گنجور

شمارهٔ ۵۱ - فی البدیهه

عروس گل چو به طرف چمن درآمد باز
ز عشق بلبل شوریده برکشید آواز
به روی خرم گل بلبلان ادا کردند
میان باغ به نوروز نغمه های حجاز
نگار و باده ی لعلی گرت به دست آید
چو لاله فرش زمرد به پیش پای انداز
دلا! چو راز نهان آشکار خواهی کرد
خیال یار پری چهره ساز محرم راز
بمیر پیش مسافر چو بوسعید از ملک
بنه ز عشق چو محمود سر به پای ایاز
ز پا درآمدم از تاب مهر عالم سوز
ز دست رفته ام از دست یار دستان ساز
چو باز کرد شکار از برم کبوتر دل
چه باشد ار نفسی دربر من آید باز؟
چه شد که ملک دل عاشقان مشمر شد
مگر ز چشم تو برخاست فتنه در شیراز
ربوده ای دل صاحب دلان به حیله و مکر
فزوده ای هوس عاشقان به شیوه و ناز
دلم چو کعبه ی کوی تو دید، کرد طواف
تنم چو قبله ی روی تو دید، برد نماز
به مجمع تو بود عود و شمع در خور سوز
به مجلس تو بود رود و چنگ در خور ساز
به گرد کوی تو حیدر چو بگذرد، گوید
مگس به منزل سیمرغ می کند پرواز

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عروس گل چو به طرف چمن درآمد باز
ز عشق بلبل شوریده برکشید آواز
هوش مصنوعی: وقتی که گل‌عروس به سمت چمن آمد، بلبل عاشق دوباره با عشق خود آوازش را بلند کرد.
به روی خرم گل بلبلان ادا کردند
میان باغ به نوروز نغمه های حجاز
هوش مصنوعی: در میان باغ، بلبلان با خوشحالی به استقبال بهار آمدند و ترانه‌هایی شاداب و دل‌انگیز خواندند.
نگار و باده ی لعلی گرت به دست آید
چو لاله فرش زمرد به پیش پای انداز
هوش مصنوعی: اگر معشوق و می لعلین را در دستت بگیری، مانند گل لاله، فرش سبز زمردی را زیر پایش بیفکن.
دلا! چو راز نهان آشکار خواهی کرد
خیال یار پری چهره ساز محرم راز
هوش مصنوعی: ای دل! اگر بخواهی راز نهانی را آشکار کنی، پس باید خیال یار زیبا را در دل داشته باشی؛ زیرا اوست که درک کننده و محرم این رازهاست.
بمیر پیش مسافر چو بوسعید از ملک
بنه ز عشق چو محمود سر به پای ایاز
هوش مصنوعی: قبل از اینکه مسافری به راه بیفتد، مانند بوسعید بمیر و از سر زمین عشق، مانند محمود، پا بر زمین ایاز بگذار.
ز پا درآمدم از تاب مهر عالم سوز
ز دست رفته ام از دست یار دستان ساز
هوش مصنوعی: از شدت عشق و محبت، حالت را از دست دادم. همچنین از وجود یار خوش‌دست خود فاصله گرفتم و از او دور شدم.
چو باز کرد شکار از برم کبوتر دل
چه باشد ار نفسی دربر من آید باز؟
هوش مصنوعی: هنگامی‌که کبوترها به سوی من پرواز کنند و شکار از دست من برود، دیگر چه ارزش دارد که کسی دوباره به من نزدیک شود؟
چه شد که ملک دل عاشقان مشمر شد
مگر ز چشم تو برخاست فتنه در شیراز
هوش مصنوعی: چه شد که دیگر دل عاشقان آرامش ندارد؟ مگر این که فتنه‌ای از نگاه تو در شیراز به وجود آمده است.
ربوده ای دل صاحب دلان به حیله و مکر
فزوده ای هوس عاشقان به شیوه و ناز
هوش مصنوعی: تو با روش‌ها و فریب‌های خود، دل کسانی را که دل دارند دزدیده‌ای و آرزوهای عاشقان را به شیوه و ناز خود افزوده‌ای.
دلم چو کعبه ی کوی تو دید، کرد طواف
تنم چو قبله ی روی تو دید، برد نماز
هوش مصنوعی: دل من زمانی که زیبایی‌های تو را مشاهده کرد، مانند کعبه که دور آن طواف می‌کنند، دور تو گردش کرد و وقتی که چهره‌ات را دید، روح و جانم به شوق نمازخواندن به سمت تو رفت.
به مجمع تو بود عود و شمع در خور سوز
به مجلس تو بود رود و چنگ در خور ساز
هوش مصنوعی: در جمع تو عود و شمع روشن است و برای سوزاندن آماده‌اند. در مجلس تو رود و چنگ وجود دارد و برای نواختن ساخته شده‌اند.
به گرد کوی تو حیدر چو بگذرد، گوید
مگس به منزل سیمرغ می کند پرواز
هوش مصنوعی: وقتی حیدر از کنار کوی تو عبور می‌کند، مگس به منزل سیمرغ پرواز می‌کند و این را به همگان می‌گوید.