گنجور

شمارهٔ ۶۰ - فی البدیهه

نوروز و عید ماست که روی تو دیده‌ایم
وز شام غم به صبح سعادت رسیده‌ایم
ای نور دیده! چهرهٔ روشن به ما نمای
کز بهر دیدن تو سراپای دیده‌ایم
از آرزوی روی و لب جان‌فزای تو
صد باز پشت دست به دندان گزیده‌ایم
بگذر دمی به ناز که دیبای روی زرد
از احترام در قدمت گستریده‌ایم
از گنج وصل خویش ز بهر شفای دل
تریاک ده که زهر دمادم چشیده‌ایم
از بهر پای اسب تو در دامن بصر
دردانه‌ها به خون جگر پروریده‌ایم
در زلف مشکبار تو چون حیدر ضعیف
پیوسته‌ایم، وز همه عالم بریده‌ایم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوروز و عید ماست که روی تو دیده‌ایم
وز شام غم به صبح سعادت رسیده‌ایم
هوش مصنوعی: نوروز و روز عید ما زمانی است که از زیبایی چهره‌ی تو بهره‌مند شده‌ایم و از شب غم به صبح خوشبختی و سعادت منتقل شده‌ایم.
ای نور دیده! چهرهٔ روشن به ما نمای
کز بهر دیدن تو سراپای دیده‌ایم
هوش مصنوعی: ای روشنی چشم! چهرهٔ درخشان خود را به ما نشان بده، زیرا به خاطر دیدن تو تمام وجودمان را به تماشا گذاشته‌ایم.
از آرزوی روی و لب جان‌فزای تو
صد باز پشت دست به دندان گزیده‌ایم
هوش مصنوعی: ما بارها از شدت آرزوی لب و روی زیبا تو، به دندان خود فشار آورده‌ایم و غم دل خود را با خود می‌خوریم.
بگذر دمی به ناز که دیبای روی زرد
از احترام در قدمت گستریده‌ایم
هوش مصنوعی: لحظه‌ای به آرامی عبور کن، زیرا به خاطر زیبایی و احترام تو، روی زرد را به‌پا گسترده‌ایم.
از گنج وصل خویش ز بهر شفای دل
تریاک ده که زهر دمادم چشیده‌ایم
هوش مصنوعی: برای بهبودی دل، از گنج وصل خودت تریاکی بده که ما هر روز زهر خورده‌ایم.
از بهر پای اسب تو در دامن بصر
دردانه‌ها به خون جگر پروریده‌ایم
هوش مصنوعی: به خاطر پاهای اسب تو، در دامن گل‌های زیبا، با دل شکستگی، زندگی را به سختی گذرانده‌ایم.
در زلف مشکبار تو چون حیدر ضعیف
پیوسته‌ایم، وز همه عالم بریده‌ایم
هوش مصنوعی: ما به زلف خوشبو و تاریک تو مانند حیدر ضعیف پیوسته‌ایم و از تمام دنیا جدا شده‌ایم.