گنجور

شمارهٔ ۲۶ - و له ایضا

امروز که در کوی خرابات الستم
از حسرت یاقوت لبت باده پرستم
سجاده و تسبیح به یک گوشه نهادم
وز کفر سر زلف تو زنار ببستم
ترک سر و زر کردم و دین و دل و دنیا
در دیر مغان رفتم و فارغ بنشستم
دردانه طمع کردم و در دام فتادم
فارغ شدم از دانه و از دام بجستم
ای مطرب خوش نغمه! بزن پرده ی عشاق
وی ساقی وحدت! بده آن باده به دستم
هیچم خبری نیست ز فردای قیامت
امروز که چون نرگس سرمست تو مستم
چون من شدم از دست، بگیر از سر یاری
دست من افتاده که در پای تو پستم
در عالم وحدت که در آن هیچ نگنجد
چون نیستم، ای خواجه! مپندار که هستم
چون حیدر کرار به فرمان محمد
در کعبه ی جان رفتم و بتها بشکستم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امروز که در کوی خرابات الستم
از حسرت یاقوت لبت باده پرستم
هوش مصنوعی: امروز در مکان خراباتی که هستم، به قدری دلم برای زیبایی لب تو تنگ است که مشغول نوشیدن شراب شده‌ام.
سجاده و تسبیح به یک گوشه نهادم
وز کفر سر زلف تو زنار ببستم
هوش مصنوعی: من سجاده و تسبیح را در گوشه‌ای گذاشتم و از کفر خود دست کشیدم و به دور زلف تو اعتراف کردم.
ترک سر و زر کردم و دین و دل و دنیا
در دیر مغان رفتم و فارغ بنشستم
هوش مصنوعی: از ظواهر زندگی و زرق و برق آن کناره‌گیری کردم و همه چیزهایی که مربوط به دین، عشق و دنیا است را رها کرده و به خانقاه مغان رفتم و بی‌توجه و آرام نشستم.
دردانه طمع کردم و در دام فتادم
فارغ شدم از دانه و از دام بجستم
هوش مصنوعی: من به چیزی که آرزو داشتم، دست پیدا کردم و به دام افتادم. اما اکنون از آن آرزو و از دام گریز کردم و آزاد شدم.
ای مطرب خوش نغمه! بزن پرده ی عشاق
وی ساقی وحدت! بده آن باده به دستم
هوش مصنوعی: ای موزیسین با صدای دلنشین! نغمه‌ای بزن که دل‌ها را به‌هم پیوند بزند. ای ساقی از صفای یکتایی! آن می خوش را به دستم بده.
هیچم خبری نیست ز فردای قیامت
امروز که چون نرگس سرمست تو مستم
هوش مصنوعی: هیچ اطلاعاتی درباره روز قیامت ندارم، اما امروز به قدری در شادی و سرخوشی غرق هستم که مانند نرگس مست و شگفت‌زده‌ام.
چون من شدم از دست، بگیر از سر یاری
دست من افتاده که در پای تو پستم
هوش مصنوعی: وقتی که من از شدت درد و ناراحتی به زانو درآمدم، تو دستم را بگیر، زیرا من در پایت به خاک افتاده‌ام و از تو یاری می‌خواهم.
در عالم وحدت که در آن هیچ نگنجد
چون نیستم، ای خواجه! مپندار که هستم
هوش مصنوعی: در جهانی که منیت و جدا بودن وجود ندارد و همه چیز در اتحاد است، وقتی من در این حالت نیستم، ای آقا! گمان نکن که من وجود دارم.
چون حیدر کرار به فرمان محمد
در کعبه ی جان رفتم و بتها بشکستم
هوش مصنوعی: به مانند حیدر، که به دستور محمد در کعبهٔ دل وارد شدم و بت‌های درون را شکستم.