گنجور

بخش ۳۰ - ۳۰ ابومحمد عبداللّه بن خُبَیق، رضی اللّه عنه

و منهم: سالک طریق ورع و تقوی، و اندر امت به زهد یحیی، ابومحمد عبداللّه بن خُبَیق، رضی اللّه عنه

از زهاد قوم بود و متورعان ایشان اندر کل احوال. وی را روایات عالی است اندر حدیث. و مذهب ثوری داشت اندر فقه و معاملت و حقیقت آن واصحاب وی را دیده بود و با ایشان صحبت کرده و کلام وی اندر مقالت این طریقت لطیف است.

از وی می‌آید که گفت: «مَنْ أرادَ أنْ یَکُونَ حیّاً فی حیاتِه فلا یُسْکِنِ الطّمعَ فی قَلْبه.» هرکه خواهد که اندر زندگانی خود زنده باشد، گو دل را سَکِنهٔ طمع مکن تا از کل آزاد شود؛ از آن که طماع مرده باشد اندر بند طمع خود. پس طمع اندر دل چون طبع باشد بر دل، و لامحاله دل مختوم مرده باشد. خنک آن دلی که از دون حق مرده بود و به حق زنده بود؛ از آن‌چه خداوند تعالی ذل را بیافرید و طمع ذل بود و عزّ را آفرید و ذکر عزّ است؛ چنان‌که هم وی گفت: «خَلَقَ اللّهُ تَعالی القُلوبَ مَساکِنَ الذِّکْرِ فَصارَتْ مَساکِنَ الشَّهَواتِ، وَلایَمْحُوا الشَّهَواتِ مِنَ القُلوبِ إلّا خَوْفٌ مُزْعِجٌ، أوْ شَوْقٌ مُقْلِثٌ.»

خداوند تعالی دل‌ها را موضع ذکر گردانید چون با نفس صحبت کردند مساکن شهوات شدند، پاک نگرداند شهوات را از دل الا خوفی بیقرار اَوْ شوقی بی آرام. پس خوف و شوق دو قایمهٔ ایمان‌اند. چون دل محل ایمان بود، قرین وی قناعت و ذکر بود نه طمع و غفلت. پس دل مؤمن، طماع و متابع شهوات نباشد؛ که طمع و شهوت نتیجهٔ وحشت‌اند، و مستوحش از وی و از ایمان خبر ندارد؛ که ایمان را انس با حق بود و حشت از غیر وی؛ چنان‌که گفته‌اند: «الطّماع مُسْتَوحشٌ مِنه.» واللّه اعلم.

اطلاعات

منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و منهم: سالک طریق ورع و تقوی، و اندر امت به زهد یحیی، ابومحمد عبداللّه بن خُبَیق، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: و از جمله آنها: شخصی است که در مسیر پرهیزکاری و تقوا گام برمی‌دارد و در بین جامعه به زهد یحیی شناخته می‌شود، او ابومحمد عبداللّه بن خُبَیق است، که خدا از او خشنود باشد.
از زهاد قوم بود و متورعان ایشان اندر کل احوال. وی را روایات عالی است اندر حدیث. و مذهب ثوری داشت اندر فقه و معاملت و حقیقت آن واصحاب وی را دیده بود و با ایشان صحبت کرده و کلام وی اندر مقالت این طریقت لطیف است.
هوش مصنوعی: او از زاهدان و متدینان قومش بود و در تمامی امور متعهد به اصول خود بود. او دارای روایات برجسته‌ای در زمینه حدیث است و در فقه و معاملات، پیرو مذهب ثوری به شمار می‌آید. او اصحاب این مذهب را مشاهده کرده و با آنها گفتگو داشته و سخنانش درباره این طریقت بسیار عمیق و لطیف است.
از وی می‌آید که گفت: «مَنْ أرادَ أنْ یَکُونَ حیّاً فی حیاتِه فلا یُسْکِنِ الطّمعَ فی قَلْبه.» هرکه خواهد که اندر زندگانی خود زنده باشد، گو دل را سَکِنهٔ طمع مکن تا از کل آزاد شود؛ از آن که طماع مرده باشد اندر بند طمع خود. پس طمع اندر دل چون طبع باشد بر دل، و لامحاله دل مختوم مرده باشد. خنک آن دلی که از دون حق مرده بود و به حق زنده بود؛ از آن‌چه خداوند تعالی ذل را بیافرید و طمع ذل بود و عزّ را آفرید و ذکر عزّ است؛ چنان‌که هم وی گفت: «خَلَقَ اللّهُ تَعالی القُلوبَ مَساکِنَ الذِّکْرِ فَصارَتْ مَساکِنَ الشَّهَواتِ، وَلایَمْحُوا الشَّهَواتِ مِنَ القُلوبِ إلّا خَوْفٌ مُزْعِجٌ، أوْ شَوْقٌ مُقْلِثٌ.»
هوش مصنوعی: هر کسی که می‌خواهد در زندگی‌اش احساس زنده بودن کند، نباید اجازه دهد طمع در دلش جا بگیرد. زیرا طمع باعث می‌شود که انسان در بند خواسته‌های خود گرفتار شود و در واقع مرده به حساب آید. طمع همچون طبیعتی بر دل حاکم است و در نتیجه دل را خاموش و بی‌روح می‌کند. اما دل‌هایی که از خواسته‌های ناپاک خالی هستند و به حقیقت زنده‌اند، خوشا به حالشان! زیرا خداوند طمع را آفریده و آن را نشانه ذلت می‌داند، در حالی که عزت و افتخار از اوست. خداوند دل‌ها را برای یاد خود خلق کرده، اما آنها به جای یاد خدا، به شهوات تبدیل شده‌اند. تنها چیزهایی که می‌توانند این شهوات را از دل‌ها پاک کنند، ترس از عذاب یا اشتیاق به حیات معنوی است.
خداوند تعالی دل‌ها را موضع ذکر گردانید چون با نفس صحبت کردند مساکن شهوات شدند، پاک نگرداند شهوات را از دل الا خوفی بیقرار اَوْ شوقی بی آرام. پس خوف و شوق دو قایمهٔ ایمان‌اند. چون دل محل ایمان بود، قرین وی قناعت و ذکر بود نه طمع و غفلت. پس دل مؤمن، طماع و متابع شهوات نباشد؛ که طمع و شهوت نتیجهٔ وحشت‌اند، و مستوحش از وی و از ایمان خبر ندارد؛ که ایمان را انس با حق بود و حشت از غیر وی؛ چنان‌که گفته‌اند: «الطّماع مُسْتَوحشٌ مِنه.» واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: خداوند دل‌ها را مکانی برای یاد خود قرار داده است، زیرا زمانی که انسان با نفس خود صحبت می‌کند، دل به مکان شهوات تبدیل می‌شود. شهوات فقط با ترس و اشتیاق پاک می‌شوند. بنابراین، ترس و اشتیاق دو رکن ایمان هستند. وقتی دل محل ایمان است، باید همراه آن قناعت و ذکر باشد، نه طمع و غفلت. دل مؤمن نباید طماع و دنبال شهوات باشد، زیرا طمع و شهوت نتیجه ترسیدن و وحشت از چیزی است و فردی که از این احساسات رنج می‌برد، از ایمان دور است. ایمان به حق نزدیک می‌کند و از غیر آن دور می‌سازد، همان‌طور که گفته‌اند: «طماع از آنچه دارد، رنج می‌برد.» خداوند بهتر می‌داند.

حاشیه ها

1396/10/29 15:12
آرزو شهبازی

دل مختوم مرده باشد اشاره به حجاب رینی دارد که حجاب بر ذات است, در مقابل حجاب غینی که حجاب بر صفات است.