شمارهٔ ۶۶ - جواب شیخ سعدی
ماه ملایکمنظری، سنگیندلی سیمینبری
رشک بتان آزری، جان و دل از من میبری
گل شمهای از بوی تو، شب تارهای از موی تو
مه پرتوی از روی تو، در آسمان دلبری
خورشیدروی و مهوشی، با لعل همچون آتشی
خطی ز سنبل میکشی بر گرد گلبرگ طری
شد خاک جسم پاک من، خون شد دل غمناک من
گر بگذری بر خاک من جان در تنم باز آوری
تا دیدهام بالای تو کردم دل و جان جای تو
سر مینهم در پای تو تا به سر من بگذری
زلفت کند بختم نگون، خالت کند حالم زبون
لعلت کند مکر و فسون، چشمت کند جادوگری
ای طره شب موی تو شکل هلال ابروی تو
شد خور ز شرم روی تو در پرده نیلوفری
گه در چمن غلغل کنی گه بوستان پرگُل کنی
گه بانگ چون بلبل کنی گه جلوه چون کبک دری
ای غیرت شمس و قمر! از روی یاری یک نظر
در حیدر بیدل نگر تا از جوانی برخوری
شمارهٔ ۶۵ - این شعر در حضور شیخ ابواسحاق بن محمود شاه گفته شد: خواجوی دزد کابلی از شهر کرمان میرسدشمارهٔ ۶۷ - و له ایضا: از پردهٔ صبح دوم خورشید تابان میرسد
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ماه ملایکمنظری، سنگیندلی سیمینبری
رشک بتان آزری، جان و دل از من میبری
هوش مصنوعی: ماه مانند فرشتگان زیباست و سنگینی دلش به طرز خاصی جلب توجه میکند. زیباییاش به قدری است که بتهای آتشینی را تحت تأثیر قرار میدهد و قلب و جان من را میرباید.
گل شمهای از بوی تو، شب تارهای از موی تو
مه پرتوی از روی تو، در آسمان دلبری
هوش مصنوعی: گل عطر تو را دارد، شب تار از موهای توست و ماه نوری از چهره تو میتاباند، در آسمان دلبری و زیبایی تو.
خورشیدروی و مهوشی، با لعل همچون آتشی
خطی ز سنبل میکشی بر گرد گلبرگ طری
هوش مصنوعی: چهرهای مانند خورشید و ماه داری، لبی مانند لعل که درخشان و گرم است. با این زیبایی، خطی از گل سنبل در اطراف گلبرگهای لطیف و زیبای گل میکشی.
شد خاک جسم پاک من، خون شد دل غمناک من
گر بگذری بر خاک من جان در تنم باز آوری
هوش مصنوعی: بدن من به خاک تبدیل شد و دل غمگینم به خون نشست. اگر از روی خاک من رد شوی، روحی دوباره در بدنم دمیده میشود.
تا دیدهام بالای تو کردم دل و جان جای تو
سر مینهم در پای تو تا به سر من بگذری
هوش مصنوعی: من هر وقت که به زیبایی تو نگاه میکنم، دل و جانم را فدای تو میکنم و به نشانه ارادت، در برابر تو سر به زمین مینهم تا اینکه تو گذری بر من داشته باشی.
زلفت کند بختم نگون، خالت کند حالم زبون
لعلت کند مکر و فسون، چشمت کند جادوگری
هوش مصنوعی: موهای تو بخت مرا بد میکند و حالت چهرهات حال مرا به هم میزند. لبهای تو باعث فریب و فسون میشوند و چشمانت جادوگری میکنند.
ای طره شب موی تو شکل هلال ابروی تو
شد خور ز شرم روی تو در پرده نیلوفری
هوش مصنوعی: ای موهای شبرنگ تو مانند هلال زیبای ابرویت است و خورشید از شرم چهرهات پشت گل نیلوفری پنهان شده است.
گه در چمن غلغل کنی گه بوستان پرگُل کنی
گه بانگ چون بلبل کنی گه جلوه چون کبک دری
هوش مصنوعی: گاهی در باغ و چمن شادی و شوق به پا میکنی، گاهی گلها را با زیباییات زینت میبخشی، گاهی صدایت را چون بلبل زیبا میخوانی و گاهی درخشندگیات مثل کبک دری است.
ای غیرت شمس و قمر! از روی یاری یک نظر
در حیدر بیدل نگر تا از جوانی برخوری
هوش مصنوعی: ای غیرت خورشید و ماه! برای یاری، یک نگاه به حیدر بیدل بینداز تا از جوانی خود بهرهمند شوی.

حیدر شیرازی