شمارهٔ ۵۳ - سوگندنامه
به آفتابِ جمالت، به نورِ صبحِ جلال
به آستینِ خیالت، به آستانِ وصال
بدان دو سنبلِ پرتاب و سروِ سوسنبوی
بدان دو نرگسِ پرخواب و غمزهٔ قتال
بدان رسن که به مکر و فریب و شیوه و غنج
هزار یوسفِ دل کردهای در آن چَهْ چال
به بوسهٔ تو که بر عاشقان شدهست حرام
به خون من که به دین تو گشته است حلال
به سرخیِّ رخ باده، به زردیِّ رخ من
به سبزیِّ خطِ سبزت، به دلسیاهیِّ خال
به آتشِ رخِ خوبت، به آبِ دیدهٔ من
به خاکِ کعبهٔ کویت، به بوی بادِ شمال
به آهِ سوزِ غریبان، به شامِ تنهایی
به محنتِ شبِ هجران، به ذوقِ روزِ وصال
بدان خدای که چون ابرو و رخِ تو، قمر
ز صُنعِ خویش کند گاه بدر و گاه هلال؛
که از فراقِ رُخَت نوش میکند حیدر
ز دستِ غصه قدحهای زهر مالامال
شمارهٔ ۵۲ - و له ایضا: خیال دوست که در خواب میکند بازیشمارهٔ ۵۴ - و له ایضا: چنان که قطرهٔ شبنم ز ارغوان بچکد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به آفتابِ جمالت، به نورِ صبحِ جلال
به آستینِ خیالت، به آستانِ وصال
هوش مصنوعی: تو همچون آفتاب زیبایی که در صبحگاه میتابد و نورش جلال و عظمت دارد، به خیال و آرزوی وصال تو دل بستهام.
بدان دو سنبلِ پرتاب و سروِ سوسنبوی
بدان دو نرگسِ پرخواب و غمزهٔ قتال
هوش مصنوعی: بدان دو گل زیبا که یکی پرتاب است و دیگری شبیه سرو و عطر سوسن دارد، اشاره به دو نرگس خوابآلود و همچنین ناز و فریب را میکند که در جنگ و جدال هستند.
بدان رسن که به مکر و فریب و شیوه و غنج
هزار یوسفِ دل کردهای در آن چَهْ چال
هوش مصنوعی: بدان که با ترفند و نیرنگ و ناز و عشوه، هزاران یوسف را در آن چاه عمیق به دام انداختهای.
به بوسهٔ تو که بر عاشقان شدهست حرام
به خون من که به دین تو گشته است حلال
هوش مصنوعی: چون بوسهٔ تو بر عاشقان منع شده است، عشق من به تو به قیمت خون من حلال شده است.
به سرخیِّ رخ باده، به زردیِّ رخ من
به سبزیِّ خطِ سبزت، به دلسیاهیِّ خال
هوش مصنوعی: به رنگ قرمز چهره شراب، به رنگ زرد چهره من، به رنگ سبز خط سبز تو، و به دل سیاه خال تو اشاره دارد.
به آتشِ رخِ خوبت، به آبِ دیدهٔ من
به خاکِ کعبهٔ کویت، به بوی بادِ شمال
هوش مصنوعی: در دل آتش چهرهٔ زیبایت، اشکهای من همچون آب جاری است. خاک مقدس کعبه، سمبل عشق و longing به توست و بوی نسیم شمال، یادآور تو و عشقهای دور از دسترس من است.
به آهِ سوزِ غریبان، به شامِ تنهایی
به محنتِ شبِ هجران، به ذوقِ روزِ وصال
هوش مصنوعی: با اندوه عمیق بیگانگان و در شبهای تنهایی، به زحمت و سختی شبهای فاصله و به لذت روزهای وصال اشاره میشود.
بدان خدای که چون ابرو و رخِ تو، قمر
ز صُنعِ خویش کند گاه بدر و گاه هلال؛
هوش مصنوعی: بدان خدایی که مانند ابرو و چهره تو، ماه را با هنر خود گاهی کامل و گاهی میانداشتی میآفریند؛
که از فراقِ رُخَت نوش میکند حیدر
ز دستِ غصه قدحهای زهر مالامال
هوش مصنوعی: حیدر به خاطر دوری از چهرهات براساس غم و اندوهی که دارد، جامهای زهر را پر از غم و اندوه مینوشد.

حیدر شیرازی