شمارهٔ ۵ - و له ایضا
ملک ملک ملاحت، شه خوبان خطا!
ریختی خون دل سوخته، بی جرم و خطا
گفتم از ملک ملک شاد شوم، عقلم گفت
به سراپردهٔ سلطان نرسد دست گدا
گرد کوهت چه عجب گر چو کمر می گردم
کز چه باشد تن و اندام تو در بند قبا
سینه از فرقت معشوقه کنم چون آتش
دیده از حسرت دردانه کنم چون دریا
از قفا گرچه رقیب تو قفا خواهد زد
با وجود رخ خوبت نخورم غم ز قفا
سرفرازی کنم ار دور سپهر اندازد
دامن وصل تو در دست من بی سر و پا
صد هزاران دل سودازده در خاک افتد
اگر آشفته شود زلف تو از باد صبا
از هوای رخ چون آتش و آب خط تو
می رود خاک من سوخته بر باد هوا
تا مخالف شدی ای جان جهان با عشاق
سوختی جان و دل حیدر بی برگ و نوا
شمارهٔ ۴ - و له ایضا: سرو آزاد که در باغ نشانند او راشمارهٔ ۶ - مرثیهٔ سلطان ابوسعید: باز ازین واقعه ما را دل و جان میسوزد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملک ملک ملاحت، شه خوبان خطا!
ریختی خون دل سوخته، بی جرم و خطا
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، تو که سلطنت زیبایی را در دست داری و بهترینها در تو جمعاند، چرا دلهای سوخته و بیگناه را به زحمت میاندازی؟
گفتم از ملک ملک شاد شوم، عقلم گفت
به سراپردهٔ سلطان نرسد دست گدا
هوش مصنوعی: گفتم که از حکومت و قدرت خوشحال شوم، اما به من گفتند که دست گدا به بارگاه و جایگاه پادشاه نمیرسد.
گرد کوهت چه عجب گر چو کمر می گردم
کز چه باشد تن و اندام تو در بند قبا
هوش مصنوعی: عجبی ندارد اگر من مانند کمر به دور کوه تو بگردم، چون زیبایی و اندام تو به قدری جذاب است که میتواند مرا در قید و بند خود نگه دارد.
سینه از فرقت معشوقه کنم چون آتش
دیده از حسرت دردانه کنم چون دریا
هوش مصنوعی: دلم از جدایی معشوقه آتشین میشود و حسرتی مانند دریا درونم ایجاد میشود.
از قفا گرچه رقیب تو قفا خواهد زد
با وجود رخ خوبت نخورم غم ز قفا
هوش مصنوعی: اگرچه از پشت، رقیب تو ممکن است به من حمله کند، اما به خاطر زیبایی روی تو، نگران نمیشوم.
سرفرازی کنم ار دور سپهر اندازد
دامن وصل تو در دست من بی سر و پا
هوش مصنوعی: اگر آسمان، دامن وصل تو را به دست من بیندازد، من سر بلندی میکنم.
صد هزاران دل سودازده در خاک افتد
اگر آشفته شود زلف تو از باد صبا
هوش مصنوعی: اگر زلف تو از نسیم صبح آشفته شود، دلهای بیشماری در غم و اندوه به خاک میافتند.
از هوای رخ چون آتش و آب خط تو
می رود خاک من سوخته بر باد هوا
هوش مصنوعی: خط زیبای تو مانند آتش و آب در دلم اثر میگذارد و باعث میشود که خاکم سوخته و به باد برود.
تا مخالف شدی ای جان جهان با عشاق
سوختی جان و دل حیدر بی برگ و نوا
هوش مصنوعی: وقتی که با عشق و عاشقان برخلاف شدی، دلت را سوزاندی و حیدر، بیهیچ نشانهای از زندگی و دریا، جانی دردناک را تجربه کرد.