و آنچه گفتم که: «مر این کتاب را کشف المحجوب نام کردم»، مراد آن بود که تا نام کتاب ناطق باشد بر آنچه اندر کتاب است مر گروهی را که بصیرت بود، چون نام کتاب بشنوند، دانند که مراد از آن چه بوده است و بدان که همه عالم از لطیفهٔ تحقیق محجوباند بهجز اولیای خدای عزّ و جلّ و عزیزان درگاهش، و چون این کتاب اندر بیان راه حقّ بود و شرح کلمات تحقیق و کشف حجب بشریت، جز این نام او را اندر خور نبود. و بهحقیقت کشف، هلاک محجوب باشد، همچنان که حجاب هلاک مکاشف؛ یعنی چنانکه نزدیک طاقت دوری ندارد، دور طاقت نزدیکی ندارد؛ چون جانوری که از سرکه خیزد اندر هر چه افتد بمیرد، و آنچه از چیزهای دیگر خیزد اندر سرکه هلاک شود و سپردن طریق معانی دشوار باشد جز بر آن که وی را از برای آن آفریده بود، و پیغامبر گفت، صلی اللّه علیه و سلم: «کلٌّ میسَّرٌ لما خُلِقَ له، خدای عزّ و جلّ هرکسی را برای چیزی آفریده است و طریق آن بر وی سهل گردانیده.»
اما حجاب دو است: یکی حجاب رینی نعوذ باللّه من ذلک و این هرگز برنخیزد، ودیگر حجاب غینی، و این زود برخیزد و بیان این آن بود که بندهای باشد که ذات وی حجاب حق باشد؛ تا یکسان باشد به نزدیک وی حق و باطل و بندهای بود که صفت وی حجاب حق باشد و پیوسته طبع و سرش حق میطلبد و از باطل میگریزد.
پس حجاب ذاتی که آن رینی است هرگز برنخیزد و معنی «رین» و «ختم» و «طبع» یکی بود؛ چنانکه خدای تعالی گفت: «کلّا بَلْ رانَ عَلی قلوبِهم ماکانُوا یکسِبُون (۱۴/المطففین)»؛ آنگاه حکم این ظاهر کرد و گفت: «إنَّ الّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهم ءَأنْذَرْتَهم أمْ لم تُنذِرهُم لایؤمنون(۶/بقره)»، آنگاه علتش بیان کرد: «خَتَم اللّهُ عَلی قُلوبِهم وعَلی سَمْعِهم (۷/البقره)»، و نیز گفت: «طَبَعَ اللّهُ علی قُلوبِهم(۱۰۸/النحل).»
وحجاب صفتی که آن غینی بود روا باشد که وقتی دون وقتی برخیزد؛ که تبدیل ذات اندر حکم غریب و بدیع باشد، و اندر عین ناممکن؛ اما تبدیل صفت، چنانکه هست، روا باشد.
و مشایخ این قصه را در معنی رین و غین اشارت لطیف است؛ چنانکه جنید گوید، رحمةاللّه علیه: «الرّینُ مِنْ جُمْلَةِ الوَطَناتِ و الغَیْنُ منْ جُملةِ الخَطَراتِ. رین از جملهٔ وطنات است و غین از جملهٔ خطرات.» وطن پایدار بود و خطر طاری؛ چنانکه از هیچ سنگ آیینه نتوان کرد، اگرچه صقالان بسیار مجتمع گردند، و باز چون آیینه زنگ گیرد به مِصْقَله صافی شود؛ از آنچه تاریکی اندر سنگ اصلی است و روشنایی اندر آیینه اصلی، چون اصل پایدار بود، آن صفت عاریتی را بقا نباشد.
پس من این کتاب مر آن را ساختم که صقال دلها بود که کاندر حجاب غین گرفتار باشند و مایهٔ نور حق اندر دلشان موجود باشد تا به برکت خواندن این کتاب آن حجاب برخیزد وبه حقیقت معنی راه یابند؛ و باز آنان که هستی ایشان را عَجْنَت از انکار حق و ارتکاب باطل بود، هرگز راه نیابند به شواهد حق، و از این کتاب مر ایشان را هیچ فایده نباشد. و الحمدُللّهِ علی نعمةِ العرفان.
اطلاعات
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
و آنچه گفتم که: «مر این کتاب را کشف المحجوب نام کردم»، مراد آن بود که تا نام کتاب ناطق باشد بر آنچه اندر کتاب است مر گروهی را که بصیرت بود، چون نام کتاب بشنوند، دانند که مراد از آن چه بوده است و بدان که همه عالم از لطیفهٔ تحقیق محجوباند بهجز اولیای خدای عزّ و جلّ و عزیزان درگاهش، و چون این کتاب اندر بیان راه حقّ بود و شرح کلمات تحقیق و کشف حجب بشریت، جز این نام او را اندر خور نبود. و بهحقیقت کشف، هلاک محجوب باشد، همچنان که حجاب هلاک مکاشف؛ یعنی چنانکه نزدیک طاقت دوری ندارد، دور طاقت نزدیکی ندارد؛ چون جانوری که از سرکه خیزد اندر هر چه افتد بمیرد، و آنچه از چیزهای دیگر خیزد اندر سرکه هلاک شود و سپردن طریق معانی دشوار باشد جز بر آن که وی را از برای آن آفریده بود، و پیغامبر گفت، صلی اللّه علیه و سلم: «کلٌّ میسَّرٌ لما خُلِقَ له، خدای عزّ و جلّ هرکسی را برای چیزی آفریده است و طریق آن بر وی سهل گردانیده.»
هوش مصنوعی: در این متن، نویسنده به تفصیل درباره انتخاب نام "کشف المحجوب" برای کتابش صحبت میکند. او توضیح میدهد که این نام نشاندهنده هدف واقعی کتاب است و افرادی که آگاهی دارند، با شنیدن نام کتاب میفهمند که محتوای آن چه موضوعاتی را شامل میشود. به اعتقاد نویسنده، همه انسانها به جز اولیای الهی از حقایق عمیق و لطیف محجوباند. او بر این باور است که این کتاب درباره راه حق و تحلیل معانی عمیق است و نام آن به درستی نمایانگر این مسائل است. نویسنده همچنین اشاره میکند که کشف حقیقت به نوعی از میان برداشتن حجابها و موانع است و مانند این است که نزدیکی و دوری نسبتی به هم دارند. او از جملهای از پیغمبر اشاره میکند که هر انسانی به منظور خاصی خلق شده و راههای دستیابی به آن آسان شده است.
اما حجاب دو است: یکی حجاب رینی نعوذ باللّه من ذلک و این هرگز برنخیزد، ودیگر حجاب غینی، و این زود برخیزد و بیان این آن بود که بندهای باشد که ذات وی حجاب حق باشد؛ تا یکسان باشد به نزدیک وی حق و باطل و بندهای بود که صفت وی حجاب حق باشد و پیوسته طبع و سرش حق میطلبد و از باطل میگریزد.
هوش مصنوعی: حجاب دو نوع است: یکی حجاب رینی که به معنای موانع روحانی است و از این نوع هرگز برنمیخیزد. نوع دیگر حجاب غینی است که به سرعت برطرف میشود. توضیح این دو حالت به این شکل است که ممکن است فردی به گونهای باشد که وجودش خود مانع از درک حقیقت باشد، بهطوری که در نزد او حق و باطل به یک اندازه جلوه کند. و ممکن است فردی دیگر شرایطی داشته باشد که طبیعیترین تمایل او جستوجو برای حق باشد و همواره از باطل دوری کند.
پس حجاب ذاتی که آن رینی است هرگز برنخیزد و معنی «رین» و «ختم» و «طبع» یکی بود؛ چنانکه خدای تعالی گفت: «کلّا بَلْ رانَ عَلی قلوبِهم ماکانُوا یکسِبُون (۱۴/المطففین)»؛ آنگاه حکم این ظاهر کرد و گفت: «إنَّ الّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیهم ءَأنْذَرْتَهم أمْ لم تُنذِرهُم لایؤمنون(۶/بقره)»، آنگاه علتش بیان کرد: «خَتَم اللّهُ عَلی قُلوبِهم وعَلی سَمْعِهم (۷/البقره)»، و نیز گفت: «طَبَعَ اللّهُ علی قُلوبِهم(۱۰۸/النحل).»
هوش مصنوعی: حجاب ذاتی که به معنای "رین" است، هرگز از بین نمیرود و معانی "رین"، "ختم" و "طبع" یکسان هستند. همانطور که خداوند در قرآن فرمود: «بر دلهای آنها که کارهای ناپسند انجام میدهند، پوشش زده شده است» و در ادامه گفته است: «کسانی که کافرند، برایشان فرقی نمیکند که چه مژدهای به آنها بدهی یا ندهی، هرگز ایمان نخواهند آورد». سپس دلیل این وضعیت را بیان کرده و گفته است: «خداوند بر دلها و شنوایی آنها مهر نهاده است» و همچنین فرموده است: «خداوند بر دلهای آنها مهر زده است».
وحجاب صفتی که آن غینی بود روا باشد که وقتی دون وقتی برخیزد؛ که تبدیل ذات اندر حکم غریب و بدیع باشد، و اندر عین ناممکن؛ اما تبدیل صفت، چنانکه هست، روا باشد.
هوش مصنوعی: حجاب خاصیتی است که ممکن است وجود داشته باشد، به طوری که در یک زمان کم و در زمان دیگر بیشتر جلوه کند؛ این تغییر در ذات چیزی که حالت عجیب و جدید دارد، ممکن نیست. اما تغییر در صفت، به همان شکلی که هست، قابل قبول است.
و مشایخ این قصه را در معنی رین و غین اشارت لطیف است؛ چنانکه جنید گوید، رحمةاللّه علیه: «الرّینُ مِنْ جُمْلَةِ الوَطَناتِ و الغَیْنُ منْ جُملةِ الخَطَراتِ. رین از جملهٔ وطنات است و غین از جملهٔ خطرات.» وطن پایدار بود و خطر طاری؛ چنانکه از هیچ سنگ آیینه نتوان کرد، اگرچه صقالان بسیار مجتمع گردند، و باز چون آیینه زنگ گیرد به مِصْقَله صافی شود؛ از آنچه تاریکی اندر سنگ اصلی است و روشنایی اندر آیینه اصلی، چون اصل پایدار بود، آن صفت عاریتی را بقا نباشد.
هوش مصنوعی: مشایخ در این روایت به نکتههای ظریف درباره معنای رین و غین اشاره کردهاند. جنید میگوید که رین از دسته چیزهای ثابت و ماندگار است، در حالیکه غین از جمله احساسات و خطرات گذراست. وطن میتواند نماد ثبات و استحکام باشد، در حالی که خطر هشداری موقتی است. مانند این است که نمیتوان از هیچ سنگی، آینهای صاف ساخت، حتی اگر عدهای زیادی تلاش کنند. اما اگر آینهای دچار کدری و زنگ زدگی شود، میتوان آن را با سابیدن به حالت شفاف برگرداند. به این دلیل که تاریکی در سنگ اصلی وجود دارد، ولی روشنایی در آینه اصلیاش است. وقتی اصل و پایهای وجود دارد، ویژگیهای موقتی و غیرفصلی نمیتوانند دوام داشته باشند.
پس من این کتاب مر آن را ساختم که صقال دلها بود که کاندر حجاب غین گرفتار باشند و مایهٔ نور حق اندر دلشان موجود باشد تا به برکت خواندن این کتاب آن حجاب برخیزد وبه حقیقت معنی راه یابند؛ و باز آنان که هستی ایشان را عَجْنَت از انکار حق و ارتکاب باطل بود، هرگز راه نیابند به شواهد حق، و از این کتاب مر ایشان را هیچ فایده نباشد. و الحمدُللّهِ علی نعمةِ العرفان.
هوش مصنوعی: من این کتاب را نوشتم تا قلبها را پاک کند، زیرا برخی در سایهای از خفایای دنیا گرفتارند و در دلشان نور حقیقت وجود دارد. هدف من این است که با خواندن این کتاب، آن خفایا از بین بروند و به حقیقت راه پیدا کنند. اما افرادی که وجودشان نتیجهٔ انکار حقیقت و گناهکاری است، هرگز به نشانههای حقیقت دست نخواهند یافت و این کتاب برای آنها هیچ فایدهای نخواهد داشت. و شکر خداوند را که نعمت شناخت را به ما عطا فرموده است.