گنجور

شمارهٔ ۱۰ - و له ایضا

حسبة لله عزیزان یار من باز آورید
دل ز دستم می رود، دلدار من باز آورید
از سر راه وفا از غایت لطف و کرم
تا شود غمخوار من، غمخوار من باز آورید
آن طبیب دل که یاقوتش دوان جان بود
از برای این دل بیمار من باز آورید
آن بت مه پیکر خورشید روی زهره چشم
مشتری وارش سوی بازار من باز آورید
خاک پای مرکبش کآن کحل بینایی بود
از برای چشم گوهربار من باز آورید
ساقیان سیم تن! زآن آتشین آبم دهید
باشد آبی را به روی کار من باز آورید
همچو حیدر در جهان دیوانه گردم روز و شب
تا به پیش من پری رخسار من باز آورید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حسبة لله عزیزان یار من باز آورید
دل ز دستم می رود، دلدار من باز آورید
هوش مصنوعی: ای دوستان عزیز، به خاطر خدا دل مرا که در حال رفتن است برگردانید. ای معشوق من، لطفاً دل مرا باز پس دهید.
از سر راه وفا از غایت لطف و کرم
تا شود غمخوار من، غمخوار من باز آورید
هوش مصنوعی: از سر راه وفا، به خاطر مهربانی و لطف، کسی را بیاورید که دلش برای من بسوزد و غم‌های من را تسکین دهد.
آن طبیب دل که یاقوتش دوان جان بود
از برای این دل بیمار من باز آورید
هوش مصنوعی: آن دکتر عاشق که جواهرش جان من بود، برای درمان دل بیمار من دوباره بیاورید.
آن بت مه پیکر خورشید روی زهره چشم
مشتری وارش سوی بازار من باز آورید
هوش مصنوعی: آن معشوق با چهره زیبا و دلربا، همچون خورشید و زهره، به بازار من برگردانید.
خاک پای مرکبش کآن کحل بینایی بود
از برای چشم گوهربار من باز آورید
هوش مصنوعی: گرد و غبار پای مرکب او که مانند سرمه‌ای برای روشنایی چشمان باارزش من است، بازگردانید.
ساقیان سیم تن! زآن آتشین آبم دهید
باشد آبی را به روی کار من باز آورید
هوش مصنوعی: ای ساقی‌های نقره‌ای! از آن آب آتشین به من بدهید، تا شاید بر روی کار من، آبی تازه بریزید و زندگی تازه‌ای به آن ببخشید.
همچو حیدر در جهان دیوانه گردم روز و شب
تا به پیش من پری رخسار من باز آورید
هوش مصنوعی: مانند حیدر، با شور و شوق در این دنیا به دنبال دیوانگی می‌روم و روز و شب انتظار دارم تا آن پری زیباروی به پیش من بیاید.