گنجور

شمارهٔ ۶۳ - و له ایضا

نیست در عالم کسی همتای تو
من بنازم پیش سر تا پای تو
راحت جانی و نور دیده ای
لاجرم در دیده کردم جای تو
شور در فرهاد مسکین افکند
پسته ی شیرین شکرخای تو
از هوا چون گل دریدم پیرهن
تا بدیدم نرگس شهلای تو
حالیا امروز جان می پرورم
بر امید وعده ی فردای تو
از بلا هرگز نپرهیزد دلم
کربلای من بود بالای تو
حیدر بیدل غزل گویی کند
همچو بلبل بر گل رعنای تو

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیست در عالم کسی همتای تو
من بنازم پیش سر تا پای تو
هوش مصنوعی: در دنیا کسی چون تو وجود ندارد، من به تو و همه وجودت افتخار می‌کنم.
راحت جانی و نور دیده ای
لاجرم در دیده کردم جای تو
هوش مصنوعی: وجود تو برای من آرامش و روشنی است، به همین دلیل در چشمانم جایگاه تو را می‌بینم.
شور در فرهاد مسکین افکند
پسته ی شیرین شکرخای تو
هوش مصنوعی: شور و شوقی که در دل فرهاد بیچاره ایجاد کرد، به خاطر پسته‌ی شیرین و خوشمزه‌ی تو بوده است.
از هوا چون گل دریدم پیرهن
تا بدیدم نرگس شهلای تو
هوش مصنوعی: از وقتی که به خاطر زیبایی چشمان سیاه تو، لباس خود را از تن درآوردم، مانند گلی در آسمان به پرواز درآمدم.
حالیا امروز جان می پرورم
بر امید وعده ی فردای تو
هوش مصنوعی: الان در حال حاضر زندگی و وجودم را با امید به وعده‌ای که فردا به من خواهی داد، nourishes.
از بلا هرگز نپرهیزد دلم
کربلای من بود بالای تو
هوش مصنوعی: دل من هرگز از سختی‌ها و مصیبت‌ها فرار نمی‌کند، زیرا کربلای من در فراق توست.
حیدر بیدل غزل گویی کند
همچو بلبل بر گل رعنای تو
هوش مصنوعی: حیدر بیدل مانند بلبل، شعر می‌سراید و زیبایی‌های تو را توصیف می‌کند.