بدان که ظهور کرامات جایز است بر ولی اندر حال صحت تکلیف بروی، و فریقین از اهل سنت و جماعت بر این متفقاند و اندر عقل نیز مستحیل نیست؛ از آنچه این نوع مقدور خداوند است تعالی و تقدس و اظهار آن مُنافی هیچ اصل نیست از اصول شرع، و ارادت جنس آن از اوهام گسسته نیست و کرامت علامت صدق ولی بود ظهور آن بر کاذب روا نباشد بهجز بر کذب دعوی وی؛ و آن فعلی بود ناقض عادت اندر حال بقای تکلیف و آن که به تعریف حق بر وجه استدلال صدق از کذب بداند نیز ولی باشد.
و گروهی از اهل سنت گویند که: کرامت درست است، اما تا حد معجز، همچون استجابت دعوت و حصول مراد و آنچه بدین ماند؛ چنانکه عادات نقض نکند.
گوییم: شما را از ظهور فعلی ناقض عادت بر دست ولی صادق در زمان تکلیف چه صورت میبندد از فساد؟
اگر گویند که: «نوع مقدور خداوند تعالی نیست» این ضلالت است و اگر گویند که: «نوع مقدور است، اما اظهار آن بر دست ولی ابطال نبوت بود و نفی تخصیص وی» این هم محال است؛ از آنچه ولی مخصوص است به کرامات و نبی به معجزات. «و المُعْجِزَةُ لَم تَکُنْ مُعْجِزَةً لِعَیْنها، انّما کانَتْ مُعْجزَةً لحصُولها، و مِنْ شرطها إقترانُ دعوَی النُّبُوَّةِ بها، فالمُعجزاتُ تختصُّ لِلأنبیاء وَالکراماتُ تکونُ لِلأولیاءِ.» چون ولی ولی باشد و نبی نبی، میان ایشان هیچ شبهت نباشد تا این احتراز باید؛ زیرا که شرف و مراتب پیغمبران علیهم السّلام به علو رتبت و صفای عصمت است نه به مجرد معجزه یا کرامت یا به اظهار فعلی ناقض عادت بر دست ایشان و اندر اصل اعجاز جمله متساویاند اما اندر درجات و تفضیل یکی را بر یکی فضل است؛ و چون می روا باشد که با تسویهٔ افعال ناقض عادت مر ایشان را بر یکدیگر فضل بود چرا روا نباشد که ولی را کرامت بود فعلی ناقض عادت و انبیا از ایشان فاضل تر باشند؟ چون آنجا فعلی ناقض عادت علت تفضیل وتخصیص ایشان نگردد با یکدیگر، اینجا نیز فعلی ناقض عادت علت تخصیص ولی نگردد بر نبی؛ یعنی همسان نگردد با ایشان و آن که این دلیل خود را معلوم کند از عقلا این شبهت از دلش برخیزد.
و اگر یکی را صورت چنین بندد که: «اگر ولی را کرامت ناقض عادت بود دعوی نبوت کند»، این محال باشد؛ از آنچه شرط ولایت صدق قول باشد و دعوی به خلاف معنی کذب بود و کاذب ولی نباشد. و اگر ولی دعوی نبوت کند آن قَدْح باشد اندر معجز و آن کفر محض بود؛ و کرامت جز مؤمن مطیع را نبود و کذب معصیت بود نه طاعت و چون چنین باشد که کرامت ولی موافق اثبات حجت نبی باشد، هیچ شبهت نیفتد میان کرامات و معجزات؛ زیرا که پیغمبر به اثبات معجزه نبوت خود اثبات کند و ولی به کرامت هم نبوت وی اثبات میکند. پس این صادق اندر ولایت خود همان گوید که آن صادق اندر نبوت و کرامت وی عین اعجاز نبی باشد و مؤمن را رؤیت کرامت ولی زیادت یقین باشد بر صدق نبی نه شبهت اندر وی؛ از آنچه در دعوی، ایشان متضاد نیاند تا یکی مر یکی را نفی کند؛ که دعوی یکی بعین برهان دعوی دیگری است؛ چنانکه اندر شریعت چون از ورثه جمعی اندر دعوی متفق باشند، چون حجت یکی ثابت شود حجت وی دیگران را حجت شود به حکم اتفاق و استوای ایشان در درجه و دعوی. و اگر دعوی متضاد بود، حجت یکی حجت دیگری نبود. پس چون نبی مدعی بود به صحت نبوت به دلالت معجزه و ولی وی را مصدق اندر دعوی وی، پس اثبات شبهت اندر این محل محال باشد.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان که ظهور کرامات جایز است بر ولی اندر حال صحت تکلیف بروی، و فریقین از اهل سنت و جماعت بر این متفقاند و اندر عقل نیز مستحیل نیست؛ از آنچه این نوع مقدور خداوند است تعالی و تقدس و اظهار آن مُنافی هیچ اصل نیست از اصول شرع، و ارادت جنس آن از اوهام گسسته نیست و کرامت علامت صدق ولی بود ظهور آن بر کاذب روا نباشد بهجز بر کذب دعوی وی؛ و آن فعلی بود ناقض عادت اندر حال بقای تکلیف و آن که به تعریف حق بر وجه استدلال صدق از کذب بداند نیز ولی باشد.
هوش مصنوعی: ظهور کرامات برای ولی در حال برخورداری از صحت و سلامتی جایز است و هر دو گروه از اهل سنت بر این موضوع اتفاق نظر دارند. عقل نیز آن را غیر ممکن نمیداند، زیرا این نوع کرامات مقدور و قابل انجام از سوی خداوند است و ظهور آنها با هیچ یک از اصول دینی تناقض ندارد. همچنین این کرامات نشانهای از صداقت ولی هستند و بر کسانی که دروغ میگویند، ظهور آنها جایز نیست. این موارد، خلاف عادتهای معمول است و در صورت وجود دلایل منطقی و معتبر، ولی شناخته میشود.
و گروهی از اهل سنت گویند که: کرامت درست است، اما تا حد معجز، همچون استجابت دعوت و حصول مراد و آنچه بدین ماند؛ چنانکه عادات نقض نکند.
هوش مصنوعی: برخی از اهل سنت معتقدند که کرامت وجود دارد، ولی تنها تا حدی که معجزه به شمار نیاید، مانند برآورده شدن دعا و به دست آوردن خواستهها و موارد مشابه. به این معنا که کرامت نباید عادات طبیعی را نقض کند.
گوییم: شما را از ظهور فعلی ناقض عادت بر دست ولی صادق در زمان تکلیف چه صورت میبندد از فساد؟
هوش مصنوعی: میگوییم: در زمان تکلیف، اگر ولی صادق به عنوان نقصکننده عادت ظهور کند، چه تبعاتی ممکن است به وجود آید؟
اگر گویند که: «نوع مقدور خداوند تعالی نیست» این ضلالت است و اگر گویند که: «نوع مقدور است، اما اظهار آن بر دست ولی ابطال نبوت بود و نفی تخصیص وی» این هم محال است؛ از آنچه ولی مخصوص است به کرامات و نبی به معجزات. «و المُعْجِزَةُ لَم تَکُنْ مُعْجِزَةً لِعَیْنها، انّما کانَتْ مُعْجزَةً لحصُولها، و مِنْ شرطها إقترانُ دعوَی النُّبُوَّةِ بها، فالمُعجزاتُ تختصُّ لِلأنبیاء وَالکراماتُ تکونُ لِلأولیاءِ.» چون ولی ولی باشد و نبی نبی، میان ایشان هیچ شبهت نباشد تا این احتراز باید؛ زیرا که شرف و مراتب پیغمبران علیهم السّلام به علو رتبت و صفای عصمت است نه به مجرد معجزه یا کرامت یا به اظهار فعلی ناقض عادت بر دست ایشان و اندر اصل اعجاز جمله متساویاند اما اندر درجات و تفضیل یکی را بر یکی فضل است؛ و چون می روا باشد که با تسویهٔ افعال ناقض عادت مر ایشان را بر یکدیگر فضل بود چرا روا نباشد که ولی را کرامت بود فعلی ناقض عادت و انبیا از ایشان فاضل تر باشند؟ چون آنجا فعلی ناقض عادت علت تفضیل وتخصیص ایشان نگردد با یکدیگر، اینجا نیز فعلی ناقض عادت علت تخصیص ولی نگردد بر نبی؛ یعنی همسان نگردد با ایشان و آن که این دلیل خود را معلوم کند از عقلا این شبهت از دلش برخیزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که «نوع مقدور خداوند تعالی وجود ندارد»، این یک اشتباه است. و اگر بگوید که «نوع مقدور وجود دارد، اما نشان دادن آن بر دست ولی (اولیای خدا) موجب ابطال نبوت و نفی تخصیص اوست»، این هم منطقی نیست. چرا که ولی خاص به کرامات و نبی به معجزات معروف هستند. نشانههای معجزه به خاطر وجودشان نیست، بلکه به خاطر ارتباط آنها با دعوی نبوت است. معجزات متعلق به انبیا و کرامات مربوط به اولیا هستند. هر یک از آنها نقش خاص خود را دارند و در میان آنها هیچ تردیدی نیست. شرافت و مقام پیامبران به دلیل بلندی رتبه و پاکی آنان است، نه تنها به دلیل معجزه یا کرامتی که از آنها سر میزند. در اصل، معجزات از نظر ماهیت یکساناند، اما در درجات و فضائل، یکی از دیگری برتر است. بنابراین، اگر امکان دارد که با وجود اعمال مشابه، یکی بر دیگری فضیلت داشته باشد، چرا نداشته باشد که ولی نیز عملش ناقض عادت باشد و انبیاء از او برتر باشند؟ به این صورت، عملی که ناقض عادت باشد، نمیتواند دلیل بر فضیلت و تخصیص ولی نسبت به نبی باشد. کسانی که این را درک کنند، خواهند فهمید که این شبهات از ذهنشان زدوده خواهد شد.
و اگر یکی را صورت چنین بندد که: «اگر ولی را کرامت ناقض عادت بود دعوی نبوت کند»، این محال باشد؛ از آنچه شرط ولایت صدق قول باشد و دعوی به خلاف معنی کذب بود و کاذب ولی نباشد. و اگر ولی دعوی نبوت کند آن قَدْح باشد اندر معجز و آن کفر محض بود؛ و کرامت جز مؤمن مطیع را نبود و کذب معصیت بود نه طاعت و چون چنین باشد که کرامت ولی موافق اثبات حجت نبی باشد، هیچ شبهت نیفتد میان کرامات و معجزات؛ زیرا که پیغمبر به اثبات معجزه نبوت خود اثبات کند و ولی به کرامت هم نبوت وی اثبات میکند. پس این صادق اندر ولایت خود همان گوید که آن صادق اندر نبوت و کرامت وی عین اعجاز نبی باشد و مؤمن را رؤیت کرامت ولی زیادت یقین باشد بر صدق نبی نه شبهت اندر وی؛ از آنچه در دعوی، ایشان متضاد نیاند تا یکی مر یکی را نفی کند؛ که دعوی یکی بعین برهان دعوی دیگری است؛ چنانکه اندر شریعت چون از ورثه جمعی اندر دعوی متفق باشند، چون حجت یکی ثابت شود حجت وی دیگران را حجت شود به حکم اتفاق و استوای ایشان در درجه و دعوی. و اگر دعوی متضاد بود، حجت یکی حجت دیگری نبود. پس چون نبی مدعی بود به صحت نبوت به دلالت معجزه و ولی وی را مصدق اندر دعوی وی، پس اثبات شبهت اندر این محل محال باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی ادعا کند که «اگر ولی (ولی امر) کرامت داشته باشد، میتواند نبوت را ادعا کند»، این ادعا نادرست است. زیرا شرط اصلی برای ولی، صدق و راستگویی است و ادعای نادرست به معنی دروغ بودن است، و دروغگو ولی نمیتواند باشد. اگر ولی خود را نبی معرفی کند، این یک نقص در معجزه و به نوعی کفر است. کرامت تنها مختص به مؤمنان مطیع است و دروغ از نافرمانی ناشی میشود، نه از اطاعت. بنابراین، کرامت ولی باید به تأثیر اثبات معجزات نبی کمک کند و هیچ تردیدی وجود ندارد بین کرامتها و معجزات. زیرا پیغمبر با معجزه، نبوت خود را اثبات میکند و ولی هم به وسیله کرامت، نبوت آن پیغمبر را تأیید مینماید. صداقت در ولایت به معنای همان صداقت در نبوت است و کرامت ولی نشانهای از صدق نبی است و هیچ تردیدی در آن وجود ندارد. زیرا در ادعاهای خود، آنها متناقض نیستند و ادعای یکی باعث نفی ادعای دیگری نمیشود؛ همانطور که در شریعت اگر گروهی از ورثه در ادعا با هم توافق داشته باشند، وقتی که یک دلیل ثابت شود، آن دلیل برای سایرین نیز معتبر است. اگر ادعاها تناقض داشته باشند، دلیل یکی نمیتواند دلیل دیگری شود. بنابراین، وقتی نبی به سلامت نبوت خود با معجزه استدلال میکند و ولی نیز این ادعا را تصدیق میکند، پس ایجاد شبهه در این مورد غیر ممکن است.