شمارهٔ ۴۴ - و له ایضا
بیا که درد مرا از لب تو درمان است
ببین که چون سر زلفت دلم پریشان است
گرم به باد دهی، ز آتش تو خاک شوم
که خاک پای تو خوشتر ز آب حیوان است
اگر اسیر کمند تو می شوم، چه شود
اسیر گلشن رویت هزاردستان است
به یوسف نکنم نسبت ای عزیز! که تو
هزار یوسفت اندر چه زنخدان است
ترنج غبغب و نار برش اگر بینی
مگو ز سیب سپاهان چرا که به ز آن است
تن ضعیف من از مهر عالم افروزش
چو ماه یک شبه از چشم خلق پنهان است
مرا ز فندق وبادام می کند گریان
شکرلبی که دهانش چو پسته خندان است
غبار خط که نوشتی، به نسخ حاجت نیست
محقق است که خط تو به ز ریحان است
مسوز حیدر بیدل چو عود در مجلس
که همچو نای ز چنگ غم تو نالان است
شمارهٔ ۴۳ - و له ایضا: نگار عهد شکن بی وفای دوران استشمارهٔ ۴۵ - و له ایضا: بیا که مردمک دیده غرقه در آب است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا که درد مرا از لب تو درمان است
ببین که چون سر زلفت دلم پریشان است
هوش مصنوعی: بیا که فقط با صحبتهای تو میتوانم به آرامش برسم. ببین که چقدر دل من به خاطر زیباییهای تو بلاتکلیف و آشفته است.
گرم به باد دهی، ز آتش تو خاک شوم
که خاک پای تو خوشتر ز آب حیوان است
هوش مصنوعی: اگر به من توجه کنی و محبت کنی، حتی اگر به خاطر عشق و محبت تو بسوزم، برای من بهتر است که خاک پای تو باشم تا اینکه در زندگی معمولی و بیمعنا مثل آب حیوانات باشم.
اگر اسیر کمند تو می شوم، چه شود
اسیر گلشن رویت هزاردستان است
هوش مصنوعی: اگر من به دام عشق تو بیفتم، چه فرقی میکند که من در دنیای زیبایی چهرهات گم شوم که هزاران لذت به همراه دارد؟
به یوسف نکنم نسبت ای عزیز! که تو
هزار یوسفت اندر چه زنخدان است
هوش مصنوعی: به یوسف نسبت ندهید ای عزیز! چرا که تو هزاران یوسف را در وجودت داری که در چه زیبایی و جذابیتی نهان است.
ترنج غبغب و نار برش اگر بینی
مگو ز سیب سپاهان چرا که به ز آن است
هوش مصنوعی: اگر میوهای به زیبایی ترنج و میوهای به رنگ آتش را ببینی، نیازی نیست از سیب سپاهان صحبت کنی، زیرا این میوه به مراتب برتر است.
تن ضعیف من از مهر عالم افروزش
چو ماه یک شبه از چشم خلق پنهان است
هوش مصنوعی: بدن ضعیف من به خاطر عشق و محبت، همچون ماهی که فقط یک شب در آسمان دیده میشود، از نگاه مردم پنهان است.
مرا ز فندق وبادام می کند گریان
شکرلبی که دهانش چو پسته خندان است
هوش مصنوعی: مرا از خوردن فندق و بادام به گریه میاندازد، آن شکر لب که دهانش مثل پسته خندان است.
غبار خط که نوشتی، به نسخ حاجت نیست
محقق است که خط تو به ز ریحان است
هوش مصنوعی: غبار خطی که نوشتی، دیگر نیازی به توضیح ندارد. واضح است که خط تو از بوی گل هم بهتر است.
مسوز حیدر بیدل چو عود در مجلس
که همچو نای ز چنگ غم تو نالان است
هوش مصنوعی: آتش حیدر بیدل را مانند بخاری که در مجلس روشن است، نسوزانید؛ چرا که همچون سازی که با درد و غم نواخته میشود، از فراق و اندوه تو ناله میکند.