شمارهٔ ۳۱ - و له ایضا
من عاشق آن سنگدلِ تنگدهانم
دلبستهٔ آن پستهٔ شیرین فلانم
خواهم که برش بَرْ بَرِ چون سیم بسایم
خواهم که لبش بر لب شیرین برسانم
آیا بُوَد آن روز که در مجلس شادی
بنشینم و در صحبت خویشش بنشانم
گه بوسه دهم بر لب شیرین چو قندش
گه کام دل از پستهٔ تنگش بستانم
گر کفر دو زلفش ببرد دنیی و دینم
ور غمزهٔ شوخش بِسِتانَد دل و جانم
من تَرکِ چنان تُرکِ پریچهره نگویم
همچون سر و زر در قدمش جان بفشانم
فریاد که چون حیدر ازین داغ جگرسوز
از هفت فلک میگذرد آه و فغانم
شمارهٔ ۳۰ - فی البدیهه: آمد به در مسجد آدینه نگاریشمارهٔ ۳۲ - و له ایضا: با زلف چو شامش نفس باد صبا چیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من عاشق آن سنگدلِ تنگدهانم
دلبستهٔ آن پستهٔ شیرین فلانم
هوش مصنوعی: من عاشق کسی هستم که دلش سنگی و زبانش بسته است، و به آن پستهٔ شیرین هم دل بستهام.
خواهم که برش بَرْ بَرِ چون سیم بسایم
خواهم که لبش بر لب شیرین برسانم
هوش مصنوعی: میخواهم زیبایی او را چون نقره درخشان بسازم و آرزو دارم که لبهایش را به لطافت و شیرینی برسانم.
آیا بُوَد آن روز که در مجلس شادی
بنشینم و در صحبت خویشش بنشانم
هوش مصنوعی: آیا آن روز خواهد آمد که در جمع شادان بنشینم و در گفتوگو با عزیزانم به خوشی بگذرانم؟
گه بوسه دهم بر لب شیرین چو قندش
گه کام دل از پستهٔ تنگش بستانم
هوش مصنوعی: گاه بر لب شیرینش بوسه میزنم، گاهی هم از دل تنگش لذت میبرم.
گر کفر دو زلفش ببرد دنیی و دینم
ور غمزهٔ شوخش بِسِتانَد دل و جانم
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای دو زلفش دنیا و دین مرا برباید، یا اگر ناز و غمزهاش دل و جانم را تسخیر کند، به هر حال قابل تحمل است.
من تَرکِ چنان تُرکِ پریچهره نگویم
همچون سر و زر در قدمش جان بفشانم
هوش مصنوعی: من به هیچوجه از محبوبی که چهرهای زیبا دارد دست نمیکشم؛ مانند طلا و نقره، جانم را در پای او فدای او میکنم.
فریاد که چون حیدر ازین داغ جگرسوز
از هفت فلک میگذرد آه و فغانم
هوش مصنوعی: کمک بگیرید! چون حیدر، از درد عمیق و سوزناک درونم، صدا و نالهام از آسمانها میگذرد و به گوش همگان میرسد.