شمارهٔ ۳۴ - و له ایضا
تا دست دلم دامن دلدار گرفتهست
جان در نظر یار وفادار گرفتهست
ترسم که جهان جمله به یکبار بسوزد
کآتش ز دلم در در و دیوار گرفتهست
آن پیر که بد معتکف مسجد جامع
امروز وطن بر در خمار گرفتهست
ای صیقلیان! زنگش ازین دل بزدایید
کآن آینه حیف است که زنگار گرفتهست
گفتی که گرفتی نکنم گر بخوری می
چون است که امروز دگربار گرفتهست؟
آن کو به همه عمر نشد عاشق رویی
دق بر من مسکین گرفتار گرفتهست
یاران! به سر یار که در عالم معنی
حیدر دلش از مردم اغیار گرفتهست
شمارهٔ ۳۳ - جواب: ای آنکه ندانی که وفاداری با ما چیستشمارهٔ ۳۵ - در فراق: درمان دل خسته ندانم ز که جویم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا دست دلم دامن دلدار گرفتهست
جان در نظر یار وفادار گرفتهست
هوش مصنوعی: دلم به محبوبش چنگ زده و در این حال، جانم در نظر محبوبی وفادار در نظر گرفته شده است.
ترسم که جهان جمله به یکبار بسوزد
کآتش ز دلم در در و دیوار گرفتهست
هوش مصنوعی: نگرانم که روزی همهچیز به خاطر داغی که در دلم دارم، به یکباره بسوزد و شعلهاش همه جا را فرا بگیرد.
آن پیر که بد معتکف مسجد جامع
امروز وطن بر در خمار گرفتهست
هوش مصنوعی: آن فرد سالخوردهای که به عبادت در مسجد جامع مشغول بود، امروز به حال مستی بر در خانهاش نشسته است.
ای صیقلیان! زنگش ازین دل بزدایید
کآن آینه حیف است که زنگار گرفتهست
هوش مصنوعی: ای صافکنندگان! زنگ و کثیفی را از این دل دور کنید، زیرا این آینه ارزشمند است و نباید دچار زنگار شود.
گفتی که گرفتی نکنم گر بخوری می
چون است که امروز دگربار گرفتهست؟
هوش مصنوعی: گفتی که دیگر نخواهم خورد، آیا حالا که دوباره به سراغش رفتهای، به خوبی نمیدانی؟
آن کو به همه عمر نشد عاشق رویی
دق بر من مسکین گرفتار گرفتهست
هوش مصنوعی: کسی که در طول عمرش هرگز عاشق چهرهای نشد، به حال من بدبخت دلسوزی میکند.
یاران! به سر یار که در عالم معنی
حیدر دلش از مردم اغیار گرفتهست
هوش مصنوعی: دوستان! در دنیای حقیقت، یار ما که حیدر نام دارد، دلش از دیگران جدا شده است.