و منهم: سهیل معرفت و قطب محبت، ابوعبداللّه احمدبن یحیی بن الجلاء، رضی اللّه عنه
از بزرگان قوم بود و سادات وقت. و وی را طریقی نیکو و سیرتی پسندیده بود و صاحب جنید بود و ابوالحسن نوری و جماعتی از کبرا، رضی اللّه عنهم وی را کلامی عالی و اشاراتی لطیف است اندر حقایق.
از وی میآید که گفت: «همَّةُ العارفِ إلی مَوْلاهُ فَلَمْ یَعْطِفْ إلی شَیءٍ سِواهُ.» همت عارف با حق باشد و از وی به هیچ چیز باز نگردد و بر هیچ چیز فرو نیاید؛ از آن که عارف را بهجز معرفت وی هیچ چیز نباشد. چون سرمایهٔ دلش معرفت بود مقصود همتش رؤیت بود؛ از آنچه پراکندگی هِمم هُموم بار آورد و هُموم از درگاه حق بازدارد.
از وی حکایت آرند که گفت: روزی ترسایی دیدم خوبروی. در جمال وی متحیر شدم، اندر مقابلهٔ وی بیستادم. جنید رحمه اللّه بر من گذر کرد. با وی گفتم: «ای استاد، خدای تعالی این چنین روی به آتش دوزخ بخواهد سوخت؟» مرا گفت، رضی اللّه عنه: «ای پسر، این بازارچهٔ نفس است که تو را بر این میدارد نه نظارهٔ عبرت؛ که اگر به عبرت مینگری، اندر هر ذرهای از موجودات همین عجوبه موجود است؛ اما زود باشد که تو بدین بی حرمتی معذب گردی.» گفت: چون جنید روی از من بگردانید، اندر حال قرآن فراموش کردم تا سالها می اسعانت خواستم از خدای تعالی و توبه کردم تا قرآن به دست آوردم. اکنون زَهرهٔ آن ندارم که به هیچ چیز از موجودات التفات کنم یا وقت خود را به نظر اندر اشیا ضایع گردانم.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و منهم: سهیل معرفت و قطب محبت، ابوعبداللّه احمدبن یحیی بن الجلاء، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: و از آنها: سهیل معرفت و قطب محبت، ابوعبدالله احمد بن یحیی بن الجلاء، خداوند از او راضی باشد.
از بزرگان قوم بود و سادات وقت. و وی را طریقی نیکو و سیرتی پسندیده بود و صاحب جنید بود و ابوالحسن نوری و جماعتی از کبرا، رضی اللّه عنهم وی را کلامی عالی و اشاراتی لطیف است اندر حقایق.
هوش مصنوعی: او از شخصیتهای بزرگ قوم و سادات زمان خود بود. او دارای روش و سیرتی نیکو بود و از بزرگانی چون جنید و ابوالحسن نوری تأثیر پذیرفته بود. همچنین در خصوص اصول و حقایق، سخنان عمیق و اشارههای ظریفی داشت.
از وی میآید که گفت: «همَّةُ العارفِ إلی مَوْلاهُ فَلَمْ یَعْطِفْ إلی شَیءٍ سِواهُ.» همت عارف با حق باشد و از وی به هیچ چیز باز نگردد و بر هیچ چیز فرو نیاید؛ از آن که عارف را بهجز معرفت وی هیچ چیز نباشد. چون سرمایهٔ دلش معرفت بود مقصود همتش رؤیت بود؛ از آنچه پراکندگی هِمم هُموم بار آورد و هُموم از درگاه حق بازدارد.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که تلاش و همت کسی که عارف است، تنها متوجه خداوند اوست و به هیچ چیز دیگری نمینگرد. عارف به جز معرفت خداوند هیچ چیز دیگری برای او ارزش ندارد. چون معرفت، سرمایه دل اوست، هدف اصلیاش دیدن خداوند است. پراکنده شدن افکار و همتها میتواند او را از درگاه حق دور کند.
از وی حکایت آرند که گفت: روزی ترسایی دیدم خوبروی. در جمال وی متحیر شدم، اندر مقابلهٔ وی بیستادم. جنید رحمه اللّه بر من گذر کرد. با وی گفتم: «ای استاد، خدای تعالی این چنین روی به آتش دوزخ بخواهد سوخت؟» مرا گفت، رضی اللّه عنه: «ای پسر، این بازارچهٔ نفس است که تو را بر این میدارد نه نظارهٔ عبرت؛ که اگر به عبرت مینگری، اندر هر ذرهای از موجودات همین عجوبه موجود است؛ اما زود باشد که تو بدین بی حرمتی معذب گردی.» گفت: چون جنید روی از من بگردانید، اندر حال قرآن فراموش کردم تا سالها می اسعانت خواستم از خدای تعالی و توبه کردم تا قرآن به دست آوردم. اکنون زَهرهٔ آن ندارم که به هیچ چیز از موجودات التفات کنم یا وقت خود را به نظر اندر اشیا ضایع گردانم.
هوش مصنوعی: روزی شخصی زیبا را دیدم که مرا به شدت مجذوب خود کرد. در برابر او ایستادم و در همان حال، جنید رحمه الله از کنارش گذشت. به او گفتم: «ای استاد، آیا خداوند چنین زیبایی را به آتش جهنم نمیسپارد؟» جنید به من پاسخ داد: «ای پسر، این احساسات نفسانی توست که تو را به چنین افکاری میکشاند، نه عبرتگیری. اگر واقعاً به عبرت نگاه کنی، در هر ذرهای از موجودات همین زیبایی و شگفتی وجود دارد. اما اگر به این احساسات بیاحترامی بکنی، ممکن است معذب شوی.» بعد از این گفتگو، من به قدری مشغول این زیبایی شدم که قرآن را فراموش کردم و سالها از خداوند رحمت خواستم و توبه کردم تا دوباره توانستم قرآن را به خاطر بیاورم. اکنون دیگر جرأت نمیکنم که به هیچ چیز از موجودات توجه کنم یا وقتم را به تماشای اشیا ضایع کنم.