گنجور

شمارهٔ ۲۰ - و له ایضا

در چنان صورت مطبوع عجب می مانم
بیم آن است که بوسی ز لبش بستانم
مست برخیزم و در باغ ارم بر لب جوی
چون گل و سرو روان پیش خودش بنشانم
از رخ و زلف و قد و خد و خطش جمع شود
سوسن و سنبل و سرو و سمن و ریحانم
حور عینش شمرم، باغ بهشتش گویم
صنع رویش نگرم، آیت لطفش خوانم
پیش پایش به زمین افتم و دستش بوسم
ترک سر گویم و جان در قدمش افشانم
لابه آغازم و دستان زنم و باده خورم
تا کمروار در آید به میان دستانم
در برش گیرم و کام از لب لعلش یابم
در برش میرم و بر باد روم ایمانم
گر کسی طعنه زند بر من و حال دل من
گو مزن طعنه که من قصه غلط می خوانم
منکر من چه شوی، سرزنش من چه کنی؟
برو ای خواجه! که من حیدر بی سامانم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در چنان صورت مطبوع عجب می مانم
بیم آن است که بوسی ز لبش بستانم
هوش مصنوعی: در چهره‌ای زیبا همواره حیرت‌زده‌ام و نگرانم که مبادا از لب‌هایش بوسه‌ای بگیرم.
مست برخیزم و در باغ ارم بر لب جوی
چون گل و سرو روان پیش خودش بنشانم
هوش مصنوعی: مست و شاداب از جا بلند می‌شوم و در باغی زیبا مانند باغ ارم، در کنار نهر آب نشسته و مانند گل و سرو، با آرامش و زیبایی، خودم را در کنار دیگران قرار می‌دهم.
از رخ و زلف و قد و خد و خطش جمع شود
سوسن و سنبل و سرو و سمن و ریحانم
هوش مصنوعی: از زیبایی‌ها و جذابیت‌های چهره و مو و قامت و نقش و خط او، همه گل‌ها و گیاهان خوشبوی به وجود می‌آیند.
حور عینش شمرم، باغ بهشتش گویم
صنع رویش نگرم، آیت لطفش خوانم
هوش مصنوعی: من زیبایی و دلربایی او را چون حوری بهشتی می‌دیدم و زیبایی باغ بهشت را در چهره‌اش احساس می‌کنم. هرگاه به او نگاه می‌کنم، نشانه‌ای از رحمت و لطف خداوند را در او می‌یابم.
پیش پایش به زمین افتم و دستش بوسم
ترک سر گویم و جان در قدمش افشانم
هوش مصنوعی: در برابر او به زمین می‌افتم و دستش را می‌بوسم، سرم را به خاک می‌گذارم و جانم را فدای قدم‌هایش می‌کنم.
لابه آغازم و دستان زنم و باده خورم
تا کمروار در آید به میان دستانم
هوش مصنوعی: من شروع می‌کنم به کار کردن و با دستانم به فعالیت می‌پردازم و در حین نوشیدن باده، تا کمی از خجالت و دست و دلم لرزیدگی‌ام کم شود و وجودم با دستانم درهم تنیده شود.
در برش گیرم و کام از لب لعلش یابم
در برش میرم و بر باد روم ایمانم
هوش مصنوعی: در آغوش او می‌مانم و از لب شیرینش لذت می‌برم، اما اگر به او نزدیک شوم، گویی همه ایمانم را از دست می‌دهم و در دل طوفانی از احساسات غرق می‌شوم.
گر کسی طعنه زند بر من و حال دل من
گو مزن طعنه که من قصه غلط می خوانم
هوش مصنوعی: اگر کسی به من انتقاد کند و درباره‌ی حال دلم صحبت نکند، باید بداند که من داستان را به اشتباه روایت می‌کنم.
منکر من چه شوی، سرزنش من چه کنی؟
برو ای خواجه! که من حیدر بی سامانم
هوش مصنوعی: چرا منکر وجود من می‌شوی و مرا سرزنش می‌کنی؟ برو، ای آقای من! من همان حیدر بی‌قرار هستم.