنْ تُعَذِّبْنی فَانَا لکَ مُحِبٌّ و إنْ تَرْحَمْنی فَأنَا لکَ مُحِبٌّ.»
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که عُتبة الغلام شبی خوابش نبرده و تا روز ادامه می‌داد: «اگر مرا عذاب کنی، من به تو عشق می‌ورزم و اگر به من رحم کنی، باز هم به تو عشق می‌ورزم.»
اگر مرا به دوزخ عذاب کنی دوست توام و اگر بر من رحمت کنی دوست توام؛ یعنی الم عذاب و لذت نعمت بر تن بود و فلق دوستی اندر دل این مر آن را مُضادت نکند.
هوش مصنوعی: اگر مرا به عذاب دوزخ بفرستی، همچنان دوست توام و اگر بر من رحمت کنی، باز هم دوست توام. به این معنا که درد عذاب و لذت نعمت، هر کدام بر بدن تاثیر دارند، اما عشق و دوستی در دل، هیچ‌کدام از اینها را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد.
و این سخن تأکید قول محاسبی است، که رضا نتیجهٔ محبت بود؛ که محب راضی بود بدانچه محبوب کند. اگر در عذاب دارد با دوستی خرم بود و اگر در نعمت بود از دوستی محجوب نگردد و اختیار خود فرو گذارد اندر مقابلهٔ اختیار حق.
هوش مصنوعی: این گفته نشان‌دهندهٔ نظر محاسبی است که می‌گوید رضایت نتیجهٔ محبت است؛ یعنی کسی که دوست دارد، راضی است به آنچه محبوبش انجام می‌دهد. اگر در سختی باشد، همچنان با دوستی شاد است و اگر در نعمت باشد، محبتش کاهش نمی‌یابد و در برابر انتخاب‌هایی که خداوند برای او قرار داده، اختیار خود را نادیده می‌گیرد.
ابوعثمان حیری گوید، رضی اللّه عنه: «منذُ أربَعینَ سَنَةً ما أقامَنیَ اللّهُ فی حالٍ فَکَرِهْتُه وَما نَقَلَنی إلی غَیر فَسَخَطْتُه.»
هوش مصنوعی: ابوعثمان حیری می‌گوید: "مدت چهل سال است که خداوند مرا در وضعیتی قرار نداده که آن را نپسندم و به جای دیگری منتقل نکرده که از آن ناراضی باشم."
چهل سال است تا خداوند تعالی مرا اندر هر حال که داشته است مُکره نبوده‌‌ام و از هیچ حال مرا به حال دیگر نقل نکرده است که من اندر آن ساخط بوده‌‌ام و این اشارت به دوام رضا و کمال محبت بود.
هوش مصنوعی: چهل سال است که خداوند تعالی مرا در هیچ حالتی مجبور نکرده و هیچ حالتی از من نخواسته که به آن دچار شوم که من از آن ناراضی باشم. این امر نشان‌دهنده ادامه رضایت و کمال محبت من است.
و اندر حکایات مشهور است که: درویشی اندر دجله گرفتار شد و سباحت ندانست. یکی گفت از کناره‌ای که: «خواهی تا کسی را بیاگاهانم تا تو را برکشد؟» گفتا: «نه.» گفت: «خواهی تا غرقه شوی؟» گفتا: «نه.» گفت: «پس چه خواهی؟» گفت: «آن‌چه حق خواهد. مرا با خواست چه کار است؟»
هوش مصنوعی: در داستان‌های معروف آمده که یک درویش در رود دجله گرفتار شد و شنا کردن بلد نبود. کسی از کنار رود به او گفت: «آیا می‌خواهی کسی را خبر کنم تا تو را نجات دهد؟» درویش پاسخ داد: «نه.» او ادامه داد: «آیا می‌خواهی غرق شوی؟» درویش باز هم گفت: «نه.» سپس پرسید: «پس چه می‌خواهی؟» درویش پاسخ داد: «هر آن‌چه که حق بخواهد. من به خواسته‌های خود چه کار دارم؟»
و مشایخ را رضی اللّه عنهم اندر رضا سخن بسیار است به اختلاف عبارات؛ اما قاعده این دو اصل است که یاد کردم، و ترک تطویل را بر این اختصار کردم. اما این‌جا باید که فرق میان مقام و احوال بگویم و حدود آن بیارم تا بر تو و خوانندگان کتاب، ادراک این معانی آسان‌تر شود واین حد را بدانند، ان شاء اللّه.
هوش مصنوعی: مشایخ در مورد رضایت خداوند نظرات زیادی دارند که عباراتشان متفاوت است؛ اما قاعده‌ کلی که اشاره کردم، مبنایی برای بحث است و من از توضیحات طولانی پرهیز کردم. اکنون لازم است تفاوت میان مقام و احوال را بیان کنم و حدود آن‌ها را مشخص کنم تا برای تو و خوانندگان کتاب، درک این مفاهیم آسان‌تر شود و ان‌شاءاللّه این تعریف را بشناسند.