گنجور

شمارهٔ ۹ - و له ایضا

نباشد در جهان همچون تو یاری
بتی، سنگین دلی، سیمین عذاری
سمن بویی، به قد سرو بلندی
گل اندامی، به رخ رشک بهاری
رقیبش خار و او گلبرگ خندان
ملامت می کشم از دست خاری
به ترک اختیار خویش کردم
که از عاشق نیاید اختیاری
محقق جان برافشانم ز غیرت
چو بینم بر گل رویش غباری
کنارش در میان گیرم به مستی
میانش گر ببینم در کناری
اگر حیدر سخن گوید ز لعلش
کنم در گوش جان چون گوشواری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نباشد در جهان همچون تو یاری
بتی، سنگین دلی، سیمین عذاری
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کس به اندازه تو یار و همراهی وجود ندارد. تو زنی با دلی پر از احساس و جذابیت هستی.
سمن بویی، به قد سرو بلندی
گل اندامی، به رخ رشک بهاری
هوش مصنوعی: این شعر درباره‌ی زیبایی و دلربایی شخصی سخن می‌گوید. او را به یک گل خوشبو تشبیه کرده‌اند که قدی بلند و استخوانی زیبا دارد. چهره‌اش به قدری زیباست که گویی بهار به آن حسادت می‌کند.
رقیبش خار و او گلبرگ خندان
ملامت می کشم از دست خاری
هوش مصنوعی: رقیب او مثل خاری است و او مانند گلبرگ شادی در حال تماشا است. من از دست آن خاری، ملامت و سرزنش می‌کشم.
به ترک اختیار خویش کردم
که از عاشق نیاید اختیاری
هوش مصنوعی: من از اختیار و انتخاب خود دست کشیدم، زیرا عاشق هرگز نمی‌تواند خود را در دست بگیرد و اختیاری داشته باشد.
محقق جان برافشانم ز غیرت
چو بینم بر گل رویش غباری
هوش مصنوعی: وقتی که بر روی چهره‌ زیبایش غباری ببینم، به خاطر غیرتم جانم را به خطر می‌اندازم و فدای او می‌کنم.
کنارش در میان گیرم به مستی
میانش گر ببینم در کناری
هوش مصنوعی: اگر در کنارش باشم و در حال مستی او را ببینم، با خوشحالی در کنار او قرار می‌گیرم.
اگر حیدر سخن گوید ز لعلش
کنم در گوش جان چون گوشواری
هوش مصنوعی: اگر حیدر صحبت کند، من سخنانش را مانند جواهری در گوش جانم قرار می‌دهم.