و منهم: سرهنگ اهل بلا و بلوی، و مایهٔ زهد و تقوی، ابوعلی شقیق بن ابراهیم الأزْدی، رضی اللّه عنه
عزیز قوم و مقتدای ایشان بود و عالم به جملهٔ علوم شرعی و معاملتی و حقیقتی و وی را تصانیف بسیار است اندر فنون علم و صاحب ابراهیم بن ادهم بود و بسیاری از مشایخ را دیده بود و صحبت ایشان را دریافته.
از وی میآید که گفت، رضی اللّه عنه: «جَعَلَ اللّهُ أهْلَ طاعَتِه أَحیاءً فی مَماتِهمْ و أهلَ المَعاصی أمواتاً فی حَیاتِهم.» خداوند تعالی اهل طاعت خود را اندر حال مرگ زنده گردانید و اهل معصیت را اندر زندگی مرده؛ یعنی مطیع اگرچه مرده باشد زنده بود؛ که ملائکه بر طاعت وی آفرین همیکنند تا به قیامت، و ثوابش مؤبد بود پس وی اندر فنای مرگ باقی بود به بقای جزا.
همیآید که: پیری به نزدیک وی آمد گفت: «ایّها الشّیخ، گناه بسیار دارم و میخواهم که توبه کنم.» وی گفت: «دیرآمدی.» پیر گفت: «نه، که زود آمدم.» گفت: «چرا؟» گفت: «هرکه پیش از مرگ بیاید، اگرچه دیر آمده باشد، زود آمده باشد.»
و گویند ابتدای حال وی آن بود که سالی اندر بلخ قحطی افتاده بود و مردمان مر یکدیگر را میخوردند و همه مسلمانان اندوهگن بودند. غلامی را دیدند که در بازار میخندید و طرب میکرد. مردمان گفتند: «چرا میخندی؟ شرم نداری که همه مردمان اندر اندوه ماندهاند و تو چندین شادی همیکنی؟» گفت:«مرا هیچ اندوه نیست؛ که من بندهٔ آن کسم که ورا یکی ده است و شغل من از دل من برداشته است.» شقیق گفت، رضی اللّه عنه: «بارخدایا، این غلام به خواجهای که یکی ده دارد چندین شادی میکند و تو مالک الملوکی و روزی ما اندر پذیرفتهای و ما چندین اندوه بر دل گماشتهایم!» از شغل دنیا رجوع کرد و طریق حق سپردن گرفت و نیز هرگز اندوه روزی نخورد و پیوسته گفتی: «شاگرد غلامیام شاگرد غلامیام، و آنچه یافتم بدو یافتم.» و این از وی تواضع بود.
وی را مناقب بسیار است. واللّه اعلم.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و منهم: سرهنگ اهل بلا و بلوی، و مایهٔ زهد و تقوی، ابوعلی شقیق بن ابراهیم الأزْدی، رضی اللّه عنه
هوش مصنوعی: از جمله افراد برجسته، سرهنگ شجاع و با تقوا، ابوعلی شقیق بن ابراهیم ازدی است که به زهد و پرهیزگاری معروف بود و مورد احترام قرار دارد.
عزیز قوم و مقتدای ایشان بود و عالم به جملهٔ علوم شرعی و معاملتی و حقیقتی و وی را تصانیف بسیار است اندر فنون علم و صاحب ابراهیم بن ادهم بود و بسیاری از مشایخ را دیده بود و صحبت ایشان را دریافته.
هوش مصنوعی: او بزرگ و پیشوای قومش بود و در همه علوم شرعی، معاملاتی و حقیقی دارای دانش و آگاهی بود. آثار و تألیفات زیادی در زمینههای علمی از خود به جا گذاشته و همچنین با ابراهیم بن ادهم و بسیاری از مشایخ دیگر ملاقات کرده و از صحبتهای آنها بهرهمند شده بود.
از وی میآید که گفت، رضی اللّه عنه: «جَعَلَ اللّهُ أهْلَ طاعَتِه أَحیاءً فی مَماتِهمْ و أهلَ المَعاصی أمواتاً فی حَیاتِهم.» خداوند تعالی اهل طاعت خود را اندر حال مرگ زنده گردانید و اهل معصیت را اندر زندگی مرده؛ یعنی مطیع اگرچه مرده باشد زنده بود؛ که ملائکه بر طاعت وی آفرین همیکنند تا به قیامت، و ثوابش مؤبد بود پس وی اندر فنای مرگ باقی بود به بقای جزا.
هوش مصنوعی: خداوند متعال اهل طاعت خود را در حال مرگ زنده میسازد و اهل معصیت را در زندگی مرده میسازد. به این معنا که حتی اگر مطیع خداوند از دنیا برود، کماکان زنده است؛ چرا که فرشتگان بر طاعت او درود میفرستند تا قیامت و پاداش او جاودانه است. بنابراین، او با وجود فنا و مرگ همچنان به بهرهمندی از پاداش خود ادامه میدهد.
همیآید که: پیری به نزدیک وی آمد گفت: «ایّها الشّیخ، گناه بسیار دارم و میخواهم که توبه کنم.» وی گفت: «دیرآمدی.» پیر گفت: «نه، که زود آمدم.» گفت: «چرا؟» گفت: «هرکه پیش از مرگ بیاید، اگرچه دیر آمده باشد، زود آمده باشد.»
هوش مصنوعی: یک پیرمرد به نزدیک فردی رفت و گفت: «من گناهان زیادی دارم و میخواهم توبه کنم.» آن فرد پاسخ داد: «تو دیر آمدهای.» پیرمرد گفت: «نه، من زود آمدهام.» او پرسید: «چرا؟» و پیرمرد پاسخ داد: «هر کسی که قبل از مرگ به توبه برسد، حتی اگر دیر آمده باشد، در واقع زود آمده است.»
و گویند ابتدای حال وی آن بود که سالی اندر بلخ قحطی افتاده بود و مردمان مر یکدیگر را میخوردند و همه مسلمانان اندوهگن بودند. غلامی را دیدند که در بازار میخندید و طرب میکرد. مردمان گفتند: «چرا میخندی؟ شرم نداری که همه مردمان اندر اندوه ماندهاند و تو چندین شادی همیکنی؟» گفت:«مرا هیچ اندوه نیست؛ که من بندهٔ آن کسم که ورا یکی ده است و شغل من از دل من برداشته است.» شقیق گفت، رضی اللّه عنه: «بارخدایا، این غلام به خواجهای که یکی ده دارد چندین شادی میکند و تو مالک الملوکی و روزی ما اندر پذیرفتهای و ما چندین اندوه بر دل گماشتهایم!» از شغل دنیا رجوع کرد و طریق حق سپردن گرفت و نیز هرگز اندوه روزی نخورد و پیوسته گفتی: «شاگرد غلامیام شاگرد غلامیام، و آنچه یافتم بدو یافتم.» و این از وی تواضع بود.
هوش مصنوعی: در زمانهایی، در بلخ قحطی سختی رخ داد و مردم به شدت دچار بحران و غم شدند، حتی به حدی که برخی از آنها به خوردن یکدیگر روی آوردند. اما در این بین، غلامی در بازار دیده شد که به شادی و خنده مشغول بود. مردم از او پرسیدند: «چرا میخندی؟ آیا برایت عیب نیست که در حالی که همه در غماند، تو چنین شاد هستی؟» غلام پاسخ داد: «من هیچ اندوهی ندارم؛ زیرا من بندهای هستم که صاحبش دارای دهی است و این حقیقت من را از دل نگرانیها دور کرده است.» یکی از بزرگان به نام شقیق، که از اندیشههای عمیق دینی برخوردار بود، متوجه شد که این غلام به خاطر نعمتی که دارد چنین شاد است. او از خداوند خواست که چرا در حالی که این غلام چنین شادی میکند، ما که به تو و روزی تو وابستهایم، باید در چنین اندوهی به سر ببریم. شقیق سپس به این نتیجه رسید که از شغل دنیوی خود دور شود و به دنبال حقیقت برود و از آن زمان هرگز غم روزی به دل نگرفت و همیشه بر این عقیده بود که من شاگرد غلامی هستم و هر آنچه دارم به خاطر اوست. این نوعی تواضع از جانب او بود.
وی را مناقب بسیار است. واللّه اعلم.
هوش مصنوعی: او دارای ویژگیها و فضایل بسیاری است. و خداوند بهتر میداند.