گنجور

شمارهٔ ۳۶ - و له ایضا

ای دل! به جهان معتکف کوی فلان باش
در بندگی حضرت او بسته میان باش
تا نور رخ آن مه بی مهر ببینی
ای چشم ستم دیده! همیشه نگران باش
گر سنگ زند یار و گرت تنگ کند دل
رو در بر آن سنگ دل تنگ دهان باش
تا دیده ی بی دیده نبیند رخ خوبت
رو همچو من از دیده ی بی دیده نهان باش
ای جان! بربودی دل و رفتی و نشستی
لطفی کن و برخیز و بیا در پی جان باش
تا مست لب لعل شکربار تو باشم
از لعل خودم باده بده، گو رمضان باش
تا عشق شود حاکم جان تو چو حیدر
از جان به جهان عاشق آن جان و جهان باش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل! به جهان معتکف کوی فلان باش
در بندگی حضرت او بسته میان باش
هوش مصنوعی: ای دل! در این دنیا در کنار آن محبوب باش و در خدمت او همیشه حاضر و در انتظار بمان.
تا نور رخ آن مه بی مهر ببینی
ای چشم ستم دیده! همیشه نگران باش
هوش مصنوعی: ای چشم‌های ستم‌دیده! برای دیدن نور چهره آن مه بی‌مهر، همواره در نگرانی باش.
گر سنگ زند یار و گرت تنگ کند دل
رو در بر آن سنگ دل تنگ دهان باش
هوش مصنوعی: اگر محبوب تو سنگدل باشد و به تو سخت بگیرد، بهتر است که با دل و زبانی نرم و آرام با او رفتار کنی.
تا دیده ی بی دیده نبیند رخ خوبت
رو همچو من از دیده ی بی دیده نهان باش
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشم ناپیدا از زیبایی تو بی‌خبر است، تو نیز در پنهانی بمان و خود را از دیده‌ها دور نگه‌دار.
ای جان! بربودی دل و رفتی و نشستی
لطفی کن و برخیز و بیا در پی جان باش
هوش مصنوعی: ای عزیز! تو دل مرا بردی و رفتی. لطفاً لطفی کن و بلند شو و بیا تا در پی جانم باشی.
تا مست لب لعل شکربار تو باشم
از لعل خودم باده بده، گو رمضان باش
هوش مصنوعی: من می‌خواهم تا جایی که ممکن است از زیبایی و شیرینی لب‌های تو بهره‌مند شوم و از شادی و نشاطی که به من می‌دهی، غافل نباشم. به من باده‌ای بده، گو این روزها مانند روزهای رمضان باشد که در آن روزها انسان‌ها بیشتر به معنویت و خوشی می‌پردازند.
تا عشق شود حاکم جان تو چو حیدر
از جان به جهان عاشق آن جان و جهان باش
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق بر روح تو تسلط پیدا کند، مانند حیدر، به عشق و دنیای عاشقانه‌ات اهمیت بده.