شمارهٔ ۲۹ - و له ایضا
جانا! دل من چون دهن تنگ تو تنگ است
پشتم ز خیال سر زلف تو چو چنگ است
پای دلم از بهر تو در بحر محیط است
کام دلم از کام تو در کام نهنگ است
بر حال من زار جگرخوار نبخشی
آن دل که تو داری مگر از آهن و سنگ است
خونم بخوری، دل ببری، چهره بپوشی
ای ماه پری چهره نگویی که چه ینگ است
شکرانه دهم جان و کنم آشتی از نو
گر زآنکه ترا با من دل سوخته جنگ است
آن چشم خویش دلکش سرمست جهانگیر
ترکی است کمان دار که با تیر خدنگ است
از خوی تو بیداد کشد حیدر بیدل
خوی تو چه خوبی است مگر خوی پلنگ است؟
شمارهٔ ۲۸ - و له ایضا: تا کی من دیوانه گرفتار تو باشمشمارهٔ ۳۰ - فی البدیهه: آمد به در مسجد آدینه نگاری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.