گنجور

شمارهٔ ۱۹ - و له ایضا

روز نوروز و می و مطرب و معشوق و بهار
مستی و عشرت و آغوش و بر و بوس و کنار
سمن و نسترن و یاسمن و سرو چمن
سوسن و برگ گل و جام می و روی نگار
کام و آرام و نشاط و طرب و عیش و خوشی
سرو و شمشاد و گل و سنبل و سیب و به و نار
مستی نرگس و رنگ چمن و سایه ی بید
غلغل بلبل و بوی گل و آواز هزار
شیوه و ناز و عتاب صنم سیم اندام
شاهد و شمع و شراب و بت شیرین گفتار
باغ و صحرا و لب جوی و قد سرو سهی
عنبر و عود و عبیر و سمن و مشک تتار
چشم در شاهد و گل در بر و ساغر در دست
گوش بر مطرب و می در سر و لب بر لب یار
یار در مجلس و مه در خور و حیدر با دوست
باده در ساغر و جان در بر و دل با دلدار
خوش بود این همه گر دست دهد وقت صبوح
خوش بود این همه گر جمع شود فصل بهار

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1402/05/24 01:07
سید مصطفی سامع

شعر شماره ۱۴
دوازده امامی

 
به دل گر ترا ذکر داور نباشد
یقین دل بغیرش منور نباشد
 
چو باشی  به دین محمد مطیع
گذار رهت  سوی سقر نباشد
 
چو مومن بسان خلیل نبی شو
ترا ترسی از آب و  آذر نباشد
 
اگربیمی  ازفعل زشتت نداری
یقین اعقتادت به محشر نباشد
 
اگرتارک واجبات خدایی
ترا صالحان یار و یاور نباشد
 
خوشا گرکه داری به دل حب احمد
ترا هولِ از روز آخر نباشد
 
اگر قاسم نار وجنت ندانی
جواز ترا  مُهر حیدر نباشد
 
وصی بلا فصل احمد به عالم
سوای علی میرمنبر نباشد
 
شه صف شکن شیروشمشیر احمد
بحزمرتضی شاه صفدر نباشد

گرت بغض زهرای اطهربه دل هست
ترا آشنا آب کوثر نباشد
 
به دل گر نداری  ولای حسن را
یقین مقتدایت پیمبر نباشد
 
اگر در دلت عشق شاه شهید هست
دلیلش بجز شیر مادر نباشد
 
شبیه  حسین شو مطیع خدایت
ترا بیمی از ظلم کافر نباشد
 
چو هستی گرفتار درد وبلا ها
رهنده بجز آل اطهر نباشد
 
به قربان دین شو بسان ابوالفضل
ترا باکی از دست وپیکر نباشد
 
چو باشد زمین و زمان پر زماتم
به غم های زینب برابر نباشد
 
اگر مهر سجاد و باقر در عالم
نداری ترا  حال بدتر نباشد
 
اگر دین و آییین جعفر ترا هست
دگرجای ترسی زکیفر نباشد
 
ز موسی کاظم شفایی بخواه
مثالش طبیب توانگر نباشد
 
ز شاه خراسان بخواه هرچه خواهی
چو شاه رضا مهربانتر نباشد
 
گدای عطای جواد تقی شو
به مانند  او کس عطاگر نباشد
 
دو صد شاه ورهبر که باشد درعالم
چو هادی مرا میر و رهبر  نباشد
پناه همه بی پناهان به دوران
بغیرحسن شاه عسکر نباشد
 
برای امام زمانت دعا کن
بجز از دعا راه دیگر نباشد

نمودی اگر پیشه  تقوا برایت
ترا (سامعا)خوف بی مر نباشد