گنجور

بخش ۳۶ - ۳۶ ابویعقوب یوسف بن حسین الرازی، رضی اللّه عنه

و منهم: بدیع عصر، و رفیع قدر، ابویعقوب یوسف بن حسین الرازی، رضی اللّه عنه

از کبرای ائمهٔ وقت بود و قدمای مشایخ زمان. عمری نیکو یافت. مرید ذی النون مصری بود و با بسیاری از شیوخ صحبت داشته بود و جمله را خدمت کرده.

از وی می‌آید که گفت: «أذلُّ النّاسِ الفَقیرُ الطَّمُوعُ وَالمُحِبُّ لمحبوبِه.» ذلیل‌ترین همه مردمان درویش طماع باشد؛ چنان‌که شریف‌ترین ایشان فقرای صادق باشند. و طمع مر درویش را به ذُلّ دو جهانی افکند؛ ازآنچه درویشان خود در چشم اهل دنیا حقیرند، چون بدیشان طمع کنند حقیرتر گردند. پس غنای به عزّ بسیار تمام‌تر از فقر به ذل بود و طمع مر درویش را به تکذیب صرف منسوب کند و دیگر محب مر محبوب خود را نیز ذلیل‌ترین همه خلق باشد؛ که محب مر خود را در مقابلهٔ محبوب خود سخت حقیر شناسد و مر او را متواضع باشد و این هم از نتایج طمع بود. چون طمع گسسته شد ذل بجمله عزّ گردد. و تا زلیخا را به یوسف طمعی می‌بود هر زمان ذلیل‌تر بود و چون طمع بگسست خدای تعالی جمال و جوانی بدو بازداد. و سنت چنین رفته است که اقبال محب اعراض محبوب تقاضا کند. چون محب دوستی را دربرگیرد و به صرف دوستی از دوست فارغ شود و با دوستی بیارامد لامحاله که دوست بدو اقبال کند و به‌حقیقت محبت عزّ است تا طمع وصلت نبود، چون محب را طمع وصال باشد و برنیاید، عزش همه ذل شود. و هر محبی را که وجود دوستی از وصال و فراق دوست مشغول نگرداند آن محبت وی معلول باشد.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: بدیع عصر، و رفیع قدر، ابویعقوب یوسف بن حسین الرازی، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: و از جمله آن‌ها: بدیع عصر و دارای مقام رفیع، ابویعقوب یوسف بن حسین الرازی، رضی‌الله عنه.
از کبرای ائمهٔ وقت بود و قدمای مشایخ زمان. عمری نیکو یافت. مرید ذی النون مصری بود و با بسیاری از شیوخ صحبت داشته بود و جمله را خدمت کرده.
هوش مصنوعی: او یکی از بزرگان زمان ائمه بود و عمر طولانی و پر برکتی داشت. شاگرد ذی النون مصری بوده و با بسیاری از استادان گفتگو کرده و به همه آن‌ها خدمت کرده است.
از وی می‌آید که گفت: «أذلُّ النّاسِ الفَقیرُ الطَّمُوعُ وَالمُحِبُّ لمحبوبِه.» ذلیل‌ترین همه مردمان درویش طماع باشد؛ چنان‌که شریف‌ترین ایشان فقرای صادق باشند. و طمع مر درویش را به ذُلّ دو جهانی افکند؛ ازآنچه درویشان خود در چشم اهل دنیا حقیرند، چون بدیشان طمع کنند حقیرتر گردند. پس غنای به عزّ بسیار تمام‌تر از فقر به ذل بود و طمع مر درویش را به تکذیب صرف منسوب کند و دیگر محب مر محبوب خود را نیز ذلیل‌ترین همه خلق باشد؛ که محب مر خود را در مقابلهٔ محبوب خود سخت حقیر شناسد و مر او را متواضع باشد و این هم از نتایج طمع بود. چون طمع گسسته شد ذل بجمله عزّ گردد. و تا زلیخا را به یوسف طمعی می‌بود هر زمان ذلیل‌تر بود و چون طمع بگسست خدای تعالی جمال و جوانی بدو بازداد. و سنت چنین رفته است که اقبال محب اعراض محبوب تقاضا کند. چون محب دوستی را دربرگیرد و به صرف دوستی از دوست فارغ شود و با دوستی بیارامد لامحاله که دوست بدو اقبال کند و به‌حقیقت محبت عزّ است تا طمع وصلت نبود، چون محب را طمع وصال باشد و برنیاید، عزش همه ذل شود. و هر محبی را که وجود دوستی از وصال و فراق دوست مشغول نگرداند آن محبت وی معلول باشد.
هوش مصنوعی: گفته می‌شود که ذلیل‌ترین افراد، کسانی هستند که فقیر و طماع‌اند، در حالی که شریف‌ترین افراد، فقیران راستین و صادق هستند. طمع به درویش سخت آسیب می‌زند و او را در نظر دیگران حقیر می‌کند. به همین دلیل، ثروت همراه با عزت ارزش بیشتری دارد تا فقر با ذلت. طمع باعث می‌شود که درویش از واقعیت خود دور شود و حتی کسی که عاشق است نیز نسبت به محبوبش احساس حقارت می‌کند. این وابستگی به محبوب، او را وادار می‌سازد خود را در برابر محبوب تواضع کند و این نتیجه‌ای از طمع است. هنگامی که طمع برطرف شود، ذلت به عزت تبدیل می‌شود. به عنوان مثال، زلیخا به خاطر طمعش نسبت به یوسف ذلیل بود، اما وقتی طمعش از بین رفت، خداوند زیبایی و جوانی را به او بازگرداند. این یک اصل است که اقبال عاشق، درخواستی از محبوب باشد. وقتی عاشق صرفاً بر اساس دوستی با محبوب ارتباط برقرار کند و از طمع فاصله بگیرد، محال است که محبوب نسبت به او بی‌اعتنا باشد. به طور کلی، محبت واقعی، عزت است و زمانی که عاشق نسبت به وصال محبوب طمع داشته باشد و به نتیجه نرسد، این عشق به ذلت تبدیل می‌شود. عشق واقعی به گونه‌ای است که دل را از وصال و فراق محبوب مشغول نکند.