گنجور

شمارهٔ ۴۰ - و له ایضا

بتم چو ساغر یاقوت ناب می‌گیرد
گل از حرارت می در گلاب می‌گیرد
از آن نفس که بدیدم به خواب چشم خوشت
گمان مبر که مرا بی‌تو خواب می‌گیرد
مگر ز روی تو یک ذره می‌شود پیدا
که مه هلال شد و آفتاب می‌گیرد
فروغ چهرهٔ خوبت که آب رویم برد
چه آتشی است که در شیخ و شاب می‌گیرد
من از برت نگریزم که الچی غم تو
چو رستم است که افراسیاب می‌گیرد
درون کوی خرابات نیستی، حیدر
به یاد لعل تو جام شراب می‌گیرد
فروغ بادهٔ لعلی درون جام بلور
چو آتش است که از روی آب می‌گیرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتم چو ساغر یاقوت ناب می‌گیرد
گل از حرارت می در گلاب می‌گیرد
هوش مصنوعی: شخصیتی همچون معشوق من، زیبایی و جذبه‌اش بی‌نظیر است و مانند ساغری از یاقوت، توجه و زیبایی را به خود جلب می‌کند. از دل این زیبایی، گلی می‌روید که از گرمای عشق مانند گلابی خوشبو و دلپذیر است.
از آن نفس که بدیدم به خواب چشم خوشت
گمان مبر که مرا بی‌تو خواب می‌گیرد
هوش مصنوعی: من از آن نفس که در خواب دیدم، خیال نکن که بدون تو خوابم می‌برد.
مگر ز روی تو یک ذره می‌شود پیدا
که مه هلال شد و آفتاب می‌گیرد
هوش مصنوعی: مگر می‌شود که زیبایی و جذابیت تو به قدری مشخص شود که مانند ماه در حال جوانه زدن باشد و خورشید را تحت‌الشعاع قرار دهد؟
فروغ چهرهٔ خوبت که آب رویم برد
چه آتشی است که در شیخ و شاب می‌گیرد
هوش مصنوعی: نور چهرهٔ زیبای تو آنقدر دلرباست که من را غرق می‌کند. چه آتشی در دل جوانان و پیران می‌افکند!
من از برت نگریزم که الچی غم تو
چو رستم است که افراسیاب می‌گیرد
هوش مصنوعی: من از تو دور نخواهم شد، زیرا غم تو برای من مانند رستم است که در برابر افراسیاب می‌جنگد.
درون کوی خرابات نیستی، حیدر
به یاد لعل تو جام شراب می‌گیرد
هوش مصنوعی: در محله خراباتی‌ها که تو نیستی، حیدر به یاد لعل‌های تو شراب می‌نوشد.
فروغ بادهٔ لعلی درون جام بلور
چو آتش است که از روی آب می‌گیرد
هوش مصنوعی: نور و brillo رنگین شراب قرمز و لعل در جام شفاف مانند شعله‌ای است که از سطح آب می‌درخشد و می‌تابد.