گنجور

شمارهٔ ۲۲ - فی البدیهه

بت شکرسخن پسته‌دهان می‌گذرد
مَهِ خورشیدرخ موی‌میان می‌گذرد
خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید
کآفت مرد و زن و پیر و جوان می‌گذرد
تا من از سینهٔ مجروح سپر ساخته‌ام
از دلم ناوک مژگان فلان می‌گذرد
به ظریفی و حریفی و لطیفی و خوشی
یار من از همه خوبان جهان می‌گذرد
تا تو با روز رخ و زلف چو شب می‌گذری
خود شب و روز ندانم به چه سان می‌گذرد
تو چه دانی که ز عشق رخ همچون روزت
شب تاریک چه بر خسته‌دلان می‌گذرد
تا بر آن آب حیات دهنت تشنه شدم
عمر در عشق تو چون آب روان می‌گذرد
هرکه او پای نهد بر سر کوی تو شبی
چون من سوخته دل از سر جان می‌گذرد
حیدر عاشق و سودازده از بیم رقیب
هر شبی بر سر کوی تو نهان می‌گذرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بت شکرسخن پسته‌دهان می‌گذرد
مَهِ خورشیدرخ موی‌میان می‌گذرد
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت چهره معشوق همچون نور آفتاب است که درخشش او به راحتی توجه همه را جلب می‌کند. این معشوق با طعنه و ناز خود، دل‌ها را تسخیر می‌کند و همان‌طور که خورشید در آسمان می‌تابد، او نیز در زندگی انسان‌ها اثرگذار است.
خلق شیراز! بدانید و نظر باز کنید
کآفت مرد و زن و پیر و جوان می‌گذرد
هوش مصنوعی: ای مردم شیراز! آگاه باشید و چشم‌هایتان را باز کنید که مشکلات و خطرات برای همه، از مرد و زن گرفته تا پیر و جوان، وجود دارد.
تا من از سینهٔ مجروح سپر ساخته‌ام
از دلم ناوک مژگان فلان می‌گذرد
هوش مصنوعی: من به خاطر زخم‌دلم، سپری درست کرده‌ام، اما همچنان تیرکمان چشمانش در قلبم می‌گذرد.
به ظریفی و حریفی و لطیفی و خوشی
یار من از همه خوبان جهان می‌گذرد
هوش مصنوعی: یار من به خاطر ظرافت، لطافت و خوشی‌اش از همه خوبان دنیا برتر است.
تا تو با روز رخ و زلف چو شب می‌گذری
خود شب و روز ندانم به چه سان می‌گذرد
هوش مصنوعی: وقتی تو با زیبایی و شگفتی‌ات مانند شب می‌گذری، خودم نمی‌دانم روزها و شب‌ها چگونه سپری می‌شوند.
تو چه دانی که ز عشق رخ همچون روزت
شب تاریک چه بر خسته‌دلان می‌گذرد
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که عشق، چهره‌ات را همچون روشنی روز جلوه‌گر کرده، اما بر دل‌های خسته و دلمرده چه سخت می‌گذرد.
تا بر آن آب حیات دهنت تشنه شدم
عمر در عشق تو چون آب روان می‌گذرد
هوش مصنوعی: من از عشق تو به شدت عطش دارم و همین باعث می‌شود که عمرم مانند آب روان به سرعت بگذرد.
هرکه او پای نهد بر سر کوی تو شبی
چون من سوخته دل از سر جان می‌گذرد
هوش مصنوعی: هر کسی که در شب به محل تو بیفتد، مانند من که دل شکسته‌ام، تمام وجودش را به خاطر تو نثار می‌کند.
حیدر عاشق و سودازده از بیم رقیب
هر شبی بر سر کوی تو نهان می‌گذرد
هوش مصنوعی: حیدر به خاطر ترس از رقیب، هر شب به صورت پنهانی از کنار کوی تو می‌گذرد و دلش پر از عشق و آرزو است.