شمارهٔ ۵۲ - و له ایضا
خیال دوست که در خواب میکند بازی
درون دیدهٔ پُرآب میکند بازی
در آفتاب، سر زلف عنبرافشانش
چو هندویی ز سر تاب میکند بازی
ز طوطی خط او چون نبات بگدازم
از آنکه با شکر ناب میکند بازی
به گرد چشمهٔ نوش و لب شکربارش
بنفشه با گل سیراب میکند بازی
از آن زمان که پرید از برم کبوتر دل
در آن دو طرّهٔ پرتاب میکند بازی
بیا و بر رخ همچون زرم تماشا کن
که آب دیده چو سیماب میکند بازی
ز نازکی تن چو قاقمش به رنج آید
اگرچه بر سر سنجاب میکند بازی
تنم که غرقهٔ دریای اشک خونین شد
چو ماهی است که در آب میکند بازی
درون خانهٔ دلبر نمیرود حیدر
چو حلقه بر در ازین باب میکند بازی
شمارهٔ ۵۱ - فی البدیهه: عروس گل چو به طرف چمن درآمد بازشمارهٔ ۵۳ - سوگندنامه: به آفتابِ جمالت، به نورِ صبحِ جلال
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیال دوست که در خواب میکند بازی
درون دیدهٔ پُرآب میکند بازی
هوش مصنوعی: در خواب، تصویر دوست بازی میکند و چشمان پر از اشکم را پر از زیبایی و حسرت میکند.
در آفتاب، سر زلف عنبرافشانش
چو هندویی ز سر تاب میکند بازی
هوش مصنوعی: در زیر نور خورشید، موهای او مانند خوشههای انگور در حال تاب خوردن و رقصیدن است.
ز طوطی خط او چون نبات بگدازم
از آنکه با شکر ناب میکند بازی
هوش مصنوعی: من از خط زیبای او همانند نبات آب میشوم، زیرا او با شکر خالص بازی میکند.
به گرد چشمهٔ نوش و لب شکربارش
بنفشه با گل سیراب میکند بازی
هوش مصنوعی: در اطراف چشمهٔ خوش طعم و لب شیرینش، بنفشه با گل را سیراب میکند و بازی میکند.
از آن زمان که پرید از برم کبوتر دل
در آن دو طرّهٔ پرتاب میکند بازی
هوش مصنوعی: از زمانی که کبوتر دل من از کنارم پرواز کرد، به آن دو دسته مو در باد بازی میکند.
بیا و بر رخ همچون زرم تماشا کن
که آب دیده چو سیماب میکند بازی
هوش مصنوعی: بیا و مانند زری که درخشندگی خاصی دارد، به چهره من نگاه کن؛ به طوری که اشکهایم مثل آب معدنی، به زیبایی بازی میکنند.
ز نازکی تن چو قاقمش به رنج آید
اگرچه بر سر سنجاب میکند بازی
هوش مصنوعی: از لطافت بدنش مثل قاقم، اگرچه بر روی سنجاب بازی میکند، به زحمت میافتد.
تنم که غرقهٔ دریای اشک خونین شد
چو ماهی است که در آب میکند بازی
هوش مصنوعی: بدن من به مانند ماهی که در آب برای بازی کردن غوطهور است، در دریای اشک و اندوه غرق شده است.
درون خانهٔ دلبر نمیرود حیدر
چو حلقه بر در ازین باب میکند بازی
هوش مصنوعی: حیدر به خانهی معشوق نمیرود، زیرا به جای اینکه وارد شود، با نواختن بر در به یکی از بازیهای غیرمستقیم و رمزی مشغول است.

حیدر شیرازی