شمارهٔ ۳۷ - و له ایضا
بر چهرهٔ او هر که زمانی نگران شد
مانند من از مهر رخش بیدل و جان شد
یارم به در مسجد نو بر لب جویی
آمد چو گل تازه و چون سرو روان شد
بر سینه زدم سنگ و دلم تنگ شد از غم
تا از برم آن سنگ دل تنگ دهان شد
در مجمع خوبان که به از حور بهشتند
دلدار من آن دارد و دل عاشق آن شد
تا مست شوی از لب معشوقه چو حیدر
می نوش که عید آمد و ماه رمضان شد
شمارهٔ ۳۶ - و له ایضا: ای دل! به جهان معتکف کوی فلان باششمارهٔ ۳۸ - بهاریات: ساقی! بده آن باده که هنگام بهارست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر چهرهٔ او هر که زمانی نگران شد
مانند من از مهر رخش بیدل و جان شد
هوش مصنوعی: هر که به چهرهٔ او نگاهی انداخت و برای لحظاتی نگران شد، مانند من از زیبایی و محبت او دل و جانش را از دست داد.
یارم به در مسجد نو بر لب جویی
آمد چو گل تازه و چون سرو روان شد
هوش مصنوعی: دوست من به کنار مسجد جدیدی آمد، در حاشیه جوی آب، مانند گلی تازه و شاداب، و همچون سروی با وقار و سرزنده به حرکت درآمد.
بر سینه زدم سنگ و دلم تنگ شد از غم
تا از برم آن سنگ دل تنگ دهان شد
هوش مصنوعی: به دل خود سنگینی غم را حس کردم و احساس تنگی و ناراحتی کردم. این احساس باعث شد که زبانی تند و تلخ پیدا کنم و از درون دلم را بگشایم.
در مجمع خوبان که به از حور بهشتند
دلدار من آن دارد و دل عاشق آن شد
هوش مصنوعی: در جمع بهترینها که از حورهای بهشتی نیز بهترند، محبوب من در آنجا حضور دارد و دل عاشق نیز به او تعلق دارد.
تا مست شوی از لب معشوقه چو حیدر
می نوش که عید آمد و ماه رمضان شد
هوش مصنوعی: بیا از عشق و محبت پر شو، همانطور که حیدر از شراب مینوشد. اکنون زمانی است برای خوشحالی و جشن، چون عید فرا رسیده و ماه رمضان به پایان رسیده است.