گنجور

شمارهٔ ۴۹ - و له ایضا

به حسرت از قفس سینه مرغ جان برود
چو از برابرم آن یار دلستان برود
به یکدم از سپر نه سپهر درگذرد
دمی که ناوک آه من از کمان برود
بیا بیا و دمی در کنار من بنشین
که گر دمی بنشینی غم از میان برود
شود چو زلف سیاه تو دیده ها تاریک
چو نور روی تو از چشم عاشقان برود
به باغ اگر گل رخسار خویش عرضه دهی
ز رشک، رنگ ز رخسار ارغوان برود
هر آن کسی که بهشت رخ تو می طلبد
به جستجوی تو خواهد که از جهان برود
به مصر کوی تو گشتم مقیم و گفت رقیب
عجب بود ز مگس کز شکرستان برود
به مصلحت نفسی پیش عاشقان بنشین
که گر کناره کنی خون درین میان برود
رقیب گفت که حیدر برو ز پیش رخش
چگونه بلبل بیدل ز گلستان برود؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به حسرت از قفس سینه مرغ جان برود
چو از برابرم آن یار دلستان برود
هوش مصنوعی: سینه من مانند قفسی است که مرغ جانم در آن گرفتار است. هنگامی که آن معشوق دل‌انگیز از مقابل من دور می‌شود، این حسرت باعث می‌شود که جانم از این قفس پرواز کند.
به یکدم از سپر نه سپهر درگذرد
دمی که ناوک آه من از کمان برود
هوش مصنوعی: به یک لحظه از آسمان عبور می‌کند، زمانی که تیر اندوه من از کمان خارج شود.
بیا بیا و دمی در کنار من بنشین
که گر دمی بنشینی غم از میان برود
هوش مصنوعی: بیایید و لحظاتی را در کنار من بگذرانید، زیرا اگر تنها چند دقیقه در کنار من باشید، غم و اندوه از میان خواهد رفت.
شود چو زلف سیاه تو دیده ها تاریک
چو نور روی تو از چشم عاشقان برود
هوش مصنوعی: وقتی زلف سیاه تو بر چشم‌ها سایه می‌افکند، دیده‌ها می‌شود تاریک، اما نور روی تو باعث می‌شود که عاشقان از جلو چشمانشان غائب شوند.
به باغ اگر گل رخسار خویش عرضه دهی
ز رشک، رنگ ز رخسار ارغوان برود
هوش مصنوعی: اگر در باغ، گل زیبای خود را به نمایش بگذاری، به خاطر حسادت، رنگ از روی تو به قرمزی گل‌های ارغوانی تغییر می‌کند.
هر آن کسی که بهشت رخ تو می طلبد
به جستجوی تو خواهد که از جهان برود
هوش مصنوعی: هر کسی که تصویر زیبا و دلنشین تو را خواهان باشد، برای یافتن تو از این دنیا و زندگی فانی روی گردان خواهد شد.
به مصر کوی تو گشتم مقیم و گفت رقیب
عجب بود ز مگس کز شکرستان برود
هوش مصنوعی: در مصر، در جایی که تو هستی، ساکن شدم و رقیب به من گفت که عجیب است که چرا مگسی از گلستان شیرینی دور می‌شود.
به مصلحت نفسی پیش عاشقان بنشین
که گر کناره کنی خون درین میان برود
هوش مصنوعی: بهتر است برای حفظ خودت، در کنار عاشقان باشی؛ زیرا اگر از آن‌ها دور شوی، وضعیت برایت خطرناک خواهد شد.
رقیب گفت که حیدر برو ز پیش رخش
چگونه بلبل بیدل ز گلستان برود؟
هوش مصنوعی: رقیب گفت که حیدر، چرا از جلوی رخش دور شوی؟ مانند بلبل که بی‌دل از گلستان نمی‌تواند برود.