گنجور

بخش ۱۰ - ۹ ابوالقاسم علی الکُرّکانی، رضی اللّه عنه

و منهم: قطب زمانه و در زمانهٔ خود یگانه، ابوالقاسم علی الکرّکانی، رضی اللّه عنه و ارضاه

اندر وقت خود بی نظیر است و اندر زمانه بی بدیل. وی را ابتدا سخت نیکو بوده است و اسفاری سخت به شرط معاملت و اندروقت وی روی دل همه اهل درگاه بدوست و اعتماد جمله طالبان بر او و اندر کشف وقایع مریدان آیتی است ظاهر، و به فنون علم عالم است و مریدان وی هر یکی عالمی را زینتی‌اند و از پس او مر او را خلفی نیکو ماند ان شاء اللّه که مقتدای قوم باشد. و آن لسان الوقت است، ابوعلی الفضل بن محمد الفارمدی ابقاه اللّه که نصیب خود اندر حق آن بزرگ فرو گذاشته باشد و از کل اعراض کرده و حق تعالی و تقدس مر او را به برکات خود زبان حال آن سید گردانیده.

روزی من پیش خدمت شیخ نشسته بودم و احوال و نمودهای خود می‌شمردم؛ به حکم آن که روزگار خود را بر او سره کنم؛ که ناقد وقت است و وی رضی اللّه عنه آن به حرمت می‌شنید و مرا نخوت کودکی وآتش جوانی بر گفتار آن حریص می‌کرد و خاطری صورت می‌گشت که: «مگر این پیر را در ابتدا بر این کوی گذری نبوده است که چندین خضوع می‌کند اندر حق من و نیاز می‌نماید؟» اندر حال، وی این در باطن من بدید، گفت: «دوست پدر، این خضوع من نه مر تو را و یا حال تراست. کَیْ محول احوال در محل محال آید؟ که این خضوع، من محول احوال را می‌کنم و این عام باشد مر همه طالبان را نه خاص مر تو را.» چون این بشنیدم از دست بیفتادم. وی آن اندر من بدید، گفت: «ای پسر، آدمی را با این طریقت، نسبت بیش از این نیست که چون وی را به طریقت بازبندند پندار یافت آن بگیردش، و چون از آن معزول کنندش به عبارت پندارش برسد. پس نفی و اثبات و فقد و وجود وی هر دو پندار باشد و آدمی هرگز از بند پندار نرهد. وی را باید که درگاه بندگی گیرد و جملهٔ نسبت‌ها از خود دفع کند، به‌جز نسبت مردمی و فرمانبرداری.»

و از بعد آن مرا با وی اسرار بسیار بود، و اگر به اظهار آیات وی مشغول شوم از مقصود بازمانم. واللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: قطب زمانه و در زمانهٔ خود یگانه، ابوالقاسم علی الکرّکانی، رضی اللّه عنه و ارضاه
هوش مصنوعی: از جمله افرادی که در اینجا مورد اشاره قرار گرفته‌اند، ابوالقاسم علی الکرّکانی است که در زمان خود به عنوان فردی منحصر به فرد و بزرگ شناخته می‌شود. او مورد احترام و محبت قرار دارد.
اندر وقت خود بی نظیر است و اندر زمانه بی بدیل. وی را ابتدا سخت نیکو بوده است و اسفاری سخت به شرط معاملت و اندروقت وی روی دل همه اهل درگاه بدوست و اعتماد جمله طالبان بر او و اندر کشف وقایع مریدان آیتی است ظاهر، و به فنون علم عالم است و مریدان وی هر یکی عالمی را زینتی‌اند و از پس او مر او را خلفی نیکو ماند ان شاء اللّه که مقتدای قوم باشد. و آن لسان الوقت است، ابوعلی الفضل بن محمد الفارمدی ابقاه اللّه که نصیب خود اندر حق آن بزرگ فرو گذاشته باشد و از کل اعراض کرده و حق تعالی و تقدس مر او را به برکات خود زبان حال آن سید گردانیده.
هوش مصنوعی: زمانی که او در زندگی خود دارد، بی‌نظیر است و در دوران خود منحصر به فرد به شمار می‌رود. او در ابتدا بسیار شایسته و نیکو بوده و سفرهای زیادی انجام داده به شرط آنکه در کار خودش با دیگران تعامل کند. او مورد توجه و اعتماد تمام اهل درگاه قرار دارد و در میان مریدانش نشانه‌ای از رازها و حقایق وجود دارد. او به علوم مختلف تسلط دارد و مریدانش هر کدام زینت دنیا به شمار می‌روند. امید است که او برای قوم خود رهبری نیکو باشد. او نماینده و زبان زمانه است، ابوعلی الفضل بن محمد الفارمدی، که خداوند او را حفظ کند. او حق خود را در برابر آن بزرگوار به فراموشی سپرده و از همه چیز کناره‌گیری کرده و خداوند او را به برکت‌های خود به عنوان زبان حال آن سید معرفی کرده است.
روزی من پیش خدمت شیخ نشسته بودم و احوال و نمودهای خود می‌شمردم؛ به حکم آن که روزگار خود را بر او سره کنم؛ که ناقد وقت است و وی رضی اللّه عنه آن به حرمت می‌شنید و مرا نخوت کودکی وآتش جوانی بر گفتار آن حریص می‌کرد و خاطری صورت می‌گشت که: «مگر این پیر را در ابتدا بر این کوی گذری نبوده است که چندین خضوع می‌کند اندر حق من و نیاز می‌نماید؟» اندر حال، وی این در باطن من بدید، گفت: «دوست پدر، این خضوع من نه مر تو را و یا حال تراست. کَیْ محول احوال در محل محال آید؟ که این خضوع، من محول احوال را می‌کنم و این عام باشد مر همه طالبان را نه خاص مر تو را.» چون این بشنیدم از دست بیفتادم. وی آن اندر من بدید، گفت: «ای پسر، آدمی را با این طریقت، نسبت بیش از این نیست که چون وی را به طریقت بازبندند پندار یافت آن بگیردش، و چون از آن معزول کنندش به عبارت پندارش برسد. پس نفی و اثبات و فقد و وجود وی هر دو پندار باشد و آدمی هرگز از بند پندار نرهد. وی را باید که درگاه بندگی گیرد و جملهٔ نسبت‌ها از خود دفع کند، به‌جز نسبت مردمی و فرمانبرداری.»
هوش مصنوعی: روزی من در نزد شیخی نشسته بودم و در مورد زندگی و ویژگی‌هایم صحبت می‌کردم، تا شاید او از حال من باخبر شود. او به این صحبت‌ها گوش می‌داد و من به خاطر جوانی‌ام به خودم مغرور شده بودم و فکر می‌کردم: «آیا این پیر، قبلاً به اینجا نیامده که حالا این‌قدر در برابر من خاضع است و به من نیاز دارد؟» در این هنگام، او متوجه افکار من شد و گفت: «دوست پدر، این خضوع من مربوط به تو نیست. آیا ممکن است تغییر احوال در مکان نامناسبی اتفاق بیفتد؟ این خضوع من به خاطر تغییر حالتی است که به آن دچار هستم و این وضعیت شامل همه جویندگان است، نه فقط تو.» وقتی این جمله را شنیدم، حیرت‌زده شدم. او این حالت مرا درک کرد و گفت: «ای پسر، انسان با این طریقت ارتباطی ندارد، بلکه وقتی به این راه می‌آید، فکر می‌کند که همه‌چیز را درک کرده است و وقتی از این مسیر کنار می‌رود، می‌فهمد که در واقع هیچ نداشته است. پس نفی و اثبات و وجود و عدم، همه خیال هستند و انسان هرگز نمی‌تواند از چنگال خیال رهایی یابد. او باید به درگاه بندگی رو آورد و تمام نسبت‌ها را از خود دور کند، بجز نسبت به انسانیت و اطاعت.»
و از بعد آن مرا با وی اسرار بسیار بود، و اگر به اظهار آیات وی مشغول شوم از مقصود بازمانم. واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: بعد از آن مرا با او اسراری فراوان بود و اگر بخواهم درباره آیات او صحبت کنم، از هدف اصلی‌ام منحرف می‌شوم. خدا داند بهتر.