فی حمد باری تعالی جل جلاله و عم نواله
خالق اشیا که این دریای اخضر آفرید
در کنار و دامنش، یاقوت و گوهر آفرید
طاق ازرق بست و این فرش مطبق گسترید
مهر انور ساخت و این ماه منور آفرید
در خم چوگان ماه نو به صنع خویشتن
آسمان ماننده ی گوی مدور آفرید
طشت زرین، طاس سیمین، در و گوهر، جزع و لعل
این همه قدرت درین دریای اخضر آفرید
صانع بیچون که این سطح مسطح راست کرد
قامت گردون کژرو همچو چنبر آفرید
از برای آنکه تا طباخی اشیا کند
آتشی از مهر در خورشید خاور آفرید
تا موالید ثلاثه پرورند از امر «کن»
چار طبع و نه سپهر و هفت اختر آفرید
ماهیان را در میان آب دریا جای داد
در کنار آتش سوزان، سمندر آفرید
زانجم رخشنده و رنگ شفق، هنگام شام
در کنار آسمان یاقوت و گوهر آفرید
کرد ابراهیم آزر بت شکن از امر خویش
از برای بت تراشی گرچه آزر آفرید
آدمی از چار طبع و پنج حس و شش جهت
در زمان کاف و نون الله اکبر آفرید
تا دماغ جان مشتاقان خود مشکین کند
مشک از آهوی چین، وز گاو عنبر آفرید
از شکوفه چون درختان را کله بر سر نهاد
از ورقهاشان، قبای سبز دربر آفرید
از لطافت، رنگ رخسار سمن چون آب بست
وز نظافت، لاله را همرنگ آذر آفرید
غنچه ی رعنا که می پوشد قبای فستقی
بر مثال دختری در زیر چادر آفرید
سوسن اندر طرف بستان ده زبانی می کند
از برای آنکه یزدانش سخنور آفرید
از بهار و ارغوان و لاله و نسرین و گل
در میان بوستان، دیبای ششتر آفرید
چون گل صد برگ را جام شراب ناب داد
مستی و شوخی همه در چشم عبهر آفرید
از شکوفه در میان بوستان گوهر نمود
وز شقایق در کنار باغ اخگر آفرید
نرگس صاحب نظر، چون دیده ی خود باز کرد
از دم ابر بهاری دیده اش تر آفرید
فصل نیسان، قدرت او از بهار هفت رنگ
بر سر دوشیزگان باغ، معجر آفرید
چون درخت گل بخندید و رخ خود سرخ کرد
بر کف او جامی از یاقوت احمر آفرید
بر کف لاله- که مخمورست- جام می نهاد
بر کف نرگس- که سرمست است- ساغر آفرید
در کنار باغ، چون گل را سپر داد از هوا
در میان بوستان، با بید خنجر آفرید
نی چون کف بگشود و در خدمت میان ده جا ببست
در نهاد او ز صنع خویش شکر آفرید
نرگس رعنا چو بر تخت زمرد جای داد
تاج بر فرق سرش از سیم و از زر آفرید
زیر دامان درختان چمن، فصل ربیع
لاله های آتشین مانند مجمر آفرید
در میان نوجوانان چمن، فصل بهار
یاسمین ماننده ی پیر موقر آفرید
بوستانها از لطافت همچو جنت راست کرد
جویهای آب شیرین همچو کوثر آفرید
گوهری از امر خود بنهاد در درج عقیق
چون از آن نه ماه شد، ماهی منور آفرید
قدرت و صنعش تماشا کن که از یک قطره آب
صورتی محبوب گل روی سمن بر آفرید
سرکشان نازنین گل رخ نسرین بدن
مه وشان دلکش خورشید پیکر آفرید
از برای «کنت کنزا» این همه اسرار صنع
در خط و خال و لب و رخسار دلبر آفرید
قادر بیچون که این دنیا و عقبا راست کرد
بهترین دنیی و عقبی پیمبر آفرید
مصطفا و مجتبا و ابطحی و هاشمی
بر همه پیغمبرانش شاه و سرور آفرید
چون به دست صنع خود گیسوی احمد برفشاند
عالم از گیسوی مشکینش معنبر آفرید
چون به معراج یقین می رفت با فر و شکوه
جبرییلش در ره تعظیم، چاکر آفرید
روز محشر امتان یکسر بدو بخشد خدا
از برای آنکه او سالار محشر آفرید
در میان شاعران سالک توحید گوی
تا نپنداری که کس مانند حیدر آفرید
گرچه تلخی می کشد از شوربختی در جهان
شعر شیرین خوشش از شهد خوشتر آفرید
فی تحمید الحمید المجید عز شانه: بنده ام از جان خدایی را که او جان آفریدفی قدرة الله تعالی و صفاته: قادری کز قدرت این عالم پدیدار آورد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خالق اشیا که این دریای اخضر آفرید
در کنار و دامنش، یاقوت و گوهر آفرید
هوش مصنوعی: خالق همه موجودات که این دریاهای سبز رنگ را خلق کرد، در کنارش جواهراتی چون یاقوت و دیگر گوهرها را نیز به وجود آورد.
طاق ازرق بست و این فرش مطبق گسترید
مهر انور ساخت و این ماه منور آفرید
هوش مصنوعی: آسمان را مانند یک سقف رنگارنگ پوشاند و این فرش زیبا را فرش کرد، نور خورشید را به وجود آورد و ماه درخشان را آفرید.
در خم چوگان ماه نو به صنع خویشتن
آسمان ماننده ی گوی مدور آفرید
هوش مصنوعی: در نرمی و زیبایی ماه نو، آسمان به شکلی گرد و دلنشین خلق شده است.
طشت زرین، طاس سیمین، در و گوهر، جزع و لعل
این همه قدرت درین دریای اخضر آفرید
هوش مصنوعی: در این دنیا، چیزهای ارزشمندی مانند طشت طلا، کاسه نقره، در و جواهرات زیبا وجود دارد، اما همه این ثروتها و زیباییها در دریاچهای از شگفتی و قدرت نهفته است.
صانع بیچون که این سطح مسطح راست کرد
قامت گردون کژرو همچو چنبر آفرید
هوش مصنوعی: آفرینندهای بدون هیچ تردیدی، این زمین صاف را بوجود آورد و قامت آسمان را که به صورت کج و کوله است، همانند یک حلقه شکل داد.
از برای آنکه تا طباخی اشیا کند
آتشی از مهر در خورشید خاور آفرید
هوش مصنوعی: برای اینکه بتواند خوراکیها را بپزد، آتش عشق را از نور خورشید شرق خلق کرد.
تا موالید ثلاثه پرورند از امر «کن»
چار طبع و نه سپهر و هفت اختر آفرید
هوش مصنوعی: تا زمانی که سه مولود به وجود میآیند، از فرمان "باش" چهار نوع مزاج و نه آسمان و هفت ستاره خلق شدهاند.
ماهیان را در میان آب دریا جای داد
در کنار آتش سوزان، سمندر آفرید
هوش مصنوعی: در دریا ماهیها زندگی میکنند و در کنار آتش، موجودی به نام سمندر به وجود آمد.
زانجم رخشنده و رنگ شفق، هنگام شام
در کنار آسمان یاقوت و گوهر آفرید
هوش مصنوعی: از آن زمان، درخشش و زیبایی مثل رنگ غروب آفتاب را در کنار آسمان زینت بخشید و همچون یاقوت و گوهر خلق کرد.
کرد ابراهیم آزر بت شکن از امر خویش
از برای بت تراشی گرچه آزر آفرید
هوش مصنوعی: ابراهیم، بتشکن و مخالف بتها، از فرمان خود پیروی کرد، هرچند آزر، پدرش، خود بتتراش بود.
آدمی از چار طبع و پنج حس و شش جهت
در زمان کاف و نون الله اکبر آفرید
هوش مصنوعی: انسان از چهار ویژگی خاص، پنج حس و شش جهت در زمانی که خداوند بزرگ است، خلق شده است.
تا دماغ جان مشتاقان خود مشکین کند
مشک از آهوی چین، وز گاو عنبر آفرید
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی اشاره به زیبایی و جذابیت موجودات دارد. در آن، آمده است که وقتی عطر مشک از دماغ جان افرادی که مشتاق و عاشق هستند به مشام میرسد، این عطر شگفتانگیز از آهویی با زیبایی خاص و از گاوی که عطر عنبر دارد، نشأت میگیرد. به این ترتیب، شاعر به ارتباط زیبایی و عطر خوش و جذابیتهای مختلف اشاره میکند.
از شکوفه چون درختان را کله بر سر نهاد
از ورقهاشان، قبای سبز دربر آفرید
هوش مصنوعی: زمانی که شکوفهها به درختان جلوهای بخشیدند و برگهایشان را مانند کلاهی بر سر نهادند، پوششی سبز و زیبا به وجود آمد.
از لطافت، رنگ رخسار سمن چون آب بست
وز نظافت، لاله را همرنگ آذر آفرید
هوش مصنوعی: از لطافت و زیبایی چهرهی سمن، رنگش مثل آب میشود و به خاطر تمیزی، لاله را هم به رنگ آتش خلق کرده است.
غنچه ی رعنا که می پوشد قبای فستقی
بر مثال دختری در زیر چادر آفرید
هوش مصنوعی: گل جوان و زیبا که مانند دختری با لباس فستقی رنگ خود را میپوشاند، به زیبایی در زیر چادر خود جا گرفته است.
سوسن اندر طرف بستان ده زبانی می کند
از برای آنکه یزدانش سخنور آفرید
هوش مصنوعی: گل سوسن در باغ، لحن و صدایی دارد که برای زیباترین و شیرینترین صحبتها آفریده شده است، گویی که خداوند او را به این منظور طراحی کرده است.
از بهار و ارغوان و لاله و نسرین و گل
در میان بوستان، دیبای ششتر آفرید
هوش مصنوعی: در فصل بهار، گلهای زیبا و رنگارنگی چون ارغوان، لاله، نسرین و دیگر گلها در باغستان شکوفا شدند و زیبایی خاصی را خلق کردند.
چون گل صد برگ را جام شراب ناب داد
مستی و شوخی همه در چشم عبهر آفرید
هوش مصنوعی: وقتی که گل صد برگی را با جام شراب خالص آشنا کردند، حالتی سرمست و شنگول در چشمهای عبهر (به معنی دریایی یا عمیق) به وجود آورد.
از شکوفه در میان بوستان گوهر نمود
وز شقایق در کنار باغ اخگر آفرید
هوش مصنوعی: در باغ، از شکوفهها به مانند گوهرهای درخشان نمایان شد و از شقایقهای کنار باغ، شعلههای گرم و روشنی به وجود آمد.
نرگس صاحب نظر، چون دیده ی خود باز کرد
از دم ابر بهاری دیده اش تر آفرید
هوش مصنوعی: وقتی نرگس با چشمهایش به دنیا نگریست، غم و زیبایی را به مانند باران بهاری در دلش زنده کرد.
فصل نیسان، قدرت او از بهار هفت رنگ
بر سر دوشیزگان باغ، معجر آفرید
هوش مصنوعی: در فصل نیسان، عطر و طروات بهار با زیباییاش در شگفتی جوانان باغ، جلوهگری میکند و به آنان جاذبهای خاص میبخشد.
چون درخت گل بخندید و رخ خود سرخ کرد
بر کف او جامی از یاقوت احمر آفرید
هوش مصنوعی: وقتی درخت گل شکفته و به چهرهاش سرخی زیبایی بخشید، در دستان او گلابی از سنگ قیمتی یاقوت احمر پدید آمد.
بر کف لاله- که مخمورست- جام می نهاد
بر کف نرگس- که سرمست است- ساغر آفرید
هوش مصنوعی: در این تصویر شاعر به دقت از گل لاله و گل نرگس استفاده کرده است. لاله به خاطر زیباییاش و نرگس به خاطر حالتی سرمست و شادابش مورد توجه هستند. شاعر در این تصویر میخواهد بگوید که گل لاله جامی پر از شراب بر روی گل نرگس قرار میدهد، که خود در حال سرمستی و شادی است. این عمل نشاندهندهی لحظاتی از زیبایی و شادی در طبیعت است.
در کنار باغ، چون گل را سپر داد از هوا
در میان بوستان، با بید خنجر آفرید
هوش مصنوعی: در کنار باغ، گل به عنوان محافظتی در برابر باد قرار گرفت و در میانهی باغ، بید مانند خنجری زیبا و تندافزار جلوهگری میکند.
نی چون کف بگشود و در خدمت میان ده جا ببست
در نهاد او ز صنع خویش شکر آفرید
هوش مصنوعی: نی به طور زیبا و دلنشین سخن گفت و در دل خود مکانهایی را برای خدمت قرار داد. در وجود او، خالق با شکرگزاری از هنر خود، زیباییهایی آفرید.
نرگس رعنا چو بر تخت زمرد جای داد
تاج بر فرق سرش از سیم و از زر آفرید
هوش مصنوعی: نرگس زیبا مانند یک گل در تختی از زمرد نشسته است و تاجی از نقره و طلا بر سر دارد.
زیر دامان درختان چمن، فصل ربیع
لاله های آتشین مانند مجمر آفرید
هوش مصنوعی: در زیر سایه درختان چمن، در فصل بهار، لالههای سرخ و آتشین مانند آتشدان یا مشعل درخشیدند.
در میان نوجوانان چمن، فصل بهار
یاسمین ماننده ی پیر موقر آفرید
هوش مصنوعی: در میان جوانان چمن، یاسمن در فصل بهار مانند یک فرد باوقار و سندار به نظر میرسد.
بوستانها از لطافت همچو جنت راست کرد
جویهای آب شیرین همچو کوثر آفرید
هوش مصنوعی: باغها به دلیل لطافت و زیباییشان مانند بهشت هستند و در آنها جویهای آب شیرین مانند کوثر جریان دارند.
گوهری از امر خود بنهاد در درج عقیق
چون از آن نه ماه شد، ماهی منور آفرید
هوش مصنوعی: یک گوهر از وجود خود را در ظرفی از عقیق قرار داد و هنگامی که نه ماه از آن گذشت، ماهی روشن و نورانی به وجود آورد.
قدرت و صنعش تماشا کن که از یک قطره آب
صورتی محبوب گل روی سمن بر آفرید
هوش مصنوعی: قدرت و خلاقیت او را ببین که چگونه از یک قطره آب، چهرهی زیبا و محبوبی را بر روی گل سمن خلق کرده است.
سرکشان نازنین گل رخ نسرین بدن
مه وشان دلکش خورشید پیکر آفرید
هوش مصنوعی: زیبایانی که با طرز رفتار دلنشین خودشان، مانند گل های نسرین با چهره هایی زیبا و دلربا، مظهر روشنی و زندگی هستند، مانند خورشید درخشانی به وجود آمدهاند.
از برای «کنت کنزا» این همه اسرار صنع
در خط و خال و لب و رخسار دلبر آفرید
هوش مصنوعی: به خاطر «کنت کنزا»، این همه راز و زیبایی در نقوش و خطوط چهره و لب و صورت معشوق خلق شده است.
قادر بیچون که این دنیا و عقبا راست کرد
بهترین دنیی و عقبی پیمبر آفرید
هوش مصنوعی: خداوندی هست که بدون هیچ شرط و قید، این دنیا و آخرت را به بهترین شکل ممکن طراحی کرده و پیامبرانی را فرستاده است تا راههای درست زندگی را به ما نشان دهند.
مصطفا و مجتبا و ابطحی و هاشمی
بر همه پیغمبرانش شاه و سرور آفرید
هوش مصنوعی: مصطفی، مجتبی، ابطحی و هاشمی، به عنوان برترین و والاترین شخصیتها، در مقام سروری بر دیگر پیامبران قرار دارند.
چون به دست صنع خود گیسوی احمد برفشاند
عالم از گیسوی مشکینش معنبر آفرید
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند با هنر و آفرینش خود، گیسوان احمد را در برف بپوشاند، جهان از زیبایی و خوشبویی گیسوان تیرهاش پر شد و به نوعی معنایی تازه گرفت.
چون به معراج یقین می رفت با فر و شکوه
جبرییلش در ره تعظیم، چاکر آفرید
هوش مصنوعی: زمانی که جبرئیل با جمال و عظمت خود به سوی معراج یقین میرفت، در راه احترام و ادب، غلامی از خود آفرید.
روز محشر امتان یکسر بدو بخشد خدا
از برای آنکه او سالار محشر آفرید
هوش مصنوعی: در روز قیامت، تمام امتها به یکباره از سوی خداوند مورد عفو و بخشش قرار میگیرند، به خاطر اینکه خداوند پیامبر را که پیشوای این روز است، خلق کرده است.
در میان شاعران سالک توحید گوی
تا نپنداری که کس مانند حیدر آفرید
هوش مصنوعی: در بین شاعران، کسی که در راه توحید گام برمیدارد، تو را به سخن میآورد تا نپنداری هیچکس مانند علی (حیدر) آفریده نشده است.
گرچه تلخی می کشد از شوربختی در جهان
شعر شیرین خوشش از شهد خوشتر آفرید
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در این دنیا از سرنوشت بد رنج میکشد، اما شعرش با شیرینی و زیبایی، از شهدی خوشمزهتر خلق شده است.