گنجور

شمارهٔ ۸ - و له ایضا

مرا در موردستان گلستانی است
که گل چون روی او در گلستانی نیست
دلم بربود و جانم زنده گردد
اگر آید برم، کآرام جانی است
رخش باشد چو خورشید آشکارا
ولی از چشم نامحرم نهانی است
اگر طوطی سخن گوید ز شکر
بر گفتار او شیرین زبانی است
چو روی مه‌وَشَت گلزار خوبی است
چو قد دلکشت سرو روانی است
بیا آخر زمانی در بر من
که ترک جان کنم کآخر زمانی است
برو حیدر به کوی عشقبازان
به ترک جان بگو چون دلسِتانی است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا در موردستان گلستانی است
که گل چون روی او در گلستانی نیست
هوش مصنوعی: من در دنیای خودم گلی دارم که زیبایی‌اش در هیچ گلستانی پیدا نمی‌شود.
دلم بربود و جانم زنده گردد
اگر آید برم، کآرام جانی است
هوش مصنوعی: اگر کسی که دلم را دزدیده و زندگی‌ام را دوباره زنده می‌کند، به سراغم بیاید، آرامش واقعی را خواهم یافت.
رخش باشد چو خورشید آشکارا
ولی از چشم نامحرم نهانی است
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند خورشید درخشان و آشکار است، اما از نگاه بیگانگان پنهان و دور است.
اگر طوطی سخن گوید ز شکر
بر گفتار او شیرین زبانی است
هوش مصنوعی: اگر طوطی صحبت کند، حرف‌هایش به خاطر شیرینی شکر خوشایند و دلنشین خواهد بود.
چو روی مه‌وَشَت گلزار خوبی است
چو قد دلکشت سرو روانی است
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ات را می‌بینم، باغی از زیبایی است و قد و قامتت مانند سروی است که روح را تازه می‌کند.
بیا آخر زمانی در بر من
که ترک جان کنم کآخر زمانی است
هوش مصنوعی: بیا و در آغوشم با من باش که احساس می‌کنم در آستانه‌ی جدایی و مرگ هستم، زیرا این لحظه به پایان نزدیک است.
برو حیدر به کوی عشقبازان
به ترک جان بگو چون دلسِتانی است
هوش مصنوعی: برو، ای حیدر، به محله‌ای که عاشقان جمع‌اند و به کسانی که دل‌شکسته‌اند بگو که حال من چگونه است.